⭕️ تفاوت رد صلاحیت با عدم احراز صلاحیت 🔷 یکی از نکاتی که باید بهش دقت بشه اینه که "رد صلاحیت" با "عدم احراز صلاحیت" فرق میکنه. ⭕️ رد صلاحیت یعنی یک فرد به خاطر انواع جرائمی که داشته صلاحیتی برای شرکت در انتخابات نداره ❇️ ولی عدم احراز صلاحیت یعنی یک فرد برخی شرایط شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و یا مجلس شورای اسلامی رو نداره. مثلا سنش پایین‌تر از چیزی هست که در قانون ذکر شده. یا ممکنه سابقه مسئولیت‌های کشوری که مثلا 4 سال هست این فرد 3 سال داشته باشه و ... 🔹 اینکه یک کاندیدا رد صلاحیت بشه اصلا براش خوب نیست ولی اگه کاندیدایی صلاحیتش احراز نشه اتفاق بدی محسوب نمیشه و این فرد میتونه در انتخابات‌های دیگه شرکت کنه. #شورای_نگهبان #انتخابات_1400 #یک_قدم_تا_ظهور #مدیران_جوان_انقلابی #تفکر_انقلابی ‌انتخابات بسیار مهمی در پیش داریم☝️ #رسانه_باشید 👌 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷 @Vajebefaramushshode

#حدیث_مهم 💥#استحاله ذهنی - فرهنگی! ✅ از حضرت امير عليه السلام نقل شده که ايشان فرمودند: 💢کسی که با قلبش معروفی را ستايش نكند و منكری را رد و انكار نكند(با رفتارش معروف را معروف و منكر را منكر ندارد؛ از معروف بودنِ معروف و منكر بودنِ منكر در جامعه حراست و پاسداری نكند؛ يا امر به معروف و نهی از منكر را حتی در مرتبه قلبی و رفتاری هم انجام ندهد) ، قلبش واژگونه گشته و بالای آن پايين و پايين قلب او بالا قرار خواهد گرفت 👈(به مرور جای معروف و منكر، حتی در ذهن خودِ او هم جابجا می شود). ✅ نكات: - روايت در خصوص «استحاله فرهنگی» و #جابجایی_معروف_و_منكر و بحث «عادی شدن گناه» و «عواقبِ» آن برای همه مردم و به ويژه ايمان و اعتقادات مردم است. 📌پيام ها و رهنمودها: 🔹حضرت می فرمايد: اگر کاری کرديد که معروف برای مردم هميشه معروف بماند و منكر برای مردم هميشه زشت بماند، آنگاه (نه تنها مردم)، بلكه خودتان هم واژگون نمی شويد و به اصطلاح چپ نمی کنيد! 🔸اما اگر امر به معروف و نهی از منكر نكنيد، به مرور جای معروف و منكر در ذهن شما هم (که اهل انجام آن منكرات نبوديد و شروع کننده رواج آنها در جامعه نبوديد) ، جابجا می شود. 🍂مثلاً دزدی می شود پُز! 🍂يا اينكه خانم سيگار دستش بگيرد می شود ژست و پرستيژ! می شود ارزش! 🍂بی حجابی می شود مايه تحويل گرفتن بيشتر و...! ⭕️اگر #ارزش و #ضد_ارزش جایشان عوض شود، آن وقت: «فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلَاه» ؛ خداوند هم ما را کله پا می کند و #باورهایمان عوض می شود؛ 👈پس علاج واقعه قبل از وقوع بايد کرد! دست پيش بگيريد تا پس نيفتيد. 🔺گناه می بينيد #امر_به_معروف و #نهی_از_منكر کنيد و نگذاريد گناه در ذهن خودتان و ديگران عادی شود. چون اگر «عادی» شود بتدريج «ارزش» می شود. ❌اگر به گناهكار #تذکر ندهيم کم کم باورش می شود که اين کار خنثی است و عيب نيست. اگر باز هم تذکر ندهيم باورش می شود که اين کار خيلی هم خوب است! و شما اُمّل هستيد که آن را انجام نمی دهيد...؛ و کلاً ديگر آن را گناه نمی داند❗️ ⚠️جديداً در اين کشورهای اطراف ما مثل ترکيه رسم شده که کاباره و فاحشه خانه و شراب فروشی افتتاح می کنند و موقع افتتاح، نماز جماعت می خوانند و از خدا طلب رزق و روزی واسع و مثلاً حلال و... می کنند! که خدايا برکت بده به اين شراب فروشی و کاباره ما!! 🤯 اين واقعيت است! يعنی در ذهنشان ديگر شراب و فحشا بد نيست و عادی شده. و ديگران زمان می برد تا اين مسئله در ذهنشان درست شود. ⬅️ پس چه کنيم؟ بايد جلويش را بگيريم. قدری دير شده، ولی نصرت خداوند با ماست و هر وقت پا به ميدان بگذاريم، خدا با ماست «اِن تَنصُروا الله يَنصُرکُم...» . **سند روایت: نهج البلاغه (للصبحی صالح) ؛ ص542 ؛ حكمت375( ترجمه از دشتی) _ وسائل الشيعة ؛ ج16 ؛ ص134 ✍ دوره آموزش تخصصی امر به معروف و نهی از منکر (احادیث فراموش شده) /استاد علی تقوی 🍀 🌺🍀 @Vajebefaramushshode

📲 علم از دست علمدار نیفتاده هنوز...! #مرد_میدان @Vajebefaramushshode

• . ‌‌‹ بِنَفْسِےٖ‌أَنْتَ‌أُمْنِيَّةُشَائِق‌ٌيَتَمَنَّےٰ‌‌ › ↲ڪاش‌مے‌دانستم‌..؛ تو‌را‌چگونھ‌آرزو‌ڪنم❁!↳ 「#أیُّهَا‌العَزیٖز♥️」 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode

گام برداشتن در #جاده عشق هزینہ میخواهد! هزینہ هایے ڪہ انسان را عاشق... و بعد.. #شهید میڪند.. #شهید_مصطفی_چمران #صبحتون_شهدایی🌷 🌹🍃 @Vajebefaramushshode

#ویدیو #استاد_علی_تقوی 🔴 با اینهمه گناه و فساد، چرا خدا بلا نازل نمیکنه ⁉️ @Vajebefaramushshode

#ویدیو 🔴 چرا باید آیت الله رئیسی، رئیس جمهور آینده ایران شود⁉️ 👌تحلیل فوق العاده ویژه از :👇 💫شهید بهشتی 💫آیت الله جوادی آملی 💫سردار سعید قاسمی 💫استاد رحیم پور ازغدی 💫استاد پورآقایی 📣 لطفا تا میتوانید منتشر نمائید... @Vajebefaramushshode

- چِشم‌ وَ دِل هَر دو..؛ - بھ ‌رُخسار ‌تُو آشفتھ ‌و ‌مَست❁!' ↶#‌أیُّهَا‌العَزیٖز♥️」 •❥🌼━┅┄┄ @Vajebefaramushshode

☆∞🦋∞☆ شهید مصطفے صدرزاده: 🌿 سخنان مقام معظم رهبرے را گوش ڪنید؛ قلبـــــ شما را بیدار مے ڪند و راه درستـــــ را نشانتان مے دهد. قسمتے از وصیتـــــ نامه #شهیدصدرزاده #استوری #عکس_پروفایل #تصویر_زمینه 🌹🍃🌹🍃 @Vajebefaramushshode

#ویدیو #استاد_علی_تقوی 🔵 مرحله اول امر به معروف چیه؟؟ چند مرحله داره امر به معروف؟؟ 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... @Vajebefaramushshode

#عکسنوشته #مناسبتی 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده... @Vajebefaramushshode

⚠قسمت هشتم⚠ ‌ <<حسین آقا>> [سوریه - فرودگاه دمشق] تمام افرادی که امروز از صبح تا حوالی ساعت سه عصر با حاج قاسم جلسه داشتند، در فرودگاه دمشق منتظر رسیدنشان هستند. به ساعت مچی‌ام‌ نگاه می‌کنم، ساعت نه شب است که با اعلام خلبان هواپیمای حامل سردار سلیمانی در فرودگاه دمشق به زمین می‌نشید. بعد از اینکه از هواپیما پیاده می‌شویم، فرماندهان ارشد فاطمیون و حزب الله شبیه همان لحظاتی که داشتند از جلسه خارج می‌شدند، به سمتمان می‌آیند و به دور حاج قاسم حلقه‌ای را تشکیل می‌دهند. به دلیل اینکه فضای فرودگاه برای ما سفید نیست، فورا با آقا وحید و شهرود مظفری و هادی طارمی یک لایه‌ی حفاظتی برای حاجی تشکیل می‌دهیم. یکی از افراد حاضر کمی خم می‌شود و به روی شانه‌ی حاج قاسم بوسه می‌زند و دیگری به او و ما خداقوت می‌گوید. چشم‌هایم در بین جمعیت حاضر می‌چرخد و متوجه می‌شوم یکی از آن‌ها که چهره‌اش غریبه نیست، به زیر گوش غیاث چیزی می‌گوید. با چشم‌هایم این صحبت زیر گوشی را به شهرود مظفری اطلاع می‌دهم. خیلی طول نمی‌کشد که غیاث با تردید به چهره‌ی حاج قاسم نگاه می‌کند و می‌گوید: -سردار این آقا فصیح ما اصرار داره که به شما بگم... حاجی حرفش را قطع می‌کند و با مهربانی رو به فصیح می‌گوید: -خب خودت بگو فصیح. فصیح که از دیدن این همه محبت از طرف سردار شگفت زده شده، به لکنت می‌افتد و با سختی می‌گوید: -دختر شش سالم یه مقدار ناخوش احواله آقا، اگه ممکنه پیش امام رضا که رفتید براش دعا کنید. حاج قاسم لبخند تلخی می‌زند و می‌گوید: -من که محتاج دعای همه‌ی شما عزیزان هستم؛ ولی به روی چشم. سپس رو به من که یار دیرینه‌اش هستم، می‌گوید: -البته اگر بطلبند ما امشب مهمون سید الشهدا هستیم. با گفتن این حرف سکوتی در بین حضار شکل می‌گیرد. عراق؟ واقعا حاج قاسم تصمیم دارد تا به عراق سفر کند؟ تا آن لحظه حتی تیم حفاظتی‌اش هم از این موضوع بی‌اطلاع بودند. یکی از بچه‌ها ملتمسانه می‌گوید: حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرید اونجا! سپس دیگری و دیگری تاکید می‌کنند که بعد از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در بغداد و اتفاقات عجیبی که در حال رخ دادن است، بهتر است این سفر به تعویق بیفتد. حاج قاسم لبخندی می‌زند و رو به حضار می‌پرسد: -می‌ترسید شهید بشم؟ اولین نفر خودم به زیر لب زمزمه می‌کنم: -سایتون مستدام باشه حاجی. سپس هر کدام از بچه‌ها حرفی می‌زنند و غیاث با بغض می‌گوید: -شهادت که افتخاره؛ ولی رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! دیگری ادامه می‌دهد: -حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم. آن یکی گفت: -شهادت آرزوی همه‌ی ماست؛ ولی... حاجی نگاهی به سمت جمعی که دورش حلقه زده‌اند می‌اندازد و به یک باره همه ساکت می‌شوند. سپس کاملا آرام و شمرده شمرده می‌گوید: -میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته! سپس نگاهش را در بین افراد حاضر در جمع می‌چرخاند و با انگشت به من، آقا وحید، هادی طارمی و شهرود مظفری اشاره می‌کند و می‌گوید: -این رسیده است. بعد از خداحافظی و رفتن حضار، تلفنم را برمی‌دارم و شماره‌ی دخترم نفسیه را می‌گیرم تا کمی با او صحبت کنم. همیشه شنیدن صدایش می‌تواند بی‌قراری‌هایم را آرام کند. بعد از اینکه صحبتم با او تمام می‌شود به سمت حاجی می‌روم که گوشه‌ای در انتظار پرواز به سمت عراق نشسته است. عموما اوقات فراغت حاجی با مطالعه و یا یادداشت می‌گذشت، امشب هم استثناء نیست و حاجی خودکاری برمی‌دارد و به روی تکه کاغذی مطالبی می‌نویسد که با خواندن آن‌ها دلیل صحبت‌هایش در بین بچه‌ها را به طور کامل متوجه می‌شوم. حاج قاسم درست قبل از سوار هواپیما شدن به روی کاغذ یادداشت می‌کند: -«الهی لا تکلنی الحمدلله رب العالمین... خداوندا مرا بپذیر مرا پاکیزه بپذیر خداوندا عاشق دیدارتم همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود» [عراق - فرودگاه بغداد] ساعت یک و ده دقیقه‌ی بامداد است که هوایپما در فرودگاه بغداد به زمین می‌نشیند. در هنگام پایین آمدن از پله‌های هواپیما من پشت سر حاجی می‌ایستم و آقا شهرود مظفری نیز جلوی ایشان راه می‌رود. به پایین پله‌ها نگاه می‌کنم که آقا هادی طارمی و آقا وحید زمانی نیا نیز منتظر ما هستند. بلافاصله پس از پایین آمدن از پله‌های هواپیما متوجه دو خودرو می‌شوم که منتظر ما هستند. پنج نفر از اعضای حشدالشعبی از جمله ابومهدی‌المهندس به استقبال حاجی می‌آیند و بعد از حال و احوال پرسی کوتاهی از ما می‌خواهند تا وارد ماشین شویم. ابومهدی‌المهندس به‌ همراه حیدر علی، محمدرضا الجابری، حسن عبدالهادی و محمد الشیبانی سوار یکی از ماشین‌ها می‌شوند و حاج قاسم نیز با همراهی ما سوار خودروی دوم می‌شود تا به سمت بغداد حرکت کنیم. ▪️▪️ @Vajebefaramushshode

﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ #السلام_ایها_الغریب #مهدی_جانم❤️ صداڪردنت‌سخت‌نیست من‌سختش‌ڪردہ‌ام اَدْعوُكَ ياسَيدي‌بِلِسان‌قَدْاَخْرَسَه‌ذَنْبُه مي‌خوانمت‌آقاے‌من امابازبانے‌كہ‌گناه‌لالش‌كرده...😔💔 #اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج🍃 #لبيڪ‌یامہدے‌عج🌙 @Vajebefaramushshode

💔 ‌جز کوی تو دل را نبوَد منزلِ دیگر..♥️ @Vajebefaramushshode

💔 حُسِیـن‌جـان🌱 یک روز می رسد که در آغوش گیرمت... هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای...!! @Vajebefaramushshode

#به_سبک_شهدا ✅ شهید علی رضا کریمی 🍃چند سالی می شد که جنگ تمام شده بود و قاب عکس علیرضا روی طاقچه یادآور خاطرات بود. برادر که بعد از مدتی فرصت کرده بود به مسجد سری بزند، بعد از نماز رفت سراغ حاج آقا و دو زانو نشست کنارش، با احترام سلام کرد و گفت فرستاده بودید دنبال من؟ 🌱حاج آقا بعد از سلام و احوال پرسی نگاهی به اطراف کرد و آهسته گفت دیشب خواب برادرتان را دیدم. به من سپرد تا به شما بگویم مواظب اداء #نماز صبح باشید. 🥀برادر که حالا عرق شرم به روی پیشانی اش نشسته بود... یادش افتاد چقدر غرق دنیا شده است و تا آخرای شب مشغول کار است و اکثر صبح ها هم از فرط خستگی نمازش قضا می شود! @Vajebefaramushshode

🎬 #فایل_تصویری 👤 استاد #رائفی_پور 📝 سوال : زمان حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها عرف جامعه فرق داشت، الان هم اینکه ما دوست پسر نداریم برامون خیلیه... آیا عرف جامعه برای ما در آینده می‌تونه راه فراری باشه!؟؟ #آمر_به_معروف_و_ناهی_از_منکر_باشیم @Vajebefaramushshode