#یک_نفس_با_شهدا
گزیدهای از وصیت نامه شهید علیاصغر جاهد
بسمه تعالی
...نمی دانم وصیتنامه ام را چگونه بنویسم،در این وصیت چه بگویم و چه امر مهمی را متذکر شوم، راستی برایم مشکل است. در این دنیا چیزی ندارم که سفارشی در مورد آن بنمایم . خدایا هدایتم کن از آن موقعی که قدرت تمیز و تشخیص داشته ام، سعی کرده ام انسانی پاک باشم،انسانی آزاد از قید و بندهایی که مانع پیشرفتم بوده باشد و در این راه سعی وافری کرده ام ولی همیشه از این امر که نتوانسته ام این امر را تحقق بخشم تأسف خورده ام، نمی دانم با چه رویی در پیشگاه الهی حضور یابم از آن اوقاتی که می توانستم آن کارهایی را که رضای خدا بوده انجام دهم ولی انجام نداده ام.از این می ترسم در پیشگاه ربم، پیامبر،ائمه و شهدا روسیاه باشم، خدایا مرا ببخش.
وصیتی به پدر و مادر و خواهران و برادرانم دارم، پدر و مادر گرامی امیدوارم که از بنده در این مدت راضی باشید. پدر عزیز شما بودید که از ایام کودکی دستم را گرفتی و به مجالس قرآن بردی. در کنارتان می نشستم قرآن را فرا می گرفتم همیشه از داشتن همچون پدری به خود می بالیدم. خودتان می دانید که این دنیا محل قرار نیست و سعادت انسان مسلمان در جنگ و جهاد در راه خدا و شهادت در راه خدا می باشد. بنابراین باید انسان به این دنیا دل نبندد و از مرگ و پیکار در راه خدا برای نصرت دین دریغ نورزد.
از خدا این را می طلبم که مرگم را در شهادت قرار دهد و اگر خدا این لیاقت را به بنده داد، پدر و مادر عزیزم از شما می خواهم که گریه بر شهادت حسین (ع) و رگهای بریده شده آقایم حسین (ع) کنید. از خواهران گرامی می خواهم پیرو راه فاطمه زهرا(ع) و زینب کبری(ع) باشند و از خط اسلام دور نگردند. به خواهران و برادرانم وصیت می کنم در واجبات خود دقت فراوانی نمائید آنها را کاملاً انجام دهید و در این کارها سستی و تعلل نورزید... اخلاص در عمل و نیت را فراموش نکنید. وصیت هایی نیز به قرار زیر دارم: ۱- قبرم در کنار دوستان شهیدم باشد، شاید خداوند به واسطه یکی از آنها ما را ببخشد. ۲- کتاب هایم را اگر نیاز ندارید بین کتابخانه های عمومی محله، دبستان ها و دبیرستان ها و مدارس راهنمائی هر طور صلاح می دانید تقسیم نمائید وصیتی دیگر ندارم.
خداوندا مرا جزو یاران مهدی(ع) قرار ده. مرا با اخلاص بمیران. در موقع مردن مرا مسلمان و با ایمان بمیران، خدایا، خداوندا مرا عارف به خود بمیران ....
به امید پیروزی حق علیه باطل
سید علی اصغر جاهد ۶۵/۰۹/۲۸
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اداره کل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه تهران
#یک_نفس_با_شهدا
گزیدهای از وصیتنامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی)
‹‹..... فعلاً انقلاب ما همچون تیر زهرآگینی برای تمام مستکبران در آمده است و یاوری برای همه مستضعفین جهان. ما با هیچ دولت و کشوری شوخی نداریم و با تمام مستکبرین جهان سرجنگ داریم و در رابطه با این هدف، جنگ با صدام یزید فقط مقدمه است. در این موقعیت زمانی و مکانی، جنگ ما جنگ کفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت، خیانت به پیامبر اکرم (ص) و امام زمان (عج) و پشت پازدن به خون شهداست. ملت ما باید خودش را آماده هر گونه فداکاری بکند. ‹‹... در چنین میدان وسیع واین هدف رفیع انسانی و الهی جان دادن و مال دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پاافتاده است. و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام را با خلوص نیت پیدا کنیم...
