eitaa logo
وارستگان 56
268 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
937 ویدیو
54 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی های زیر مراجعه کنید درصورت تمایل تبادل انجام میشود @Alignb @Malek53
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌷🕊🌹🕊🌷🌴 وقتی از جبهه می اومد و واسه چند روز خونه بود ، ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم . میدیدم نماز شب میخونه و حال عجیبی داره یه جوری شرمنده خداست و زاری میکنه که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده یه روز صبح ازش پرسیدم : چرا انقدر استغفار میکنی از کدام گناه می نالی جواب داد : همین که این همه خدا بهمون نعمت داده و ما نمی تونیم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای شرمندگی داره... راوی : 💠کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegaran56
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 حسین محمدی مفرد از جمله واحد تخریب لشکر ۵ نصر که همرزم بوده، درباره وی می‌گوید: در شب عملیات کربلای ۴ با اصابت تیر به ناحیه شکم شد و عراقی ها شد. نیمه های بود که با یک ضربه از خواب بیدار شدم. در سمت چپ من روی یک پتو بود و من هم در سمت راست نزدیک به نرده های درب زندان بودم. مقداری بود که خون آلود و مقداری هم مواد داخل روده بزرگ به من داد و خواست که این را از سلول بیرون بیندازم. وقتی این را دیدم متوجه وضعیت بد شدم؛ آنقدر جراحاتش زیاد بود که از طریق انجام می‌شد. با خودم گفتم در داخل شکم همه چیز جابجا شده است . سعی کردم فکر نکنم و بعد از انداختن آن به خارج دوباره خوابیدم. ساعت ۱۰ شب بود که دیگر کاملا بی حال شده بود و دیگر توان ناله کردن هم نداشت به من نگاه کرد و گفت حسین یادت نرود که من بچه بودم و چگونه جان دادم (شهیدشدم) و بعد گفت خواهش می‌کنم کمی به من آب بده که خیلی هستم و من به چشمان که می‌گفت آخرین لحظات زندگیم هست نگاه می‌کردم . صدای خیلی آهسته شده بود او خیلی صدایش رسا و بلند بود، ولی دیگر خبری از آن صدا نبود دستم را به سمت قابلمه هایی که در آن آب بود بردم و بلند کردم و به سمت بردم فکرکنم این وضع شاید ۵۰ ثانیه هم طول نکشید که محمد از قابلمه جدا شد و بر زمین افتاد و به رسید. 🌹 🕊 @varasteghan
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 در سال 1346 در شهر مقدس قم به دنیا آمد. 14 ساله بود که عازم جبهه شد. 5 سال در جبهه های جنگ حضور فعال داشت و در 19 سالگی به رسید. او در جریان عملیات کربلای4 به اسارت دشمن درآمد. او با بدنی مجروح اسیر می‌شود. وضعیت جسمانی اش مناسب نبود و نیاز به عمل جراحی داشت ولی عراقی‌ها توجهی نداشتند. چند روزی که در اردوگاه بود درد زیادی کشید و در آخر از عوارض جراحت در غربت و تنهایی به رسید. در مدت 11 روز از زمان اسارت تا بسیار شکنجه شد . صلیب سرخ که از محمدرضا آگاه می‌شود، مسئولان بعثی را موظف می‌کند برای او قبری در شهر کاظمین در نظر بگیرند. پس از 16 سال پیکر این رزمنده قمی تفحص شده و به کشور بازمی‌گردد. پیکر صحیح و سالم از خاک بیرون آمده بود. محمدرضا در 14دی ماه 1365 شد و پیکرش در 4 مرداد ماه 1381 به کشور بازگشت. صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسدش پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان‌های جسد هم از بین می‌رفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص جنازه را دریافت می‌کردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه می‌کرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم. 🌹 🕊 شادی روح و 💠ماراه شهدا را ادامه میدهیم👇👇 @varasteghan
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 آخر شب بود . نشسته بود لب حوض داشت می گرفت . مادر بهش گفت : پسرم، تو که همیشه رو اول وقت می خوندی ، چی شد که ...؟! البته ناراحت نباش ، حتما کار داشتی که تا حالا عقب افتاده . لبخندی زد و بعد از اینکه مسح پاشو کشید، گفت : الهی قربونت برم مادر! رو سر وقت ، خوندم . دارم تجدید می کنم تا با بخوابم؛ شنیدم هر کس قبل از خواب بگیره و با بخوابه ، تا صبح براش می نویسند . منبع : 📚 کتاب دوران طلایی به نقل از مجموعه همکلاسی آسمانی 💠ماراه شهدا را ادامه میدهیم👇👇 @varasteghan