وصیت ستارگان 🌷💫
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚 دلتنگ نباش!🥺 🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربا
💚بنام اوکه عشق"شهادت"دردلها برافروخت💚
دلتنگ نباش!🥺
🇮🇷 زندگینامه شهید روح الله قربانی ❤️
(قسمت بیست و هشتم)
ادامه...
زینب با #تعجب پرسید:" مگه شما بوسنی زندگی🌷...
میکردین؟ "😳
_آره یه، دو سه سالی اونجا بودیم. من اونجا میرفتم مدرسه. دوم دبستان بودم. کنار خونهمون #فضای_جنگی بود. خیلی اونجا رو دوست داشتم.👱♂
بعدازظهرها همهٔ بچهها با مادراشون میاومدن اونجا، #قرآن_حفظ_میکردیم. تو دل جنگل، نمیدونی چه کیفی میداد که!☺️
روحالله از روزهایی که در #بوسنی بودند، برای زینب تعریف کرد. از قایق سواری هایش، 🚣از گشت و گذارها و درس خواندن هایش.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
ده روز بعد از عقد، باید میرفت #مأموریت؛ یک اردوی اجباری که دانشگاه برگزار کرده بود. با زینب تماس گرفت و تلفنی خداحافظی کردند. مقصد مأموریت شان #جنگل_بود.🏞
وقتی رسیدند، همگی توجیه شدند. گروهبندی شده بودند. هر یک از گروهها را در نقطهای از جنگل رها کردند و به آنها #نقطهٔ_مقصد را نشان دادند. باید هر یک از گروهها در آن وضعیت زندگی میکردند و در موعد مقرر به مقصد میرسیدند. 👍
زندگی در #شرایط_سخت خوراک روحالله بود. بارها خودش را در این موقعیت قرار داده بود و حالا که به عنوان مأموریت از آنها چنین چیزی میخواستند، کیف میکرد. ☺️❤️
بیچیدگی جنگل و بارندگیها، کار را سخت میکرد. اما هر چه کار سخت تر میشد او بیشتر #لذت_میبرد. 🌨
معمولاً در تمام کارها نفر اول بود. وقتی کارش را به نحو احسن انجام میداد، به بقیع هم کمک میکرد. یک لحظه هم بیکار نمیماند. #جان_پناه خودش را که نصب کرد، رفت به کمک دیگران. بین دوستانش هم معروف بود به کمک کردن.👌💟
تلفن همراهش را با خود برده بود، اما در نقطهای بودند که #آنتن نداشت. به همین دلیل در آن مأموریت فقط توانست یک بار با زینب تماس بگیرد. 📱
زینب که عادت نداشت این همه مدت از او بیخبر باشد، خیلی برایش سخت بود.🥺
چند روز بعد از برگشتن روحالله، ماه رمضان فرا میرسید.🌙
این اولین ماه رمضان متأهلی شان بود. #ماه_رمضان آن سال یک نفر دیگر هم به سر سفره خانوادهٔ فروتن اضافه شده بود. روحالله شبهایی که دانشگاه نبود، به خانهٔ آنها میرفت.
دیگر عضو جدا نشدنی #خانواده فروتن شده بود. 👨👩👧👦
به مادر خانمش میگفت:" از وقتی با زینب ازدواج کردم، انگار دوباره #خونواده_دار شدم.
هم زن گرفتم، هم مادردار و برادردار و خواهردار شدم.💚💚
حاج آقا رو هم مثل پدر خودم دوست دارم. ازدواج پر برکتی داشتم. "
خانم فروتن به خاطر حضور روحالله #سفرهٔ_افطارش را رنگین تر می چید. چون میدانست کار او سنگین است و تشنه میشود، انواع شربتها را برایش درست میکرد.🍷🥃 روحالله هم #عاشق سفرهٔ افطار و دور هم نشستن ها بود.
قرار هر هفتهٔ زینب و روحالله،# بهشت_زهرا علیهاالسلام بود. حتی ماه رمضان و روزه و تشنگی هم مانع رفتن شان نشد.❤️🥺
وقتی به بهشت زهرا علیهاالسلام میرفتند، اول یک سر به گلزار شهدا میزدند. 🇮🇷🕊🇮🇷
یک راست رفتند سر مزار شهید...
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
ادامه دارد...🇮🇷
🔵کانال شهدایی وصیت ستارگان 🔰
💫☆☆☆☆🦋☆☆☆☆💫
@V_setaregan
✨☆☆☆☆💚☆☆☆☆✨