eitaa logo
کشکول احمدیاسر وافی یزدی
1.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3هزار ویدیو
53 فایل
@ahmadyaservafiyazdi شماره ایتا و واتساپ: ۰۹۱۲۷۴۶۳۱۴۴
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستان لطفاً جوری حرف نزنید که بقیه اعضا فکر کنند که شما تا به حال آبمیوه نخورده اید!
هدایت شده از ‌یاعلی
غرض اصلی دیانت دیدن شماست شیر خرما بهانه‌ست ، می‌خوام ۱۱ باشه که شمارو زیارت کنم
هدایت شده از ‌یاعلی
دنیا بدون تو معنایی نداره ❤️🌹
هدایت شده از S Ali E
دقیقا غرض فقط دیدار است اما من ترجیح می‌دهم بهانه این دیدار شیر موز باشد تا شیر خرما البته که هردو بهانه اند
سلام استاد! به شاگردان بفرمایید : یک نقطه بیش ، فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کند از آن دیانتی که مبتلا به دیابت کند بترس و ز آن دو نقطه که سوار دیانت شود بترس!
هدایت شده از احمدرضا اخوان
🌹باسلام محضر صدیقین ▪️صدق دل ●من دوش رخ صدق و صفا را دیدم ●عنوان محبت و وفا را دیدم ●دادم بصفا صیقل آئینه دل ●در صیقل آئینه خدا را دیدم می گویند روزی جمعی از بازاریان تهران به محضر آیت الله العظمی بروجردی رسیدند . ایشان فرمودند ؛ مراقب باشید این روستایی ها و شهرستانی ها کلاه سرتان نگذارند. صدای خنده حضار بلند شد و خوشمزه ای فریاد زد آقا چه می فرمایید همین دیروز یکی شان آمده بود جنس ( مثلا) ۵۰ تومنی را ۲۰۰ تومن به او فروختم. ایشان فرمودند؛ بله او با صفا و صداقت خود آمد اما دین تو را با خود برد کلاه سرت رفت ، حواست نیست. راستی در میان فتنه های اجتماعی ، مکاره بازار شایعات ، داغی دعواهای سیاسی و صنفی و قومی ما کجای کاریم. ●گفت: صدقِ دل بباید کار را ●وَرْنَه یاران کم نیاید یار را
هدایت شده از طمطام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کاسه شکسته نخیزد صدا درست احوال ما مپرس که ما دل شکسته‌ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از ۱۴ عزیزی که امروز قدم رنجه فرمودند کمال تشکر را دارم‌ مخصوصاً جناب جمالی عزیز درد و بلای همتون بخوره توی سر کسانی که چشم‌ دیدنِ آبمیوه خوردنِ طلاب را ندارند
هدایت شده از | h.namazi |
این عدم توجه شما به فیلمبردار منو یاد مرحوم اشکوری میندازه
هدایت شده از احمدرضا اخوان
🌹باسلام محضر مهربانان گویند:روی پرده ی کعبه ، این آیه حک شده است ؛ نَبِّئْ عِبَادِيٓ أَنِّيٓ أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(حجر/۴۹) و من هنوز و تا همیشه ، به همین یک آیه دلخوشم که فرموده ؛ "بندگانم را آگاه کن که من بخشنده‌ی مهربانم" عنایات خداوند برآورده کننده همه حاجات است. با حضور خداوند، عرض نیاز به نزد کسی بردن خطاست. ●ای خدا ای فضل تو حاجت روا ●با تو یاد هیچ کس نبود روا بله:اگر همه ما تنها در حد اینکه در میوه فروشی ، میوهای خراب را کنار می‌زنیم تازه‌ها و سالمترها را جدا می‌کنیم ،افکار منفی‌ را کنار بزنیم  و فقط افکار زیبا رنگارنگ، سالم و هر آنچه که انرژی بخش است را به ذهن خود راه بدهیم ، قطعاً زندگی شاداب تری خواهیم داشت. دلبر از ما به صد امّید سِتَد اول دل ظاهراً عهد فرامُش نَکُنَد خَلقِ کریم غنچه گو تنگدل از کارِ فروبسته مَباش کز دم صبح مدد یابی و انفاسِ نسیم
کاش به مقداری پول داشتم که طلبه ها را روز در میان به دیانت و هفته ای یک بار به فراهانی و ماهی یک بار به مرتضوی دعوت می کردم
هدایت شده از S Ali E
شما دلش رو دارید خدا پولش رو میده 💙
