eitaa logo
واجب تمدن ساز
42 دنبال‌کننده
554 عکس
267 ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ لحظات ملکوتی لحظه استجابت دعا: 🙏خـداوندا شاد کن را کـه گرفته و دلتنگ است! 🙏بی‌نیاز کن کسی راکه به درگاهت است! 🙏امـیدوار کن کـسی را که بـه آستانت آمده! 🙏بگیر که اکنون بسوی تو بلند است! 🙏مستجاب کن دعای کسی‌که با چشمانش تو را صدا میزند! 🙏حامی آن دلی باش که شده است! 🙏با دست های مهربانت با تمام قدرت و عظمت و تواناییت ببار را بر بندگان. ❤️آمین اى مهربان ترين... 📌به جمع ما بپیوندید 👇⬇️⬇️⬇️⬇️ 🆔@vagebtamadonsaz
به معروف به موقع 🌷🌷🌷🌷 👌 بهتر و و جذاب تر و تاثیرگذارتر از این داستان تو عمرم نخوندم☺️ مطمئن باش شما هم بخونی ب همین نتیجه میرسی پس یاعلی👌 ✍یک روز مردی از همسرش پرسید را خوانده ای؟🤔 همسرش گفت: نه‼️ شوهر پرسید: چرا؟😱 همسر گفت: خیلی ام تازه از کار برگشتم و کمی استراحت کردم.🤒 👈شوهر گفت: درست است خسته ای اما نمازت را بخوان قبل از اینکه بخوابی!😴 🚶‍♂فردای آن روز شوهر به قصد یک بازرگانی شهر را ترک کرد، همسرش چند ساعت پس از پرواز با شوهر اش گرفت تا احوال اش را جویا شود اما شوهر به تماس اش نداد😕، چندین بار پی در پی زنگ زد اما شوهر گوشی را برنداشت☹️، همسر آهسته آهسته شد😞 و هر باری که زنگ میزد پاسخ دریافت نمیکرد نگرانی اش افزون تر میشد😟، اندیشه ها و خیالات طولانی در ذهن اش بود که نکند اتفاقی برای او افتاده باشد😢، چون شوهر اش به هر سفر که میرفت همزمان با فرود آمدن اش به مقصد تماس میگرفت اما حالا چرا جواب نمیداد؟🤔 🤭خیلی بود❗️ گوشی را برداشت ودوباره تماس گرفت به امید اینکه صدای شوهر اش را بشنود، اما این بارشوهر پاسخ داد و شوهر اش گوشی را برداشت😃. ⁉️همسرش با صدای لرزان پرسید: رسیدی؟ شوهر اش جواب داد: بله الحمدلله به سلامت رسیدم☺️. همسر پرسید: چه وقت رسیدی؟😏 شوهر گفت: چهار ساعت قبل،😓 همسر با عصابنیت گفت:😠 چهار ساعت قبل رسیدی و به من یک زنگ هم نزدی؟😒 شوهر با خون سردی گفت: خیلی خسته بودم و کمی استراحت کردم،☺️ همسرگفت: مگر میمردی که چند دقیقه را صرف میکردی و جواب منو میدادی؟😏 مگه من برایت نیستم؟😞 💟شوهر گفت: چراکه نه عزیزم تو برایم مهم هستی🤗. همسر گفت: مگر را نمیشنیدی؟🤔 شوهر گفت: میشنیدم.😐 زن گفت: پس چرا پاسخ نمیدادی؟🤔 شوهر گفت: دیروز تو هم به پاسخ ندادی، به یاد داری؟ که تماس پروردگار() را بی پاسخ گذاشتی؟😳 چشمان همسر از اشک حلقه زد😭 و پس از کمی سکوت گفت: بله یادم است😞، ممنون که به این موضوع اشاره کردی......معذرت میخواهم! 😞 ❤️شوهر گفت: نه عزیزم از من معذرت خواهی نکن، برو از پروردگار طلب کن.... 📖《بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةُ خَیرٌ وَ أَبْقَی》 شما را ترجیح می دهید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است. به کانال آمرین بپیوندید 👇👇👇👇 https://eitaa.com/vagebtamadonsaz
⭕️ داستان واقعی _ دانشجویِ ایرانی مقیم اروپا 👈 وقتی عج اتوبوس حامل مسافر را تعمیر می کنند👌 ❄️ صدای از رادیو بلند شد، جوانی که صندلی کنار من نشسته بود بلند شد و رفت به گفت : نگه دار را بخوانیم. راننده با بی تفاوتی جواب داد : الان که نمی شود، هروقت رسیدیم می‌خوانی، جوان با لحن جدی گفت :بهت می‌گویم نگه دار...، سر و صدا بلند شد، دستِ آخر نگه داشت، جوان نمازش را در خواند و آمد کنارم نشست... ⁉️پرسیدم از او چه دارد آنقدر مهم است برایت نماز اول وقت؟ جوان جواب داد : «آخر من به امام زمان ارواحنافداه داده ام نمازم را اول وقت بخوانم»، تعجب کردم! پرسیدم چطور!؟ 👈 جوان گفت :من در یکی از شهرهای درس می‌خواندم،فاصله شهر محل سکونتم تا زیاد بود،بالاخره نوبت آخرین امتحان ترم آخر رسید، برای با اتوبوس راهی دانشگاه شدم، در میانه راه اتوبوسِ پر از مسافر ناگهان خراب شد، از آنجایی که خیلی امتحان مهمی بود نگرانی زیادی داشتم از اینکه به امتحان نرسم و زحماتم برباد برود، شنیده بودم وقتی به لحظه های می‌رسید که کاری از شما ساخته نیست به امام زمان عج بشوید... 🙏در دلم گفتم یا امام زمان اگر کمکم کنید می دهم به شما نمازم را تا آخر عمرم اول وقت بخوانم، در این هنگام بسیار زیبایی را دیدم که از دور نزدیک اتوبوس شد،با زبان و لهجه خودشان به راننده گفت چه شده، راننده جواب داد :خود به خود خاموش شد، جوان زیبارو مدت کمی مشغول به تعمیر موتور شد،بعد کاپوت را بست و به راننده گفت استارت بزن، اتوبوس روشن شد، همه مسافران خوشحال شدند... 🌀 ناگهـــــــــــان دیدم جوان آمد داخل اتوبوس، مرا به اسم صدا زد و گفت : « تعهدی که به ما دادی یادت نرود ! ، » ،بعد از آن رفت و من متوجه شدم او امام زمان بود... گریه ام بند نمی آمد... 💚 جوان دانشجو یک عهدِ دلی با مولایش بست و پایبند ماند به آن ، اما مولا جان ببخش اگر عهدها بسته ایم با شما و شکسته ایم همه را، قبول داریم خوب نبودیم، اما هرجا هم که برویم برمی گردیم به سمت شما،مانند کبوتران جلدِ گنبد امام رضا، ببخش بی معرفتی هایمان را آقاجان، هر چه باشیم و به هر جا برویم دوست داریمت تورا «عشق جان...» من رشته ی محبتِ تو پاره می کنم شاید گِره خورد، به تو نزدیک تر شَوَم... 📚برداشتی آزاد از کتاب نماز و امام زمان عج صفحه ۸۵ به نهضت آمرین بپیوندید 👇🦋👇🦋 https://eitaa.com/vagebtamadonsaz