در مورد درآمدها چیزی به آن صورت ندارم و همین بضاعت مزجاته ( سرمایه کم ) را هم خمسش را دادهام و بقیه را هم در راه کمک رساندن به جنگجویان و سربازان اسلام با سپاه کفر خرج کنند..››
درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی. اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان (عج)
غلامحسین افشردی ساعت ۱۲ شب
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اداره کل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه تهران
#یک_نفس_با_شهدا
گزیدهای از وصیتنامه شهید محمد حسین اوحدی
به نام خداوند یاریدهنده مجاهدان و روزیدهنده شهیدان.
بابا و مامان عزیزم، این نوشتهها را در زمانی مینویسم که بیش از چند روز به شروع عملیات باقی نمانده و در شرایطی مینویسم که بی هیچ مبالغهای صلاحیت شهید شدن را در خودم نمیبینم. با این حال به قول حافظ:
چرخ گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
هست اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور.
و شاید فضل و رحمت الهی شامل حال ما هم شد و به سعادت شهادت نائل شدیم.
شما الان نوشتههای فرزندتان را میخوانید که پیش شما نیست و شاید انتظار داشتید که به زودی برگردد و شما شاهد آغاز مرحله جدیدی از زندگیش باشید ولی آنچه تحققیافتنی است، خواست خداست که در آن رحمت و سعادت برای ما نهفته است و این ما هستیم که همیشه باید خواستهها و آرزوها و آمالمان را از فراز و نشیب واقعیتها عبور دهیم و اگر در این راه خود را تسلیم امامتی بکنیم که ما را به سوی نور و روشنی میبرد و حجت آشکار خدا بر زمین است، آن گاه آنچه نصیب ما میشود قضا و قدر الهی است و قطعاً سعادت ما را در بر خواهد داشت و در این راه آنچه رستگاری و سعادت ما را تضمین میکند صبر و استقامت و پایداری ما در میدان ابتلائات و آزمایشهای الهی و دل کندن از وابستگیها و خواستههای نفسانی است که قطعاً در این راه به صورت سدها و موانعی جلوهگر خواهد شد.
گاهی و تنها که به خدا فکر میکنم، احساس گناه بیشتری میکنم که خداوند چه قدر رحیم است و چه نعمتها به ما داده و در مقابل ما چه قدر کفران نعمت کردهایم و چه ناسپاس و در عبادتش و به جا آوردن شکر این نعمتها کوتاهی میکنیم.
بابا و مامان عزیزم همانگونه که شهادت برای من آغاز یک تحول در جهت قرب به خداست امیدوارم که در شما سرآغاز دورهای جدید و تحولی در جهت قرب بیشتر به خدا و پیوند با پیغمبر اکرم و خاندان معصومش باشد.
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اداره کل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه تهران
#یک_نفس_با_شهدا
گزیدهای از وصیتنامه شهید نادر ایزدپناه
کلام خویش را به نام تو آغاز نمودهام٬ مولایی که تمام مدادها و برگها قاصرند از وصف تو. لحظهلحظههای عمرم آرزویم این بود که بتوانم سعادت در راه تو را داشته باشم؛ هماکنون که مرا توفیق چنین خدمتی نمودی سپاسگزارم. بزرگترین افتخار من این است: رسیدن به درجهی والای انسانیت یعنی شهادت.
بارالها اگر تو به فریاد این ملت نرسی، کدامین دادگاه فریاد مظلومیت ما را خواهد شنید...
ای پدر! من امانتی هستم نزد تو که باید امانت را به صاحبش برگردانی... مردن حق است چه بهتر که در راه خدا و وطن و دفاع از اسلام باشد. جالوتها و فرعونهای زمان بدانند که ملت ما هر چه شکستهتر شود، تیزتر میگردد. ای پدر! گرچه میدانم از دست دادن من برای تو مشکل است، ولی حضرت علی (ع) وقتی فاطمه (س) را از دست میدهد، پناه بر خدا میبرد.گرچه این تمثیل قابل قیاس نیست ولی از آنجایی که ما پیرو علی (ع) هستیم، باید سنت الهی را عمل کنیم. وصیت من به خواهرانم این است که ادامهدهندگان راه زینب (س) باشند. بر من گریه نکنند چون شهید گریه ندارد. شهادت پیوستن به لقا الله است؛ چه خوب است انسان در راه مکتب و دینش آن هم به تقلید از رهبری اینچنین شهید شود...
