eitaa logo
واجب فراموش شده 🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
115 فایل
💕 #خُداونـدا #بی_نگــاهِ لُطفــــِ #تــــُ هیچ ڪاری #بـــــِ سامان نمیرِسَــد 😍 نگــاهَـــت را از مــا نَــگـــیـر 🌸 ارتباط با مدیر کانال ↶ ↶ @man_yek_basiji_hastam 🌸 تبادلات ↶ ↶ @Sarbazeemam10
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹وقتی در جامعه گناه منتشر شود و مردم با گناه خو بگیرند، کار کسی که در رأس جامعه قرار دارد و می‌خواهد مردم را به خیر و صلاح و معروف و نیکی سوق دهد، با مشکل مواجه خواهد شد؛ 🔸یعنی نخواهد توانست یا به آسانی نخواهد توانست و مجبور است با صرف هزینه فراوان، این کار را انجام دهد. 🔹یکی از موجبات ناکامی تلاش های امیر مومنان علیه السلام با آن قدرت و عظمت در ادامه این راه، که بلاخره هم به شهادت آن بزرگوار منجر شد، همین بود. 📚 کتاب واجب فراموش شده؛ بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز جمعه تهران ۱۳۷۹/۰۹/۲۵ @Vajebefaramushshode
❇️ آمران به معروف و ناهیان از منکر این دعای قرآنی را با توجه بخوانند و بر آن مداومت داشته باشند : ✨رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا✨ ✍ استاد علی تقوی @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌺🍃🌺 و باز هم 😔 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
♡به نام دلارام عالم♡ . 🍃از روز ازل در سرشت انسان برای منجی را نهادند، در گوشش از کوره روزگار خواندند که گِلِ وجودش را میپزد و گاه آنقدر داغ میشود که کاسه صبرش از هم می‌پاشد، از زیبایی عشق برایش نوشتند و قداست را بالای دفتر حک کردند اما امان از چشم نابینا و ناقص که ندید و نخواست درست تفسیر کند😓 . 🍃اینها را از ازل برایمان خواندند که تا ابد در گوشمان بماند ولی گوش نیز ناشنوا شد و حافظه هم یاری نکرد، بعید میدانم حالا کسی آن حرف ها را یادش مانده باشد که اگر اینطور بود دل را نمی‌کردند، انتظار را گوشه ای نمی‌گذاشتند بهر تماشا و مضحکه خاص و عامش نمی‌کردند، عشق را با جا به جا نمی‌کردند و به لفظ عشق رحم میکردند و قداست را به نجاست نمیکشاندند😔 . 🍃حیران مانده ام، کجای این زمانه هستیم؟ چنان در خویش غرق شده‌ایم که خدا می‌داند چه بلایی سر آن انتظار و عشق که در وجود ما نهادند آمد؟ . 🍃به راستی کوره روزگار بسیار داغ بود که داغ هجران را از یاد بردیم! مخمل نگاهش را که لطیف به چشم دلمان دوخته شده بود حس نکردیم، هر دل منتظرش را نادیده گرفتیم و او باز هم لطف خود دریغ نکرد از فراموشکارانی که خود را به دست بهانه‌های زمانه سپرده بودند😣 . 🍃مدتیست به بد دردی مبتلا شده‌ایم. درد را با بند بند وجود حس می‌کنیم، غم نبودنش را...🥺 . 🍃شاید دعای تسلای روح خسته اش باشد که بارها از ما رنجیده، و به حتم فرج درد ما را درمان است. شاید اینبار هم دلش به حال قنوت های پر سوز و گدازمان بسوزد و گرمی نگاهش را از سرمای احوالمان دریغ نکند که سخت . 🍃درِ کاروانسرا ببندیم و جز عشق دلارام و سفیرش عشقی دگر نخواهیم وَ پرده برداریم از تمام سیاهی و رو سفید بیرون بیاییم از آزمون زندگی شاید رحمی کند، منجی نگاهی بکند و صدایمان را گوش کند...