وافی: مار لیسی ! پدرم نقل می کردند که یک دایی داشتند به نام محمدهادی که در کودکی اتفاق عجیبی برایش افتاده بود از این قرار که در روستایی زندگی می کرده اند و یک روز مادرش وارد اتاق می شود ( اتاق های آن زمان مخصوصا خانه های روستایی هم که در و پیکر درست و حسابی نداشته ) و می بیند که محمدهادیِ دوساله نشسته و کله ی یک مار را گرفته و هِی می زند در کاسه ی ماستی که جلویش قرار داشته و می لیسد! حالا آیا جناب مار حالِ نیش زدن نداشته با اینکه مارهای کویر هم نیششان کشنده است یا اینکه از اینکه کله اش به ماست آغشته شود و سپس لیسیده گردد، لذت می بُرده ، نمی دانم ! ولی به هر حال مادرش با دیدن این صحنه جیغی سر می دهد و غش می کند و وقتی دیگران با شنیدنِ فریاد او می آیند، با کلی زحمت و احتیاط نزدیک می روند و مار را از دست محمدهادی آزاد! می کنند. معلوم میشه وقتی که محمدهادی می خواسته ماست بخورد، سر و کله ای آن مار پیدا می شود و محمدهادی هم از قیافه ی مار خوش خط و خال خوشش می آید و با دست کلّه ی او را می گیرد و به عنوان قاشق ماست خوری استفاده می کند! خلاصه وقتی اجل کسی فرا نرسیده باشد، مار هم در دهانش برود، طوریش نمی شود ولی وای به حال آن وقتی که اجل شخصی فرا رسیده باشد که قضیه زیر مُبَیِّن آن است: یکی از دوستان نقل کرد که در روزنامه خوانده بود که: در یزد، شخصی نصف شب در حالی که در رختخوابش خوابیده بوده، خمیازه می کشد. دقیقاً در همان لحظه موشی هم در حال دویدن بوده ( شاید هم خواب گربه را دیده بوده و از خواب پریده و از ترس داشته فرار می کرده ! ) خلاصه مسیرِ دویدن این موش به صورتی بوده که یک راست می رود در دهان آن آقای خوابِ در حال خمیازه کشیدن! طرف از خواب می پرد و از هولِ احساس شیئی در دهانش فریاد می کشد و همین فریاد راهِ گلو را برای موش هموار می کند و موش به داخل حلقومش می رود و خفه می شود ( آن آقا را می گویم . از سرنوشت موش بی اطلاعم ! ) آیا همین دو تا قضیه کافی نیست که انسان خودش را به خدا بسپارد و دل به دنیا نبندد؟ احمدیاسر وافی یزدی
هدایت شده از S Ali E
اگه ممکنه اون صوت رو برای منم بفرستین
هدایت شده از احمدرضا اخوان
    🌹 باسلام محضر شما ●ای خدایِ پاک و بی انباز و یار ●دستگیر و جرم ما را درگذار ■اموزش مهارت زندگی بارفتار؛ نه گفتار!! هفت یا هشت ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن! پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم. خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور می‌کردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می‌ داد. پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره. گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه. دنیا رو سرم چرخ می‌خورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقاصبوری! مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من!ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست! بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن كتاب های روان‌شناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه! ●نزد خُداپرستان دانی که چیست طاعت؟ ●آن سیرتی که در وی؛ آزارِ دل نباشد...
هدایت شده از محسن
واتساب را خدا آزاد کرد😊
واتساپ مگر اسرائیلی نبود؟!؟🤔
بانوی تسبیح گزارش تحقیقی از شهر فاطیما در پرتغال از تجلیات نور پاک حضرت مادر در عصر ما 🌹🌹🌹 همراه با تصاویر و فیلم از معبد فاطیما و پاسخ به سؤالات شما عزیزان در گفتمان مهدویت امشب ساعت 22 پخش زنده در کانال شفاخانه اهل بیت علیهم السلام و کانال تنها طبیب http://eitaa.com/shafakhanhahlebet