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اداره کل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه تهران
#یک_نفس_با_شهدا
گزیدهای از وصیت نامه سیدمحسن صانعی مهری
خدایا! بیشترین و بزرگترین کاری که می توانستم بکنم همین بود که به جبهه بیایم به امید هجرت به سوی تو. خدایا اگر خواسته باشی با عدل خود اعمال مرا محاسبه کنی در عاقبت خود بیمناکم...
پدر و مادر عزیزم! مگر شما نمی خواستید که فرزندتان به سعادت برسد مگر تمام تلاش و کوشش شما برای من نبود پس چه سعادتی بالاتر از اینکه به دام زندگی پست نیفتادم و به جبهه آمدم و همچنین شد...
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اداره کل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه تهران
#یک_نفس_با_شهدا
گزیدهای از وصیت نامه شهید غلام عباس نحوی نظام آبادی
از آنجا که مرگ برای همه کس وجود دارد هیچکس را از آن گریزی نیست بر خود واجب دیدم که چند کلمه ای به عنوان وصیت نامه برای پدر و مادرم و دیگر عزیزانم بنویسم.
سلام و درود بر رهبر عزیزمان امام خمینی و از خدای قادر و متعال می خواهم که طول عمر به ایشان عطا بفرماید و برای دشمنانش زوال و نابودی درود بر شهیدان راه اسلام و انقلاب اسلامی که از جان و مال و فرزند خود برای رضای خدا وخلق گذشتند. درود بر زحمتکشان که با خون خود صفحان تاریخ را رنگین نموده و کلمه آزادی را با خون خود نوشتند مرگ بر امپریالیسم به سرکردگی آمریکای جهانخوار که برای بقای خود دست به کشتار هزاران کودک و پیرو جوان می زند و میلیون ها نفر را آوارده کرده مرگ بر استثمارگران، مرگ بر فئودالها، مرگ بر سرمایه داران که برای ادامه زندگی ننگین خود دسترنج هزاران کارگر و دهقان زحمت کش را به یغما می برند.
اما به یاری خدا روزی خواهد آمد که خلقهای مستضعف به پا خواهند خواست و امپریالیسم امریکا و عوامل داخلی آنها را نیست و نابود خواهند کرد و حق او را از آنها خواهند گرفت
و اما چند کلمه ای با پدر و مادرم
سلام پدر جان این آخرین سلام مرا بپذیر پدر جان دستهای پینه بسته تو را می بوسم و اگر زمان داشتم که بتوانم جبران زحمتی فراوان شما را بکشم اما چه کنم که این راه را رفتن از نظر من واجب تر می باشد آخر پدر جان چطور ممکن است ما بمباران شهرها و روستاها را ببینیم و شاهد کشته شدن هموطنان مسلمان خود به دست مزدور سر سپرده آمریکا یعنی صدام باشیم و بی تفاوت باشیم وظیفه هر مسلمان و هر ایرانی هست که به دفاع از این انقلاب و مملکت بپردازیم پدر جان هرگز امام امت را فراموش نکن و از شما می خواهم که او را یاری کنی پدر جان و مادر مهربان بعد از شهید شدنم ازپوشیدن لباس سیاه خودداری کنید و هرگز برای من گریه و زاری نکنید اولاً دشمن را شاد می کنید و ثانیاً شهید عزاداری نمی خواهد بلکه پیرو می خواهد
خداحافظ خداحافظ
به تمام دوستان سلام برسانید
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اداره کل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه تهران
#یک_نفس_با_شهدا
گزیدهای از وصیت نامه شهید اکبر اکبرزاده شورکی
چه به فکر رسد و چه در نظر گذرد و چه بر زبان آید و چه نویسد قلم در حالی که خداوند تبارک و تعالی در قرآن میفرماید: گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته میشوند، مردهاند بلکه آنان زندهاند و در نزد پروردگارشان روزی میخورند و حضرت محمد (ص) میفرماید: به درستی که فوق هر نیکی، نیکی دیگر هست تا کشته شدن در راه خدا و هنگامی که بنده در راه خدا کشته شد، دیگر فوق آن نیکی، نیکی دیگری نیست. انشالله این گفتارها شامل حال ما بشود.