شاید😞 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 📚 •← ... 9⃣4⃣ زن روے مبل نشستہ بود، با دیدن من لبخند زد و از روے مبل بلند شد!😊 رفتم بہ سمتش و سلام ڪردم، جوابم رو داد و گرم دستم رو فشرد. مادرم رو بہ روش نشست و بہ من اشارہ ڪرد پذیرایے ڪنم.😊 وارد آشپزخونہ شدم و با سلیقہ مشغول چیدن میوہ ها 🍎🍌🍇توے ظرف شدم،ظرف میوه رو برداشتم و بہ سمت مادرم و مادر حمیدے رفتم.😊 بشقاب ها 🍽رو چیدم و میوہ تعارف ڪردم، مادر حمیدے با مهربونے گفت: _زحمت نڪش عزیزم. لبخندے زدم و گفتم: _زحمت چیہ؟ نشستم ڪنار مادرم، مادر حمیدے با لبخند نگاهم ڪرد،چادر مشڪے و روسرے مدل لبانے سبز رنگش صورتش رو قاب ڪردہ بود،صورت دلنشین و مهربونے داشت رو بہ من گفت: +من مادر یڪے از هم دانشگاهتیم.... سریع گفتم: _بلہ میدونم. +پس میدونے براے چے اینجام؟😊 سرم رو بہ نشونہ مثبت تڪون دادم و تڪرار ڪردم: _بلہ!☺️🙈 نگاهے بہ مادرم انداخت و گفت: _با مادرت صحبت ڪردم و توضیح دادم، این پسر من یڪم خجالتیہ روش نشدہ با خودت صحبت ڪنہ با تعجب گفتم: _ولے دیروز بہ من گفتن!😟 لبخندش پررنگتر شد: _پس گفتہ با من هماهنگ نڪردہ! آخہ انقدر خجالت میڪشید روش نشدہ آدرس بگیرہ تعقیبت ڪردہ. پیشونیم رو دادم😟😳 بالا و گفتم: _تعقیبم ڪردن؟ سرش رو تڪون داد و گفت: _آرہ یڪم عجول برخورد ڪردہ بهش گفتم باید من میومدم دانشگاہ باهات صحبت مے ڪردم، جووناے امروزے اید دیگہ!☺️ دست هام رو بهم گرہ زدم،ادامہ داد: _در واقع امروز اومدم براے ڪسب اجازہ ڪہ یہ وقت مناسب با همسرم و پسرم بیایم براے آشنایے بیشتر!☺️ .... 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
❣﷽❣ 📚 •← ... 0⃣5⃣ ‌ موهاے بافتہ شدم افتادہ بود روے شونہ م با دست انداختمشون روے ڪمرم و گفتم: _پدر و مادر اجازہ بدن منم راضے ام تشریف بیارید!☺️🙈 مادر حمیدے از روے مبل بلند شد و گفت:☺️ _ان شاء اللہ ڪہ خیرہ! مادرم سریع بلند شد و گفت:😊 _ڪجا؟چیزے میل نڪردید ڪہ! بلند شدم و ڪنارشون ایستادم، مادر حمیدے ڪش چادرش رو محڪم ڪرد و گفت: _براے خوردن شیرینے میایم!☺️ دفترچہ📝 و خودڪارے از توے ڪیفش👜 درآورد و مشغول نوشتن چیزے شد. برگہ رو ڪند و گرفت بہ سمت مادرم: _این شمارہ ے خودمہ هروقت خواستید تماس بگیرید.😊 با مادرم دست داد، دستش رو بہ سمت من گرفت و گفت: _چشم امیدم بہ شماستا.☺️ و گونہ م😘 رو بوسید. دستش رو فشردم، توقع انقدر گرمے و مهربونے رو از مادر یڪ طلبہ نداشتم. حتے منتظر بودم بخاطرہ پوششم بد نگاهم ڪنہ!😌 واقعا مادر یڪ طلبہ بود!😇 .... 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode
💕 در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست؟!🌱 مثل آرامش بعد از یک غم... مثل پیدا شدن یک لبخند... مثل بوی نم بعد از باران... در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست؟! اما من به آن محتاجم..🍃 °|• ـღ شهید علی خلیلی •|° @Vajebefaramushshode
4_6026350462209360828.mp3
2.73M
🎵 دست رو دلم نذارید که پریشونه😔 خدایا تو میدونی که من نمیخوام اسیر دنیا دنیا بمونم... ..😔 🎤🎤 🍃🌹🍃🌹 @Vajebefaramushshode
