قال امیرالمومنین (علیهالسلام):
مِلَاكُ الْعِلْمِ الْعَمَلُ بِهِ
ملاک و معیار علم، عمل به آن است.
غررالحکم / حدیث ۲۸۳۱
@varesoon_najaf
آیت اللّه سید مرتضی مستجاب الدعواتی مشهور به «مستجابی» فرزند حاج سید اسدالله مستجاب الدعواتی و نوۀ آیت الله سید ابوالحسن صدرعاملی، معروف مستجاب الدعواتی، در ۱۳۰۲ به دنیا آمد.
وی که از علمای سرشناس شهر اصفهان است، به علت نسبت خانوادگی و اینکه خود از خاندان صدر است، از جوانی رابطهای نزدیک و صمیمی با امام موسی صدر داشته است که این دوستی و تعلق خاطر، همچنان به قوت خود باقی است.
آیت الله مستجابی تحصیلات خود را در حوزۀ علمیۀ تهران و نجف ادامه داد و موفق به اخذ اجتهاد از آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی شد.
آیت الله مستجابی در امور خیریه و عام المنفعه از سوابق طولانی برخوردار است و همچنین دستی نیز در حوزۀ شعر و ادب و هنر دارد.
@varesoon
عن الحسین بن علیّ عن علیّ بن أبی طالب علیهما السلام: قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله: تُحشَرُ ابنَتی فاطِمَةُ علیها السلام یَومَ القِیامَةِ و مَعَها ثِیابٌ مَصبوغَةٌ بِالدِّماءِ، تَتَعَلَّقُ بِقائِمَةٍ مِن قَوائِمِ العَرشِ، تَقولُ: یا أحکَمَ الحاکِمینَ، احکُم بَینی و بَینَ قاتِلِ وَلَدی. و یُحکَمُ لاِبنَتی فاطِمَةَ و رَبِّ الکَعبَةِ.
امام حسین، از امیرالمومنین (علیهماالسلام):
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«دخترم فاطمه (سلام الله علیها)، روز قیامت، در حالی محشور میشود که لباسی خونین همراه دارد و یکی از ستونهای عرش را گرفته و میگوید: "ای حاکم ترینِ حاکمان! میان من و قاتل فرزندم حکم کن". و به خدای کعبه سوگند، به سود دخترم فاطمه، حکم میشود.»
عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج ۲ ص ۹ ح ۲۱
@varesoon_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد فاطمی نیا:
کار خدا را با بنده خدا مقایسه نکنید
@varesoon
سفارش مرحوم حضرت آیت الله سیدعلی آقا قاضی:
هدف از خلقت انسان رسیدن به قرب الهی است و این هدف جز با تزکیه و تهذیب نفس به دست نمی آید.خداوند متعال در فرازهای اول سوره شمس به تبیین ضرورت و اهمیت تزکیه و تهذیب نفس پرداخته و بعد از سوگندهای پی در پی و محکم وتاکیدهای فراوان می فرماید:
«قد افلح من زکیها وقد خاب من دسیها؛به تحقیق کسی که نفس را پاک کند رستگار شودوکسی که آن راتباه کند،بی بهره شود»می دانیم که هر چه سوگندهای قرآن در مورد یک مساله، بیشترومحکم ترباشد،دلیل براهمیت و سرنوشت ساز بودن آن مساله است؛ بنابراین تهذیب نفس جایگاه والایی در زندگی انسان داردواگر انسان بخواهد رستگار شود،باید خود را تزکیه کند و گرنه از سعادت و رستگاری محروم می شود.
@varesoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دقایقی کوتاه در محضر مرحوم حضرت آیت الله ناصری
@varesoon
کرامتی از سید رضی (ره)
در کتاب قصص العلمای مرحوم تنکابنی،ص 311 می گوید:
و از جمله کرامت سید رضی- علیه الرحمه- آن است که در وقتی از اوقات سید رضی نماز خود را به برادرش سیدمرتضی علم الهدی- علیه الرحمه- اقتدا کرد چون به رکوع رفتند سید رضی نمازش را فرادا خواند و اقتدا را منقطع ساخت، پس از وی سؤال کردند از سبب انفراد، در جواب فرمود که چون به رکوع رفتم دیدم که امام جماعت که برادرم سید مرتضی باشد در مسئله ای از حیض فکر می نماید و خاطرش بدان متوجه است و در دریای خون غوطه ور است، پس نماز خود را فرادا کردم.