یک نکته اینکه ما خدا و قرآن و پیامبران و علی و فاطمه و حسن و حسین و نه فرزند و نواده معصومش صلوات علیهم اجمعین را داریم و شنیدهایم. روایت دیگر اولاد و پیروان و اصحاب و یاورانشان را به چشم خود میبینیم. حضرت روح الله را و ایمان و ایثار و اطمینان مقلّدین واقعیاش در تمام زمینهها را. بیاییم و با خدای خود عهد ببندیم که تمام همّ و غممان این باشد که آنها را در همه ابعاد، سرمشق و الگو قرار دهیم و سعی در جامه عمل پوشاندن به گفتار و مواعظ و پند و اندرز و کلاً تمامی الفاظ به جا مانده از آنها بکنیم که گفتهها بسیار است و عمل اندک و هر آن زمان که حدودی از الفاظ موجود جنبه عملی پیدا کند، کافی باشد پس بشکند قلم و بر کاغذ نلغزد و چیزی ننویسد که با هر گفتنی و نوشتنی و فهمیدنی، مسئولیت بیشتر میشود.
فقط از همه شما میخواهم که مرا حلال کنید و این محتاج رحمت و مغفرت الله و دعاالناس را عفو کنید و ببخشید و از تمامی حقوقی که بر گردن این حقیر دارید، بگذارید که حقالناس از تمام حقوق بالاتر و مواخذه و عقوبت آن سختتر است؛ باشد که تا روز محشر جزو کسانی باشیم که به وظیفه خود عمل کردهاند و نزد پیامبر (ص) و آلش روسفید و در نزد خدا برویم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مورخ ۰۳/۱۰/۱۳۶۵
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اداره کل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه تهران
#یک_نفس_با_شهدا
بسم الله الرحمن الرحیم
و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه
با سلام و درود برامام زمان (عج) و امام امت و همه خدمتگزاران دین و قرآن و با آرزوی پیروزی نهائی قوای همیشه پیروز اسلام برکفر جهانی.
خدایا با بارسنگین گناه می دانم که لیاقت شهید شدن را ندارم و خوف آن دارم که با این همه فشارها و مشکلات دنیا عاقبت قبولم نکنی و درپیشگاه رسول خدا و ائمه اطهار وشهداء شرمنده شوم ولی ناامید از رحمت تو نیستم و تورا به عزت و جلالت و به مظلومیت علی و فاطمه (س) قسم، عاقبت امرم را با شهادت در راهت ختم به خیربگردان، عزیزان هرچه خواستم و تلاش کردم در این نوشته از وظیفه بگویم عاجز ماندم و تنها به گوشهای از آنچه که دوستان و عاشقان خدا یعنی شهداء گفتهاند اشارهای میکنم وبس.
برادران و خواهران مسلمان ما در مقطعی از تاریخ قرار گرفتهایم که با عنایت و توجه خاص خداوند تبارک و تعالی, اسلام عزیز و قرآن کریم حجابها درکنار زده و موانع و سدها را درهم شکسته و بتها و بتخانهها را درهم می کوبد. انجام این مأموریت سخت است و درانجام آن میان آتش باید رفت و درخون شنا کرد، امااجرای فرمان خداوند متعال شیرین است.
