وقف اهل بیت "علیهم السلام"
💠 #عکس_نوشت 🔹تا هوای صاف را بال و پر کرکس گرفت آسمان از چشم ما خورشید خود را پس گرفت... ▫️من ز پا
💥 روشنگری علامه عسکری درباره قیام امام روح الله (اعلی الله مقامهما الشریف)
🤲🏻 روضه سه گانه شهدای فیضیه در کنار تبلیغ معارف اسلامی
❇️ علامه عسکری در این باره میفرمایند:
🔷 پس از واقعه ضرب و شتم طلاب در مدرسه فیضیه، در حسینیه ام در بغداد، برای شهدا ختم گذاشتم و بچه های ما بغداد را پر کردند از شعارها و دیوار نوشته های «ولاتحسبن الذین قتلوا في سبیل الله أمواتاً… ». بعدش من به حج رفتم و آنجا سعودی ها داشتند «الجامعة الاسلامیه ( دانشگاه اسلامی) » را تأسیس می کردند.
🔺 مفتی معروف مکتب خلفا ، بن باز مرا دعوت کرد...
من رفتم آن جا و در سخنرانی ام به وضع مسلمان ها در الجزایر و فلسطین اشاره کردم....
در ادامه گفتم: در ایران هم دانشگاهی شبیه «الأزهر » هست به نام #فیضیه و شاید خبر ندارید که چندی پیش، طلابش را زدند و کشتند و…..
🔺🔺در همان سفرِحجّ، بعد از عرفات، ابوالأعلی مودودی در مسجد بزرگی سخنرانی داشت.
من و شهید عبد المنعم الشوکی هم رفته بودیم....
ابو الأعلی آن روز در جهان اسلام، خیلی مطرح بود و دنبال نظریه خلافت اسلامی را گرفته بود. او در سخنانش گفت که مسلمان ها هشت چیز نیاز دارند تا به شوکت عصر نبوی باز گردند.
مجری جلسه، امام همان مسجد بود. من دوست همراهم را فرستادم که بگو یکی از علمای بغداد، مطالبی در تأیید سخنان مودودی دارد.
دوست بنده رفت و گفت «کبیر علماء بغداد » و آنها فکر کردند که علی القاعده آن عالم باید سنی باشد (چون عبد المنعم هم چپیه داشت و نه عمامه ).
من رفتم پشت تریبون و در کنار او که پیرمردی بود و نشسته بود، ایستادم و از او تعریف مختصری کردم و گفتم که کتابهای او را خوانده ام و اضافه کردم که به نظر من، مسلمان ها فقط سه چیز لازم دارند:
۱- شناخت و بررسی سنت پیامبر اکرم به معنای عامش (نه فقط صحیحین " صحیح بخاری و صحیح مسلم ").
۲- وحدت مسلمان ها و حمایت جدی از یکدیگر است.
این جا بود که دوباره #روضه_واقعه_مدرسه_فیضیه را خواندم و گفتم: شاید شما خبر ندارید که چنین شده است و چنان شده است…
۳- ایمان است، ایمانی مثلاً بلال و خباب و عمار و سمیه، و داستان شکنجه ها و مقاومت های آنها را در همین سرزمین حجاز گفتم و آن قدر جدی وعمیق گفتم که خودم گریه ام گرفت و سنی ها هم که اصلاً گریه نمی کنند، ایستاده و نشسته به هق هق افتادند و اشکشان جاری شد....
آنان بعد از صحبت، سر وصورت مرا می بوسیدند.
🔺🔺🔺قابل ذکر است که قبل از آن، به بیت المقدس رفتم و در مسجد الاقصی نماز خواندم و آن جا هم دوباره #روضه_شهدای مدرسه فیضیه را خواندم.
📚 منبع: مجله علوم حدیث