و در بعضی از کتب است که جناب سید مرتضی فرموده بود: «برادرم درست فهمیده پیش از آمدن برای نماز، زنی مسئله ای از حیض از من پرسش نمود و من در خیال جواب آن فرورفته بودم و از این جهت برادرم مرا در دریای خون غوطه ور دید».
@varesoon
کتاب ها را پس داد!
👈نقل است سید رضی (گردآورنده نهج البلاغه)، چند جلد کتاب را به قیمت ده هزار دینار خرید. وقتی کتابها را به خانه آورد و به مطالعه آنها پرداخت، در حاشیه یکی از کتابها شعری به خط فروشنده دید که مضمون آن چنین بود: اگر من به پول نیاز نداشتم، این کتابها را نمی فروختم، ولی به دلیل فقر مالی، ناچار به فروش این کتابها شدم.
سید با دیدن این جمله، همه کتابها را به فروشنده بازگرداند و پول آنها را نیز پس نگرفت.
----------
قصهها و خاطره ها، ص ۷۰.
@varesoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیار زیبا و شنیدنی
صحبت های علامه طباطبایی پیرامون تفسیر المیزان
@varesoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوریهای صفحه اینستاگرام وارثون
روز پنجشنبه
۱۴۰۱/۰۹/۲۴
@varesoon_MediaStory
قالت سیدتنا فاطمة الزهراء علیها سلام :
(لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ
حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ). (۱)
فَإنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ نِسَاءِکُمْ،
وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکُمْ،
وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِيُّ إلَیْهِ (صلی الله علیه و آله).
«همانا پیامبرى از میان شما به سوى شما آمد که رنج و محنت شما او را گران آمد، سخت به شما دل بسته است و براى مؤمنین مهربان و غمخوار است».
اگر او را بشناسید خواهید دید که او پدر من است و نه پدر زنان شما. و برادر پسر عموى من بوده، نه برادر مردان شما. چه پر افتخار است این نسب- درود خداوند بر او و خاندانش
۱_ سوره توبه، آیه 129.
بخشی از خطبه ی فدکیه ی حضرت زهرا (سلام الله علیها)
@varesoon_hadis
.
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود.
میرود محضر امیرالمؤمنین (ع) در حرم زیارت و به آقا امیرالمؤمنین میگوید:
آقا ما داریم برمیگردیم به ایران و میدانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما میآید. آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آیندهی زندگیام، این الگو بشود برایم شاخص، این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند.
حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف میشد، از امیرالمؤمنین(ع) همین خواسته را تقاضا میکرد.
سه ماه هم ایشان کربلا میماند.
جمعاً میشود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز ناامید میشده که شاید آقا امام حسین(ع) هم مصلحت نمیدانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم میرود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند، ایشان شب میخوابد،
خواب سیدالشهداء (ع) را میبیند. آقا میفرمایند:
"شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته میخواهی به عنوان الگو؟" میگوید: بله آقا.
میفرمایند: فردا صبح وارد حرمِ ما که میخواهی بشوی طلوع فجر، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان ۱۸ سالهای نشسته، عمامهای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی ولباس کرباسی هم پوشیده. شما که وارد میشوی، این جوان بلند میشود وارد حرم میشود یک سلامی پایین پا به من میکند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهدا و از حرم خارج میشود. بعد از طلوع فجر. این جوان را دریاب که یکی از انسانهای بزرگ است "
حاج شیخ میفرماید: بیدار شدم.
طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین(ع) حواله کرده بود، نشسته است.
وارد شدم، قیام کرد و آمد در حرم، یک سلام به حضرت سیدالشهداء(ع)، یک سلام به حضرت علی اکبر و یک سلام به جمیع شهداء و سپس ازحرم خارج شد. آمد به ایوان و از آنجا به صحن رفت.
دنبالش دویدم. در صحن،صدایش زدم و گفتم: آقا،بایست من با شما کار دارم.
برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: "آقا! عمامهی من عاریتی است "و رفت.
از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه پسکوچههای کربلا، دنبالش دویدم:
آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت:
"آقا! عبای من هم عاریتی است "؛ و رفت.