و ابراهیم مکلف به اجرای آن است و اسماعیلیها هم باید عاشقانه آمادة قربانی درقربانگاه خود شوند و این امتحان سختی است و قبول شدن درآن به علم است و نه ثروت و مقام بلکه بریدن از علایق دنیوی و پرداختن به وجهاد اکبر و اصغر است. عزیزان, بزرگان وروحانیت معظم اسلام, و ای کسانیکه درمقابل این همه خونهای به نا حق ریخته شده احساس مسئولیت میکنید, دراین شرایط اسلام عزیز حساسترین لحظات تاریخ خود را پشت سرمی گذارد و تمامی ایمان درمقابل تمامی کفر قرارگرفته است و دراین مبارزه نابرابر پیامبراسلام (ص) و ائمه طاهرین نظاره گر نبرد بی امان و مقاومت بی دریغ شما هستند و بدین جهت امام امت, ندای هل من ناصر ینصرنی سرمی دهد و تکلیف همه را روشن میسازد. چطور میتوان ساکت نشست درحالیکه دل امام عزیزمان از دست طلحه و زبیرها و عافیت طلبان به درد میآید و با امت همیشه بیدار اسلام درد دل میکند و آنان را به کمک اسلام میطلبد.چطور ممکن است انسان شاهد شهادت و سوختن پیکر مطهر باکریها باشد و خود گوشهای بنشیند و در پی مقام و زندگی و رفاه باشد.
پدر و مادر مهربانم، سلام برشما، سلام بر بزرگیها و محبتها و مشقتهای شما، بدانید که عالم همه درمحضر خداست و همه از آن اویند و به سوی او رجعت خواهندکرد اما بعضیها توشهای به دست دارند و بعضی با دست خالی میروند. عدهای به لقاء ا… می رسند و عدهای دیگر به اسفل السافلین سقوط میکنند, به هر ترتیب همه باید بروند. اما چه بهتر از این که در راه بروند. عزیزانم با اینکه در دوران کودکی به علت نادانی و در دوران بلوغ به جهت مقتضیات زمان و اصلی بودن جنگ نتوانستم به شما خدمتی بکنم و همیشه موجبات ناراحتی شما را فراهم کردهام عذر میخواهم و امیدوارم مرا حلال کنید.پدر و مادرگرامی خدای را شکر کنید که تنها یک پسر داشتید و آن را در راه خدا و برای حفظ دین قربانی دادید و این افتخار بزرگی است برای شما.
خواهران عزیز، قوی باشید و درمقابل دشمنان اسلام همانند شیر بغرید و به زینب کبری شیرزن کربلا اقتدا کنید و همیشه و درهمه حال با حجاب باشید و ارتباط خود را با خدا قوی کنید، به نماز و سایر واجبات و مستحبات بیشتراهمیت بدهید که سعادت شماست. اما همسرم, راضی به رضای خدا باشید و برخداوند متعال توکل کنید و باصبر و بردباری به جنگ مشکلات و ناملایمات بروید و سرگذشت و زندگی توأم با مشکلات طاقت فرسای اولیاء خدا را مطالعه کنید و بدانید که خداوند متعال دوست دارد بندگان خوب خود را در کوره آتش مشکلات آبدیده کند و پاک به حضور بپذیرد. شما نیز سعی کنید بنده خوبی برای خداوند تبارک و تعالی باشید ان شاء ا… امیدوارم مرا حلال کنید, نتوانستم درجهت رفاه شما کاری انجام دهم. اما مطلب مهم در رابطه با ثمرة ازدواجمان یعنی علی و حسین است که نگرانی من از جانب آنها است، آنهم بعد تربیتی و انسانی فرزندانمان هست که با توکل برخدای متعال بکوشید تا آنان را تربیت الهی بکنید. باید احکام اسلام و محبت چهارده معصوم علیه السلام در سلولهای بدن آنها نفوذ کند و از کودکی با قرآن و مسائل شرعی آشنا شوند و قرآن را خوب یاد بگیرند و به مساجد بیشتر بروند و در دعاها شرکت کنند که سعادت آنها دراین است. درادامه تحصیل علی و حسین بکوشید و تا میتوانند ادامه تحصیل دهند. در مصاحبتها و دوستان آنها دقت کنید که با افراد ناباب معاشرتی نداشته باشند، امیدوارم که علی و حسین شیعه و روهرو راستین حضرت علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام باشند. ان شاءا....
به امید فتح کربلا و قدس به دست توانمند سپاه اسلام.
