🔶 #خاطره
یکدرس بزرگ برای بعضی مداحها!
🌹یک بار یکی از بچه های هیأت آمد و به سید گفت: تُو مراسم ها و روضه اهل بیت علیهما السلام، اصلاً گریه ام نمی گیرد!
سید گفت: اینجا هم که من خواندم، گریه ات نگرفت؟! گفت: نه!
سید گفت: مشکل از من است! من چشمم آلوده است، من دهنم آلوده است، که تو گریه ات نمی گیرد!
🍁این شخص با تعجب می گفت: عجب حرفی! من به هر کس گفتم، گفت: تو مشکلی داری، برو مشکلت را حل کن، گریه ات می گیرد! اما این سید می گوید مشکل از من است!💫
🍃بعدها می دیدم که او جزو اولین گریه کنندگان مصائب ائمه اطهار علیهما السلام بود.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
.
🔘 با واقعه همراه شوید
خبر l تحلیل کوتاه l خواندنی ها
🆔 https://eitaa.com/joinchat/222953725Cdfb8a6e90a
💢این داستان: یک شیشه وُدکا و فحش به مادر هویدا
شاید تا به امروز نام #شاهین_آقایان را نشنیده باشید. وکیل دادگستری و نماینده مجلس در دوره پهلوی، در این قسمت سه #خاطره مهم او را مورد بررسی و بازنگری قرار میدهم به این دلیل که ارزش تاریخی دارند. اما علت رجوع به او رفاقت صمیمی و طولانی با #امیرعباس_هویداست
اگر بخواهیم پنج #شخصیت نزدیک به هویدا را چه در ایام تحصیل در #بلژیک و یا در ایام نخست وزریری نام ببریم قطعا #شاهین_آقایان یکی از آنهاست. آقایان میگوید: "حتی در دوره نخست وزیری هر هفته دو نوبت با هویدا منظما ملاقات داشتم و همیشه با او #صریح صحبت میکردم.
دو سه سال آخر نخست وزیری که اوضاع اقتصادی بهم خورده بود از هویدا خواستم #استعفا دهد. هویدا گفت: در مملکت ما استعفا مقابل شاه #معنا ندارد مگر اینکه #شاه مرا اخراج کند! هرچند شاه دوست دارد خودش #نخست_وزیر باشد. منظور هویدا این بود که شاه شخصا میخواهد همه امورات کشور را پیش ببرد و ما کاره ای نیستیم.
اما دو بخش خاطرات #شاهین_آقایان اهمیت خاصی دارند. در سال ۵۷ پیش از انقلاب وقتی قرار شد #هویدا و سایر وزرا دستگیر شوند تا به این بهانه خشم مردم فروکش کند #اردشیر_زاهدی را در هواپیما دیدم. به او گفتم #اردشیر_خان اوضاع چطور خواهد شد؟
اردشیر زاهدی فحشی به مادر #هویدا داد و گفت دیشب تا نیمه شب پیش شاه بودم و بالاخره او را راضی کردم تا هویدا و سایر وزرا و افرادی که در این سالها در ناراضیتی مردم نقش داشتند را بازداشت کنند، شاه هم بعد از اصرار زیاد قبول کرد چون شاه معتقد بود #بازداشت هویدا یعنی بازداشت خودش!
شاهین آقایان میگوید: اما #شاه گفته بود او را به حبس خانگی ببرید و حتما روزی یک #شیشه_ودکای روزانه امیرعباس را بدهند.
بررسی خاطرات سیاسی ما را با شخصیت و عملکرد افراد آشنا میسازد. هویدا مخالفان زیادی در لایه های سیاسی داشت و اصرار به #زندانی کردن و اعدام او پیش از انقلاب داشتند.
در خاطرات #شاهین_آقایان مفصلا به این روابط پرداخته شده است. مصاحبه با #حبیب_لاجوردی پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد آمریکا. علیرضا زادبر
.
🔘 با واقعه همراه شوید
خبر l تحلیل کوتاه l خواندنی ها
🆔 https://eitaa.com/joinchat/222953725Cdfb8a6e90a
نزدیک مدرسهمون یک خونه بود که یه بخشیش تبدیل به یه بقالی کوچیک شده بود و یه زن و شوهر ادارهش میکردن.
محصول استراتژیک این بقالی بستنی یخی یا همون آلاسکا بود که خانم خونه با ریختن آب و شکر و یه ذره گلاب داخل قوطیهای قرص جوشان درست میکرد. یه چیزی هم بهش اضافه میکرد که رنگشو قرمز کنه!
نمیدونم چرا، ولی بدجور خوشمزه بود!! کافی بود که از یه جایی یه سکه دو تومنی پیدا کنم و کل زمان مدرسه توی جیبم لمسش کنم و منتظر باشم که تعطیل بشم و بپرم سمت بقالی! قسمت یخدون یخچال بزرگ نبود و هر روز تعداد محدودی آلاسکا تولید میشد و اگر دیر میجنبیدم، باید بچههایی رو نگاه میکردم که در حال لیسیدن آلاسکای تگرگی بودند و حال میکردند در حالی که سکه دو تومنی توی مشت فشرده و عرق کرده من، گرم و گرمتر میشد.