آقای حاج شیخ عبدالکریم میگوید:
دیدم دارد از دستم میرود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانهی دو امام،بااین دو کلمه دارد میگذارد و میرود.
دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم: بایست.عبای من عاریتی است؛ عمامهی من عاریتی است یعنی چه؟
شش ماه التماس کردهام تا شما را معرفی کردهاند، کار دارم با شما.
یک نگاهی به حاج شیخ میکند و میگوید:
چه کسی من را به شما معرفی کرد؟
آقا شیخ عبدالکریم میگوید:
صاحب این بقعه و بارگاه حضرت سیدالشهداء(ع).
به حاج شیخ عبدالکریم میگوید:
امروز چندمِ ماه است؟
حاج شیخ عبدالکریم روز را میگویند.
میگوید: دنبال من بیا.
از کوچه پس کوچههای کربلا میروند تا به خارج از کربلا میرسند. یک تلّی بود که روی آن تل،یک اتاقکی بود. میرسد به درِ آن اتاق و میگوید:
اینجا خانهی من است، فردا طلوع فجر، وعدهی دیدار من و شما همین جا.
میرود داخل و در را میبندد.
مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا،این چه مطلبی میخواهد به من بگوید که موکول کرد به فردا.چرا امروز نگفت؟!
آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آیندهی من را تضمین کند در معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام.
ایشان میفرماید:
لحظه شماری میکردم. آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا، روی همان تل. پشتِ همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای نالهی پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا میزد:
وَلَدی! وَلَدی. پسرم، پسرم.
در زدم، دیدم پیرزنی با چشمان اشکآلود در را گشود.
گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر، وارد این خانه شد و گفت اینجا خانهی من است و با من وقت ملاقات گذاشته.این آقا کجاست؟
گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت.
وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم.
گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم.
یک روز حاج شیخ بر فراز تدریس کرسی درس خارج در قم، این خاطره را نقل کرده بود از دوران جوانی و بعد فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع) به من آموخت، درسِ عملی بود.
روز قبل به من گفت:
آقا عمامهی من عاریتی است، عبای من عاریتی است
فردا جلوی چشمانِ من عبا و عمامه را گذاشت و رفت.
میخواست به من بگوید:
شیخ عبدالکریم حائری! مرجعیت،عاریتی است. ریاست،عاریتی است. خانههایتان،عاریتی است.
پولهای حسابتان،عاریتی است. وجودتان،عاریتی است. سلامتیتان،عاریتی است.
هر چه میبینید،عاریه است و امانت است
دل به این عاریهها نبندید. اینها را یا از شما میگیرند و یا حوادث میبرد، یا وارث
@varesoon
💠ازجابر بن عبد اللّٰه انصارى نقل شده، روزى #رسول_خدا، فاطمه را در حالى دید كه كسائى از پوست شتر بر شانه ی فاطمه بود و او به آسياب كردن گندم مشغول بود و فرزند خود را شیر میداد. (وقتى پیغمبر خدا، دخترش را اینگونه مشاهده نمود،) اشک از چشمانش سرازير شد و فرمود: يا فاطمه! سختى و تلخى دنيا را براى رسيدن به حلاوت و آسايش آخرت تحمّل كن. آن گاه آيه كريمه (وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى) نازل شد.
🎤کلام فقیه:
مگر می شود عظمت دختر رسول الله را درک کرد؟
مگر می شود فهمید مقام وشان او در قیامت چقدر است؟
وقتی با آن جلال وجبروت واردمحشر می شودغوغایی به پامی شوداینها گفتنی نیست... .
جبرئیل میآید و میگوید: ای حبیبیۀ پروردگار، خدا به تو سلام میرساند و میگوید آنچه ما در دنیا از تو خواستیم انجام دادی، آنچه امروز تو از ما بخواهی بر آورده و برآمده است
هر فیضی که از فیّاض علی الاطلاق ،به هر مستفیضی می رسد، واسطه آن فیض،آن بازوی ورم کرده ی زهراست،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📚برگرفته از کتاب مصباح الهدی ج ۲،آیت الله العظمی وحید خراسانی
☑️ @varesoon
⚜آيت الله ناصري⚜
روایت از نبی اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است که حضرت فرمودند:
فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ يَسُوؤُنِي مَا سَاءَهَا وَ يَسُرُّنِي مَا سَرَّهَا؛( بحارالأنوار، ج 27، ص 62.)
