eitaa logo
شبکه ملی وارثون
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
660 ویدیو
195 فایل
جامعه فعالان مردمی جهاد و شهادت (اطلاع رسانی فعالیت مجموعه های مردمی در حوزه جهاد و شهادت) @varesoon_Admin varesoon.com
مشاهده در ایتا
دانلود
20 فروردین 1372، ساعت 9 صبح، بر اثر برخورد با مین والمرا، سید مرتضی آوینی و سعید یزدان پرست، به شدت مجروح و پس از دقایقی به دلیل شدت جراحات، به مقام شهادت نائل آمدند. @varesoon_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه های پرگشودن و پرواز شهید سید مرتضی آوینی پس از انفجار مین. فکه. @varesoon_com
⏰ ساعت ۲۲ شب نیمه شعبان پخش زنده صفحه فارسی اینستاگرام کمپین جهانی از مزار مطهر حاج قاسم سلیمانی https://instagram.com/heartsunion_fa 🤲🏻 قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه و دعای فرج در بیش از ۴۰ کشور جهان همراه با دیگر منتظرین منجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
shohada4.pdf
2.34M
✅ پویش استغاثه جهانی طلب منجی 🔹 هر روز به نیابت از یک شهید 🔸 از نیمه شعبان تا 23 رمضان 🔰 #شبکه_ملی_وارثون 🔰 http://eitaa.com/joinchat/3644653579Ca49c68ef49
🌸 میلاد مسعود منجی عالم بشریت، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مبارک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک اتفاق تازه را با صدای مژده لواسانی گوش کنید . 🔹کتاب ، عاشقانه ترین کتاب شهدای مدافع حرم روایتی از زندگی پاسدار رشید اسلام مرادی. . چاپ صدو بیست و یکم|362 صفحه| 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 نحوه تهیه👇👇👇 📚نسخه فیزیکی: lish.ir/1vEi 🎼نسخه صوتی: lish.ir/1vEg 📱نسخه الکترونیک: lish.ir/1vEh 📞مرکز پخش: 02537840846 . 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 . @varesoon_com
🌸بچه های هیئت شب نیمه شعبان مهمان داشتند. مثل هر سال تمام صحن و سرای امام زاده علی اکبر چیذر غرق در چراغانی و گل بود. میزبان و مهمان دیشب هیئت رایت العباس شهدا بودند. شهدای چیذر کار را بین خودشان تقسیم کرده بودند. امیر سیاوشی و محمدحسین حدادیان لباس خادمی پوشیده بودند، پرچم یا مهدی می چرخاندند. مصطفی احمدی روشن و مسعود علی محمدی جلوی در خوش آمد گویی می کردند. سید احمدرضا محسنیان، سید احمد موسوی و سیدرضا ماهرو شال سبز انداخته بودند به مهمان ها دسته گل یاس هدیه می دادند. حسن چیذری و حسین صابری همه جا گلاب می پاشیدند. شهدا می آمدند چهره شان پر از لبخند بود. حاج قاسم و ابو مهدی که آمدند همه دورشان جمع شدند. بعد از اذان همگی برای حال دل مضطر ، گره های بسته ، بیقراری ، دلتنگی ، جاماندن ها و بعض های در گلو مانده ما دعا کردند. آنها دعا کردند و آسمان بارید . . . 👌دلنوشته ای از سرکار خانم پناهی 🇮🇷 eitaa.com/shahidhadadian74 ایتا @varesoon_com
AUD-20200410-WA0011.mp3
2.55M
*👆نجوای عاشقانه* حاج محمود کریمی [یادشهدای‌والفجریک] هرکسی‌دیوانه‌عشقت‌نشد عاقل نشد ... *حسینیه مجازی شهدا* [هرشب‌‌توسل‌‌کوتاه- *۹*] @varesoon_com
🌷هر روز به نیابت از یک شهید 🔶 روز سوم: شهید «احمدی روشن» ✅ با سپاهی از شهیدان خواهد آمد @varesoon_com
AUD-20200411-WA0021.mp3
2.03M
*روضه حضرت‌رقیه*👆 سیدمهدی میرداماد [یادشهدای‌‌تپه۱۱۲فکه] از گوشه‌‌ی خرابه مرا کربلا بده...😭 *حسینیه مجازی شهدا* [دودقیقه‌روضه- *۱۰*] @varesoon_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بزرگداشت شهدای مقاومت ۱۰۰ روز پس از شهادت حاج قاسم 🔹بزرگداشت شهدای مقاومت در صدمین روز شهادت سپهبد قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس با شیوه‌ای متفاوت در بین الحرمین برگزار و در این مراسم به خروج نظامیان آمریکا از عراق تأکید شد. @varesoon_com