#دوران_کودکی #نوستالژی #علی_میری #تصویرسازی #تصویرگری #خاطره #خاطرات #خاطره_بازی #کودکی #بازی #آلاسکا #بستنی_یخی #بقالی #یادش_بخیر #قدیم #قدیما
.
🔘 با واقعه همراه شوید
خبر l تحلیل کوتاه l خواندنی ها
🆔 https://eitaa.com/joinchat/222953725Cdfb8a6e90a
#خاطره💕
✍میانه نبرد بودیم ؛ در حمله بوکمال. از منطقه T2 به T3 رسیدیم . همان جا بودیم که حاجی سخنرانی کرد و گفت؛ کمتر از دو ماه دیگر اثری از داعش باقی نخواهد ماند . نشسته بود نوک خط روی خاکریز؛ دفتری جلویش باز بود . زینبیون از این طرف برید ، حیدریون از این طرف و شما هم از وسط بزنید . بچه ها به صدا در آمدند که انتحاری ها امانشان را بریده ، از شدت انفجارهایشان گوش هایمان خونریزی کرده ، چشم هایمان تیره و تار میبیند .
حاجی یکپارچه غیظ شد ! «پورجعفری!
برو تفنگ منو از توی ماشین بردار بیار خودم میرم.» جان بچه ها بود و فرماندهشان! نه نیاوردند روی حرفش و زدند به خط دشمن.
📚منبع : کتاب سلیمانی عزیز
#حاج_قاسم
.
🔘 با واقعه همراه شوید
خبر l تحلیل کوتاه l خواندنی ها
🆔 https://eitaa.com/joinchat/222953725Cdfb8a6e90a
🕊 #خاطره
| همسفر خوشخنده ما... |
آنقدر شیرین صحبت میکرد و خوشصحبت بود، که همه ما لذت میبردیم وقتی میخندید و حرف میزد. کربلا که رفته بودیم، با این که درست نمیتوانست منظورش را به عراقیها برساند، ولی آنقدر قشنگ و با خوشرویی صحبت میکرد که عراقیها هم دوست داشتند بیشتر با او ارتباط بگیرند. شاید حرف هم را درست نمیفهمیدند؛ ولی سربهسر هم میگذاشتند. عراقیها از آرمان بیشتر از ما خوششان میآمد؛ از بس که خوشخنده بود...
✍🏻 دوست شهید
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
#حجاب #اربعین #کربلا ➖ ➖▪️
🔘 شبکه رسانه ای #واقعه
🆔 eitaa.com/joinchat/222953725Cdfb8a6e90a
🔸 یمن را دریاب ... ! 🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🌺 تو ظهور را درک خواهی کرد...
پدر داشت روزهای پایانی را میگذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار میبردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و بهتدریج به بدن تزریق میشد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند.
این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو میبرد؛ حالتی اغماء گونه ...
از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بیهوش و هوشیار در نیمههای شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه میکنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظارهگر واقعهای بوده که من از آن بی خبرم. میگویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمیگرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز میشود. از شلیک اولین موشکها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره میگوید «علی بیا!».
اشاره میکند که «سرت را جلو بیار». سرم را میچسبانم به دهانش. باصدای بیجوهرهای میگوید: «ان شاء الله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ میشود. میگویم «ان شاء الله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او میکنم و عبور میکنم ... تا اینروزها که اولین موشکها با جسارتی وصفناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگهای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک میکشد برای همه کشتیهای اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صفآرایی و آبروداری میکند.
باز صدای پدر را میشنوم: «یمن را دریاب ...!»
#طوفان_الاقصی #رهبری #جهادتبیین
🔘 شبکه رسانه ای #واقعه
🇵🇸 🆔 eitaa.com/joinchat/222953725Cdfb8a6e90a
🔸 یمن را دریاب ... ! 🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
پدر داشت روزهای پایانی را میگذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار میبردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و بهتدریج به بدن تزریق میشد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند.
این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو میبرد؛ حالتی اغماء گونه ...
از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بیهوش و هوشیار در نیمههای شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه میکنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظارهگر واقعهای بوده که من از آن بی خبرم. میگویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمیگرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز میشود. از شلیک اولین موشکها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره میگوید «علی بیا!».
اشاره میکند که «سرت را جلو بیار». سرم را میچسبانم به دهانش. باصدای بیجوهرهای میگوید: «انشالله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ میشود. میگویم «انشالله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او میکنم و عبور میکنم ... تا اینروزها که اولین موشکها با جسارتی وصفناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگهای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک میکشد برای همه کشتیهای اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صفآرایی و آبروداری میکند.
باز صدای پدر را میشنوم: «یمن را دریاب ...!»