🌱🌈 🌺آری، آن روز چو می‌رفت کسی داشتم آمدنش را باور... من نمی‌دانستم ! معنیِ را💔 تو چرا دیگر😭 برگرد !بامولایمان برگرد.‌. 🌸 ❤️دلتنگ دیدارت هستیم.‌‌. @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌﴾﷽‌﴿ -”اَلسَّلامُ‌عَلَیْكَ‌یاحُجَّةَ‌اللّٰهـِ‌فےاَرضِہ؛ -سلام‌برتواۍحجتِ‌خدادرزمینش🌱“-
❲ این‌روز‌ها ، بےیادِتوفصِل‌خزان‌است ؛ بےتـُو! ڪدامین‌شعرحالِ‌خوب‌دارد ؟ ❳ -”العَجَل‌نِگٰارِمَن“- •. @Vajebefaramushshode
❲ ڪاش‌فٰـالِ‌حـافظ‌ شَبــِ‌یلـدا‌بِشـوَد یُوسف‌ِ‌گُمگشتھـ؛ باز‌آیـَد ‌بھ‌‌ڪنعـان ‌غَمـ‌‌مَخُــور ! ❳ @Vajebefaramushshode
✅ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِيَ [الْقُرُونَ الْمَاضِيَةَ] بَيْنَ أَيْدِيكُمْ إِلَّا لِتَرْكِهِمُ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَلَعَنَ اللَّهُ السُّفَهَاءَ لِرُكُوبِ الْمَعَاصِي وَ الْحُلَمَاءَ لِتَرْكِ التَّنَاهِي(خطبه 192 نهج البلاغه) 🔷🔹اميرالمؤمنين علیه السلام می فرماید: خداوند سبحان، گذشتگان را كه پيش از شما بودند از رحمت خود دور نساخت، مگر بدين سبب كه و را ترك كردند. 🔶🔸خداوند را به خاطر ارتكاب معاصى و را به سبب واگذاشتن نهى از منكر لعنت نموده است. 🌺🍀 💠💠💠💠 📲👇 @Vajebefaramushshode
💢ببینید رفقا؛ سر خودمون رو که نباید گول بزنیم، بعضی از ما مذهبیا اونقدر شرط و شروط برای امر به معروف کردن تصور می‌کنیم که عملا بهانه‌ای میشه برای انجام ندادن این واجب الهی ☝️و این یکی از ترفندهای نفس و شیطانه برای فریب ما مذهبیا ...⚡️😟 ❓می‌دونستین از نظر حتی اگه کسی خودش منکری رو انجام بده بازم واجبه که دیگران رو از اون نهی کنه؟؟ ♻️ در واقع انجام ندادن گناه، شرط امر به معروف هستش نه شرط شرعی 👈 یعنی از نظر اخلاقی و برای تاثیرگزاری بیشتر خود ناهی نباید مرتکب گناه بشه ولی از نظر شرعی چنین شرطی نداریم و افراد باید همدیگه رو حتی از انجام گناهی که خودشون دچارش هستن نهی کنن⛔️ شاید عجیب به نظر برسه ولی این رو در نظر بگیرید که؛ وقتی گناهکار به وسیله امر به معروف و نهی از منکر دیگران رو از عواقب گناهی که خودش دچارش شده می‌کنه و اونها رو از انجام اون گناه می‌کنه، این کارش شکسته شدن قبح گناه و شیوع اون تو جامعه میشه ✅ و چه بسا همین کار باعث بشه خود اون ناهی هم از اون گناه پرهیز کنه👌 @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃دعوا هم رسم و رسومی داره سعی کنین توی دعواها دائم همسرتون رو متهم نکنین، مثلا دائم نگین تو اینجوری هستی، تو اونجوری گفتی! تو همیشه همین اشتباه رو تکرار میکنی! همیشه حواست پرته! 🍃 ⚠️اولا با طرز بیان بهتر با همسرتون صحبت کنین و دوما کلمه "همیشه" و "لحن اتهام" رو از صحبت هاتون حذف کنین و بگین: "بعضی وقت ها" اونم نه با حالت قهر و دعوا و نه با بیان مستقیم ... با طنازی @Vajebefaramushshode
