eitaa logo
وقایع
32 دنبال‌کننده
12 عکس
0 ویدیو
0 فایل
محلی برا تورق صفحاتی از وقایع تاریخی صدر اسلام و مابعد @Khaadem18
مشاهده در ایتا
دانلود
اثبات در منابع 1⃣ عن عبدالرحمن بن عوف قال: ... قال في مرضه الذي قبض فيه: وددت أني لم أكشف بيت فاطمة ... ... ابوبکر در هنگام مرگ گفت: ای کاش من در خانه‌ی فاطمه را نگشوده بودم ... أخرجه أبو عبيد في الأموال ص 131، والطبري في تاريخه 4 ص 52، وابن قتيبة في الإمامة والسياسة 1 ص 18، والمسعودي في مروج الذهب 1: 414، وابن عبد ربه في السد الفريد 2: 254 . قال الامینی: والإسناد صحيح رجاله كلهم ثقات اربعة منهم من رجال الصحاح الست. الغدیر ج۷ ص ۱۷۱ علامه امینی: همه رجال این سند صحیح و ثقه و چهار تن از آنها از راویان صحاح سته (شش گانه) هستند. @vaghaaye
اثبات در منابع 3⃣« ... ثم ان بعث الی و من معه لیخرجهم من بیت رضی الله عنها و قال: ان ابوا فقاتلهم فاقبل عمر بشئ من نار علی ان یضرم الدار فلقیته فاطمة رضی الله عنها وقالت: الی این یا بن الخطاب؟ أ جئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم او تدخلوا فیما دخل فیه الامة فخرج علی حتی اتی ابا بکر فبایعه ... ». « ... سپس فرستاد را به سوی و همراهان وی تا ایشان را از خانه بیرون آورد؛ و گفت: اگر ممانعت کردند، با آنها بجنگ. پس عمر با مقداری آتش به سمت ایشان آمد تا خانه را به آتش بکشد. پس فاطمه (علیهاالسّلام) او را دید و گفت: به کجا می‌روی‌ ای فرزند خطاب؟ آیا آمده‌ای که خانه ما را به آتش بکشی؟ گفت: آری، داخل شوید در آن چیزی که امت بر آن داخل شد(مراد بیعت با ابوبکر است) پس خارج شد علی تا اینکه نزد ابابکر آمد و با او بیعت کرد ... .» تاریخ أبی الفداء، ج۱، ص ۲۱۹ پی‌نوشت: کتاب، به تحقیق محمود‌دیوب. @vaghaaye
اثبات در منابع 4⃣ قال: قلت لسلمان: أ دخلوا على فاطمة عليها السلام بغير إذن؟ قال: إي والله، و ما عليها خمار، فنادت: وا أبتاه، وا رسول الله يا أبتاه فلبئس ما خلفك أبو بكر وعمر، عيناك لم تتفقأ في قبرك - تنادي بأعلى صوتها -. فلقد رأيت أبا بكر و من حوله يبكون ما فيهم إلا باك غير عمر و خالد و المغيرة ابن شعبة و عمر يقول: إنا لسنا من النساء ورأيهن في شيء! سلیم گفت: به گفتم: آیا بی اجازه به خانه سلام الله علیها وارد شدند؟ سلمان گفت: آری به خدا قسم درحالی که فاطمه سرپوشی هم نداشت پس فریاد زد: آه پدرم! رسول خدا! آه پدرم! پس از تو و بسیار زشت و وقیحانه عمل کردند‌ -این سخنان را با صدای بلند فریاد میزد- پس دیدم ابوبکر و کسانی که اطرافش بودند با صدای بلند گریه می‌کنند و همه آنها جز عمر و خالد بن ولید و مغیره بن شعبه چشمانشان گریان بود در حالی که عمر می‌گفت: ما را با زنان و رأی آنها کاری نیست. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص ۳۹ پی‌نوشت: کتاب، به تحقیق علاءالدين الموسوي. @vaghaaye