بنده گنهکار خدا محمدقنبرلو ۶۵/۱/۱۸
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اداره کل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه تهران
#یک_نفس_با_شهدا
بسم الله الرحمن الرحیم
حمد و سپاس خدایی را که سلطان مُلک وجود است و هیچ کس در عالم، سر از حکم و فرمانش نتواند کشید. خدایا! تو را سپاس می گویم که مرا در این دوران از سلطنت پیشوایان کفر و ضلالت -که عهدت را شکستند و رسولانت را تکذیب کردند- به این دنیا نیاوردی و زمانی نعمت وجود را به من ارزانی داشتی که از برکت بزرگ منادی توحید، حضرت خاتم النبیین محمد بن عبد الله (ص) مقام هدایت -که در علم ازلیات مقرر بود- بر من مُیسَّر گردید. خداوندا! تو را سپاس می گویم که به من فطرتی پاک عنایت کردی تا تابع حق باشم و غیر تو را نپرستم و همان طور که بر ما تکلیف قرار دادی، زیر بار ظلم نرویم و هرگز ظلم نکنیم و در جنگی که شروع کنندهاش نبودیم، تنها به خاطر دفاع از اسلام، ننگ و ذلّت تسلیم شدن در مقابل ظلم و کفر را نپذیریم؛ اما باید این را هم بدانید که کلید امور به دست خداست و ما راضی به رضای الهی هستیم و آنچه را میخواهیم که خدا برایمان بخواهد. … و شما ای خانوادهی گرامی ام! مراقب باشید شیطان شما را بی صبر نکند؛ حلیم باشید که مُردن حق است و شهادت افتخار ماست. آری! باید به یاد این مسیر طولانی -که در پیش داریم- باشیم و این که شاید مُهلت و اَجلمان تمام شده باشد و کاری نکرده باشیم؛ ولی شما تا وقت دارید نگذارید فرصت از کفتان برود و سعی کنید در کسب معارف اسلامی و رضای الهی همت داشته باشید. مرتضی جلالیان ۱۳۶۵/۶/۸
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اداره کل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه تهران
#یک_نفس_با_شهدا
گزیدهای از وصیتنامه شهید روشنعلی میرزائی
مدتها بود که دعای بسیار میکردم و از خدا میخواستم بر تن من نیز جامه جهاد در راه خودش را بپوشاند و مرا نیز سعادت شرکت در جبهههای نبرد حق علیه باطل عطا فرماید، اکنون خدا را سپاس میگویم که دعایم را جواب داده و امیدوارم قدمهای بعدی را همانگونه که خواست و رضای اوست بردارم.
اکنون که میروم، میگویم که بیش از آنچه دعا برای توفیق شرکت در جبهه کرده باشم دعا برای شهادتم را در سجدهها از خدا خواستم آن هم با اشک چشم و سوزش قلب، شاید بتوانم بگویم مطمئنم خداوند دعایم را رد نخواهد کرد.
آنها که دنیا را شناختهاند و نقش انسان را در این دنیا درک کردند و راه انسان و هدف خلقت او و منتهای مسیرش را دریافتند میفهمند من چه میگویم
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اداره کل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه تهران
#یک_نفس_با_شهدا
گزیدهای از وصیتنامه شهید احمد اسماعیلی
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به آقا امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینی و با درود بیکران بر رزمندگان اسلام.
اینجانب احمد اسماعیلی فرزند ایوب به این وسیله وصیتنامه خود را به بازماندگان ابلاغ مینمایم.
اولاً برادر بزرگترم را که در حق ما بعد از فوت پدر علاوه بر لطف برادری مسئولیت پدری را بر جان خرید و آنچنان خدمتی در حق ما کرد که ما توانستیم در مسیر حرکت تکاملی اجتماع با خواست خدا و یاری او به راه حق گام برداریم و در جایگاه مناسب از اجتماع جای گیریم. ثانیاً از همه شماها و دیگر دوستان و آشنایان به این وسیله طلب مغفرت و از درگاه خداوند متعال تمنای رحمت مینمایم.