"والدین موفق چه ویژگی‌هایی دارند؟!" 4⃣ دخالت بیجا نکنید: این که ببینید فرزند شما در حال دعوا با کودک دیگریست، مطمئنا شما را خوشحال نخواهد کرد اما این که شما به جلو بروید و خودتان را درگیر این دعوا کنید، کار اشتباهی‌ست. بهترین پدر و مادرها آنهایی هستند که در این شرایط به کودکشان یاد می‌دهند که بدون دخالت بزرگترها، خودش از حقش دفاع کند. البته اگر فرزند شما واقعا نیاز به کمک داشت، باید وارد عمل شوید. اما در کل والدین موفق آنهایی هستند که به کودکشان اجازه اشتباه کردن را می‌دهند. شما باید به کودکتان اجازه دهید تا پیروزی، شادی، تنهایی، ناامیدی و شکست را تجربه کند. اگرچه دیدن فرزندتان در شرایط سخت، شکنجه‌آور است اما به رشد او کمک زیادی خواهد کرد. ✍ ادامــــه دارد... @Vajebefaramushshode
درد اینجاست ! خانمه تو خونه برای شوهرش آرایش نمیکنه بیرون که میاد برای شوهر زن های دیگه عروسک هفت رنگ ملوس میشه... درد اینجاست ما هنوز نفهمیدیم جای چی کجاست! @Vajebefaramushshode
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 📚 •← ... 1⃣5⃣ وارد حیاط 🌳دانشگاہ شدم، چند قدم بیشتر برنداشتہ بودم ڪہ بهار بدو بدو بہ سمتم اومد و دستش رو زد روے شونہ م:😉 _بَہ عروس خانم! چپ چپ نگاهش ڪردم و گفتم: _اولاً سلام،دوماً نہ بہ بارہ نہ بہ دارہ چرا جار میزنے؟! با شیطنت نگاهم ڪرد و گفت: _سلام عروس! اگہ بہ دار و بار و در و پنجرہ نبود ڪہ مامانش نمے اومد خونہ تون شمام اجازہ نمے دادے بیان!😌😉 همونطور ڪہ قدم بر مے داشتم گفتم: _بیا بریم ڪلاس دیر میشہ! بهار نگاهے بہ ساعت مچیش انداخت و گفت: _دہ دیقہ موندہ بیا تعریف ڪن ببینم چے شد!😊 پوفے ڪردم و گفتم: _وا چے بشہ؟! هیچے نشد!😬 بهار چشم هاش رو ریز ڪرد و گفت: _خب بابا حمیدے رو نخوردم!😕 خواستم ڪلاس بذارم و شوخے ڪنم همونطور ڪہ با دست گوشہ ے چادرم رو گرفتہ بودم گفتم:😌😏 _بهار من ڪہ قبول نمے ڪردم مامانش خیلے گیر بود ڪم موندہ بود بگم سمج بسہ دیگہ چقدرم بداخلاق و بد عُنق! همونطور ڪہ دست هام😌 رو تڪون میدادم ادامہ دادم: _هے اصرار پشت اصرار آخر قبول ڪردم بابام اجازہ بدہ بیان،از این زناے ڪَنہ بود!😌😉 بهار همونطور ڪہ بہ پشت سرم زل زدہ بود گفت:😳😥 _شنید! با دهن باز بہ صورتش خیرہ شدم، چندبار دهنم رو تڪون دادم بہ زور سرم رو برگردوندم ڪسے رو ندیدم چندتا از بچہ هاے دانشگاہ در حال رفت و آمد بودن رو بہ بهار گفتم: _حمیدے پشت سرم بود؟!😨 زل زد بہ چشم هام و گفت: _نہ بابا توام،وگرنہ الان مچالہ شدہ بودے ڪف زمین! سهیلے رو میگم،انگار بلندگو قورت دادے!😐 داشت مے اومد صداتو ڪہ شنید مڪث ڪرد پروندہ ے غیبتم پیش سهیلے رد ڪردے! نفسم رو بیرون دادم و گفتم: _درد نگیرے فڪر ڪردم حمیدے پشت سرم بودہ!🙁 بازوم رو گرفت،با تعجب گفتم: _راستے بهار من اصلا تو مغزم نمیگنجہ حمیدے اومدہ خواستگاریم آخہ چیزے ازش حس نڪردہ بودم. بهار با شیطنت نگاهم ڪرد و گفت:😉☺️ _از آن نترس ڪہ هاے و هوے دارد از آن بترس ڪہ سر بہ توے دارد! با چشم هاش بہ جایے اشارہ ڪرد،رد نگاهش رو گرفتم حمیدے نزدیڪ ما راہ مے اومد با دیدن نگاہ من لبخند ڪم رنگے زد، خواست بیاد سمتمون ڪہ سهیلے از پشت دست روے شونہ ش گذاشت و گفت: _مهدے بیا ڪارت دارم! قیافہ ے سهیلے جدے و ڪمے اخم آلود بود.😠 متوجہ نگاہ خیرہ م شد سرش رو بلند ڪرد اما نگاهش بہ من نبود! سریع نگاهم رو ازش گرفتم و با بهار وارد ساختمون دانشگاہ شدیم.😕 .... 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode