eitaa logo
نکات ناب در مورد حضرت ولی عصر
260 دنبال‌کننده
467 عکس
241 ویدیو
44 فایل
فقط مطالب مربوط به حضرت ولی عصر ارواحنا فداه ارتباط با ادمین👇 @valiyeasr12
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐ بامهدی‌علیه‌السلام| * به برکت خدمت به زائر اباعبدالله الحسین* 👈🏼 مرحوم حاج در کتاب شریف و قیّم نقل می‌کنند: آقاى اصفهانى (رضوان‌الله‌علیه) فرمودند: عموى من, آقا سيدمحمدعلى (رضوان‌الله‌علیه) براى من نقل كردند: در زمـان مـا در اصـفهان شخصى به نام جعفر كه شغلش نعلبندى بود, بعضى حرفها را مى‌زد كه مـوجـب طـعـن و رد مـردم شـده بـود, مـثـل آن كه مى گفت: با طى الارض به كربلارفته‌ام. يا مـى‌گفت: مردم را به صورتهاى مختلف ديده‌ام. و يا خدمت حضرت صاحب الامر (علیه‌السلام) رسيده‌ام. او هم به خاطر حرفهاى مردم، آن صحبت‌ها را ترك نمود. ◽️ تـا آن كه روزى براى زيارت مقبره متبركه تخت فولاد مى‌رفتم. در بين راه ديدم جعفرنعلبند هم به آن طرف مى‌رود. نزديك او رفتم و گفتم: ميل دارى در راه با هم باشيم؟ گفت: اشكالى ندارد, با هم گفتگو مى‌كنيم و خستگى راه را هم نمى‌فهميم. قدرى با هم گفتگو كرديم , تا آن كه پرسيدم: اين صحبت‌هايى كه مردم از تو نقل مى‌كنند, چيست؟ آيا صحت دارد يا نه؟ گفت: آقا از اين مطلب بگذريد. اصرار كردم و گفتم: من كه بى‌غرضم, مانعى ندارد بگويى. ◽️گـفـت: آقـا مـن بيست و پنج بار از پول كسب خود, به كربلا مشرف شدم و در همه سفرها, براى زيارتى عرفه مى‌رفتم در سفر بيست و پنجم بين راه, شخصى يزدى بامن رفيق شد. چند منزل كه بـا هـم رفـتـيم، مريض شد و كم كم مرض او شدت كرد, تا به منزلى كه ترسناك بود, رسيديم و به خاطر ترسناك بودن آن قسمت , قافله را دو روزدر كاروانسرا نگه داشتند, تا آن كه قافله هاى ديگر بـرسـنـد و جـمـعيت زيادتر شود. ازطرفى حال زائر يزدى هم خيلى سخت شد و مشرف به موت گرديد. ◽️ روز سوم كه قافله خواست حركت كند, من راجع به او متحير ماندم كه چطور او را بااين حال تنها بـگذارم و نزد خداى تعالى مسئول شوم ؟ از طرفى چطور اين جا بمانم واز زيارت عرفه كه بيست و چهار سال براى درك آن, جديت داشته‌ام , محروم شوم؟ بـالاخـره بـعد از فكر بسيار, بنايم بر رفتن شد, لذا هنگام حركت قافله , پيش او رفتم وگفتم: من مى‌روم و دعا مى‌كنم كه خداوند تو را هم شفا مرحمت فرمايد. ◽️ ايـن مطلب را كه شنيد, اشكش سرازير شد و گفت : من يك ساعت ديگر مى ميرم , صبركن , وقتى از دنـيا رفتم , خورجين و اسباب و الاغ من مال تو باشد, فقط مرا با اين الاغ به كرمانشاه و از آن جا هم هر طورى كه راحت باشد, به كربلا برسان. وقتى اين حرف را زد و گريه او را ديدم , دلم به حالش سوخت و همان جا ماندم. قافله رفت و مدت زمانى كه گذشت , آن زائر يزدى از دنيا رفت. من هم او را بر الاغ بسته و حركت كردم. وقتى از كاروانسرا بيرون آمدم , ديدم از قافله هيچ اثرى نيست ,جز آن كه گرد و غبار آنها از دور ديده مى شد. تـا يـك فـرسـخ راه رفـتـم , اما جنازه را هر طور بر الاغ مى بستم , همين كه مقدارى راه مى رفتم , مى افتاد و هيچ قرار نمى گرفت. با همه اينها به خاطر تنهايى , ترس بر من غلبه كرد. بالاخره ديدم, نـمى‌توانم او را ببرم، حالم خيلى پريشان شد. ◽️ همان‌جا ايستادم و به جانب حضرت سيدالشهداء (علیه‌السلام) توجه نمودم و با چشم گريان عرض كردم: آقا من با اين زائر شما چه كنم؟ اگر او را در اين بيابان رها كنم, نزد خدا و شمامسئول هستم. اگر هم بخواهم او را بياورم , توانايى ندارم. ◽️ نـاگهان ديدم , چهار نفر سوار پيدا شدند و آن سوارى كه بزرگ آنها بود, فرمود: جعفر! با زائر ما چه مى‌كنى؟ عرض كردم: آقا چه كنم, در كار او مانده ام ! آن سه نفر ديگر پياده شدند. يك نفر آنها نيزه‌اى در دست داشت كه آن را در گودال آبى كه خشك شده بود فرو برد, آب جوشش كرد و گودال پر شد. آن ميت را غسل دادند. بزرگ آنان جلو ايستاد و با هم نماز ميت را خوانديم و بعد هم او را محكم بر الاغ بستند و ناپديد شدند. مـن هم براه افتادم. ناگاه ديدم , از قافله اى كه پيش از ما حركت كرده بود, گذشتم و جلوافتادم. كـمـى گـذشت , ديدم به قافله اى كه پيش از آن قافله حركت كرده بود, رسيدم. وبعد هم طولى نكشيد كه ديدم به پل نزديك كربلا رسيده‌ام. در تعجب و حيرت بودم كه اين چه جريان و حكايتى است! ميت را بردم و در وادى ايمن دفن كردم. قـافله ما تقريبا بعد از بيست روز رسيد. ◽️ هر كدام از اهل قافله مى‌پرسيد: تو كى وچگونه آمدى! من قضيه را براى بعضى به اجمال و براى بعضى مشروحا مى‌گفتم وآن‌ها هم تعجب مى‌كردند. تا آن كه روز عرفه شد و به حرم مطهر مشرف شدم, ولى با كمال تعجب ديدم كه مردم را به صورت حـيـوانات مختلف مى‌بينم، از قبيل: گرگ, خوك, ميمون و غيره و جمعى را هم به صورت انسان مى‌ديدم ! از شـدت وحشت برگشتم و مجددا قبل از ظهر مشرف شدم. باز مردم را به همان حالت مى‌ديدم. برگشتم و بعد از ظهر رفتم، ولى مردم را همان طور مشاهده كردم! روز بـعـد كـه رفتم, ديدم همه به صورت انسان مى‌باشند. ◽️ تا آن كه بعد
◼️ 👈🏼👈🏼 مرحوم ، در کتاب می‌نویسد: مرحوم حاج _که از جمله عابدان و زاهدان بود _ در عالم رؤیا خدمت امام زمان علیه‌السلام رسید و عرض کرد: ای مولای ما! آیا آن چه در زیارت ناحیة مقدسه آورده شده و می فرمایید: «فَلاََنْدُبَنَّك صَباحاً وَمَساءً وَلاََبْکِیَّنَ لَك بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً» (هر صبح و شام بر تو گريه مي‌كنم تا جايي كه اشك‌هايم به خون مبدل شود) صحیح است؟ ايشان فرمودند: آری صحیح است. ➖ عرض كرد آن کدام مصیبت است که به جای اشک، خون گریه می کردید؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر علیه‌السلام است؟!! فرمود: اگر علی اکبر هم بود، در این مصیبت خون می‌گریست. ➖ آیا مصیبت حضرت عباس علیه‌السلام است؟ - اگر عباس هم بود، در این مصیبت خون می گریست. ➖ آیا مصیبت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام است؟ - اگر سیدالشهداء علیه‌السلام هم بود، در این مصیبت خون می‌گریست. - عرض كرد پس کدام مصیبت است؟ - امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه فرمودند؛ مصیبت اسیری عمه‌ام زینب است. 📚 العبقری الحسان، ج۱، ص۹۸ 🆔 @valiyeasr313