فاطمه علیها السلام پاره ای از تن من است و روح من است که بین دو پهلویم قرار دارد. آنچه او را ناراحت کند، من را ناراحت مینماید و آنچه او را خوشحال کند، من را شاد مینماید.
طبق شهادت قرآن که میفرماید:
«وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَوَى*إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَی»،
و پيامبر هرگز از روي هواي نفس سخن نميگويد* [آنچه ميگويد] چيزي جز وحي كه بر او نازل شده نيست (سوره نجم: 3و4)
آنچه که پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بفرماید از خودش نیست؛ بلکه وحی الهی است؛ پس این جمله را که فرمود: «فاطمه پاره تن من و روح من است» [مثل] وحی الهی است.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) گزاف گویی و مبالغه نمیکنند و آنچه میگویند عین حقیقت است.
بر اساس این روایت، حضرت زهرا (علیها السلام) به منزله روح پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است و این، مقام و منزلت بسیار بزرگی است.
@varesoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
📍 چگونگی برخورد با شخصی که کار زشت انجام میدهد❗️
📌روایتی را هشام بن سالم نقل میکند از امامصادق(ع) که بعد از آن مطلب اساسیتر را مطرح میکنم. «هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: لَوْ أَنَّكُمْ إِذَا بَلَغَكُمْ عَنِ الرَّجُلِ شَيْءٌ تَمَشَّيْتُمْ إِلَيْهِ فَقُلْتُمْ يَا هَذَا»
اگر شما متوجّه شوید شخصی کار زشتی انجام داده، سراغ او بروید و به او بگویید«إِمَّا أَنْ تَعْتَزِلَنَا وَ تَجْتَنِبَنَا وَ إِمَّا أَنْ تَكُفَّ عَنْ هَذَا»؛ که یا اینکه از ما فاصله بگیرد و یا دست از این کار خود بردارد. «فَإِنْ فَعَلَ وَ إِلَّا فَاجْتَنِبُوهُ»1️⃣
اگر دست برداشت که خوب است و در غیر این صورت، از او فاصله بگیرید.
1️⃣ وسائل الشيعه، ج16، ص 146
〰〰〰〰〰
مرحوم حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی
@varesoon
قال امیرالمومنین (علیهالسلام):
مَنْ صَبَرَ عَلَی طُولِ الْأَذَی أَبَانَ عَنْ صِدْقِ التُّقَی
هر کس بر آزارهای همیشگی مردم صبر کند، راستی تقوای خود را به نمایش گذاشته است.
غررالحکم / حدیث ۶۳۷۲
@varesoon_najaf
در محضر آقای حاج شریفی به عیادت مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ علی صافی گلپایگانی رفتیم؛ آن عالم عظیم الشان به آیت الله حاج شریفی گفتند :
اجازه می دهید من یک تقاضا از شما بکنم ؟
ایشان گفتند: امر بفرمایید.
فرمودند: به من اجازه بدهید دست شما را ببوسم!
و بر این مطلب مصرانه تاکید کردند
آقای حاج شریفی با تحیر گفتند: آقا من پای شما را می بوسم، شما سرور من هستید، چرا چنین اصراری دارید!؟
فرمودند: مرحوم آیت الله حاج سیدمحمدتقی خوانساری که [به دعوت حضرات آیات آقایان حاج شریفی، حاج میرزامحمدتقی غضنفری، حاج سیدحسین علوی و حاج سیدمحمدعلی ابن الرضا] آمدند خوانسار، ما هم با عده ای از علمای گلپایگان به دیدن ایشان آمدیم.
آیت الله خوانساری فرمودند: شب را بمانید، ما هم امتثال کردیم
سپس شما دعوتی از ایشان، همراهان و میهمانانشان کردید و میهمانی وسیع و آبرومندی را در باغ خود برگزار نمودید. در آن جا به همه خدمت فرمودید و من مدیون خدمتگزاری شما هستم و برای قدردانی می خواهم دستتان را ببوسم !
آیت الله حاج شریفی گفتند: آقا ، من را شرمنده نکنید، من وظیفه میزبانی را به جا آوردم ، شما سرور من هستید... .
منبع: از تبار شریفان
@varesoon