ثالثاً اگر برایتان امکان داشت مرا در بهشت زهرا در کنار آن عاشقان حسینی دفن کنید.
رابعاً اگر مقدور بود برای بنده نماز و روزه دو سال را اجاره کنید و همچنین اگر کسی آمد و طلبی از من داشت به او بدهید و همچنین مقدار دو هزار تومان به حساب کانون پرورش فکری و معادل یک ماه حقوق مرا به حساب سیمای جمهوری اسلامی بریزید. اگر برای شما مقدور بود در حد امکان برای همسر و یگانه فرزند عزیزم که خدایش حافظ و هادیش باشد، سرپناهی فراهم کنید تا مبادا بعد از من آنها احتیاج به دیگران داشته باشند و در جامعه خدایناکرده تحقیر شوند، در خاتمه از مادر مهربان و فداکار و زحمتکش و زجر کشیدهام به خاطر همه قصوراتی که داشتهام معذرت میخواهم و برای او عاقبتی خوش در دنیا و جایگاهی بلند مرتبه در آخرت از خدای منّان طلب میکنم والسلام این وصیتنامه در مقر تخریب قرارگاه ثارالله در تاریخ دهم فروردین ۱۳۶۴ نوشته شده است.
التماسدعا
خدا حافظ و هادی شما باشد.
خدانگهدار.
آخرین یادداشت شهید
چهارشنبه ۶۵/۲/۱۰ ساعت شش و چهل و هشت دقیقه است از طرف فرمانده به ما آماده باش ۱۰۰ درصد داده شده است و هرلحظه ممکن است که به خط مقدم حرکت کنیم.
همه برادران در حال نوحه سرائی و توسل به حضرت مهدی هستند، ممکن است تا چند ساعت یا چند روز دیگر عده زیادی از برادران شهید و یا مجروح بشوند.
من، از طریقی، ساعتی قبل از رفتن به خط و منطقه از احتمال آن مطلع شده ام،
اما،
نمی دانم چرا یک اضطراب قلبی وجودم را فراگرفته است و احساس می کنم که زخمی و یا شهید می شوم.
اگر خداوند متعلی لطفی بکند و این اضطراب خود را با یادآوری این شعر که در سال گذشته در مقر تخریب ثارالله شنیدم تسکین می دهم و آن این است:
هرکس که بگوید عاشقم، عاشق نیست
در مکتب عشق امتحانی باید
شاید از اول ورود به پادگان دوکوهه که می توانستم بروم در تبلیغات. خواست خدا بر این شد که با دیدن علی دهقانیان به گردان زهیر از تیپ سیدالشهداء بیایم و بعد از انجام تصویرکشی و درست کردن حسینیه، با برادران کاروان به فراگیری آموزش های نظامی بعنوان تک تیرانداز در یک تیم پیاده کشیده شده است و شب گذشته نیز به رزم شب رفته بودیم و در رزم تیم ما یک تپه را فتح کرد.
امیدوارم که به یاری خدا در این عملیات همه برادران با سلامتی و راحتی شب گذشته به فتوحات بزرگ دست بیابند.
امروز ظهر تصمیم گرفتم که بروم با فرمانده درباره بازگشت به تهران صحبت کنم که در هفته آینده به خانه برگردم و تا آن موقع سقف حسینیه را که قرار است با برزنت بپوشانیم، تکمیل کنیم، اما با پیش آمدن این مسدله دیگر دل راضی نمی شود که بروم نزد فرمانده گردان.
چرا که می ترسم مبادا خداوند از این مسئله ناراحت بشود، هر چند که باحتمال زیاد اگر بخواهم برگردم از طرف مسئولین مخالفتی نخواهد شد، زیرا که با آمدنم به گردان به فرمانده گفته بودم که من دو هفته الی سه هفته در اینجا خواهم ماند و او گفته که شما این تصویرهای شهداء را برای ما بکشید و بروید.
در حال حاضر برادران سرود زائرین آماده باشید کربلا در انتظار است را می خوانند و این شعار گردان است که باید همه آن را یاد بگیرند. والسلام.
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اداره کل امور دانشجویان و کارکنان شاهد و ایثارگر دانشگاه تهران