🌷هر روز به نیابت از یک شهید 🔶 روز هفتم: شهیده «صدیقه رودباری و شهدای زن» ✅ با سپاهی از شهیدان خواهد آمد @varesoon_com
در مرام شهدا - ۱ *شهید ابراهیم هادی* از جبهه بر می‌گشتم. وقتی رسیدم میدان خراسان دیگر هیچ پولی همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فکر، الان برسم خانه همسرم و بچه هایم از من پول می‌خواهند. تازه اجاره خانه را چه کنم؟! به چه کسی رو بیاندازم. خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبی نداشت. سر چهارراه عارف ایستاده بودم. با خودم گفتم: فقط باید خدا کمک کند. من اصلا نمی‌دانم چه کنم! در همین فکر بودم یکدفعه دیدم ابراهیم‌ سوار بر موتور به سمت من آمد. خیلی خوشحال شدم. تا من را دید از موتور پیاده شد مرا در آغوش کشید. چند دقیقه ای صحبت کردیم. وقتی می‌خواست برود اشاره کرد: حقوق گرفتی؟! گفتم: نه، هنوز نگرفتم ولی مهم نیست. دست کرد توی جیب و یک دسته اسکناس درآورد. گفتم: به جون آقا ابرام نمیگیرم، خودت احتیاج داری. گفت: این *قرض‌الحسنه* است. هروقت حقوق گرفتی پس می‌دی. بعد هم پول را داخل جیبم گذاشت و سوار شد و رفت. آن پول خیلی برکت داشت. خیلی از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتی مشکلی از لحاظ مالی نداشتم. خیلی دعایش کردم. آن روز خدا ابراهیم را رساند. مثل همیشه حلال مشکلات شده بود. کتاب سلام بر ابراهیم – ص ۹۲ @varesoon_com
در مرام شهدا-۲ *آیت‌الله شهیدبهشتی* از خصوصیات شهید بهشتی این بود که به نیازمندیهای طلابی که آنها را از نزدیک می شناخت رسیدگی می کرد. یک روز ایشان مرا صدا زد و گفت شما چگونه زندگی می کنی؟ برای من تشریح کن. من هم که رفاقت نزدیک ایشان و پدرم را می دانستم در مورد زندگی خصوصی خودم همه چیز را برای ایشان تعریف کردم. وقتی دریافتند مشکل اصلی من در قم نداشتن منزل است گفتند برای شما در بیگدلیه قم منزلی سراغ دارم ولی خودت باید فلان مبلغ پول بیاوری و بقیه‌اش را از من بگیری. بعد تاکید کرد البته پولی که برای شما تامین می کنم *قرض‌الحسنه* است و باید عندالقدرت (در صورت توانایی) به من پس بدهید. با این بیان می خواست به من تلقین کند که پول بلاعوض به من نمی دهد. بعد مرا به آقای فاکر که قصد داشت منزلش را بفروشد معرفی کرد. ایشان گفت اگر منزل را پسندید باید همان مبلغ پولی را که به شما گفتم تامین کنید و بقیه اش با من و به این ترتیب مرا صاحبخانه کرد. حجت‌الاسلام احمد سالک کاشانی کتاب سیره شهید دکتر بهشتی ص۲۲۵ @varesoon_com
⬆️ مجموعه پوسترهای #فقط_برای_خدا در یکصدمین روز شهادت سردار دلها #شبکه_ملی_وارثون @varesoon_com
مواسات در مرام شهدا -۳ *شهید عباس بابایی* پنج یا شش روز به عید سال ۱۳۶۱ مانده بود. ساعت ده شب شهید بابایی به منزل ما آمد و مقداری طلا كه شامل یك سینه ریز و تعدادی دستبند بود به من داد و گفت: «فردا به پول نیاز دارم، اینها را برایم بفروش» گفتم: « اگر پول نیاز دارید، بگویید تا از جایی تهیه كنم.» او در پاسخ گفت: « تو نگران این موضوع نباش. من قبلاً اینها را خریده ام و فعلاً نیازی به آنها نیست. در ضمن با خانواده ام هم صحبت كرده ام.» من فردای آن روز آنها را فروختم و بعدازظهر با ایشان تماس گرفتم و گفتم كه كار انجام شد. او گفت كه شب می‌آید و پول‌ها را می‌گیرد‌. شهید بابایی شب به منزل ما آمد و از من خواست تا برویم بیرون و كمی قدم بزنیم. من پول‌ها را با خود برداشتم و رفتیم بیرون. كمی كه از منزل دور شدیم گفت: وضع مناسب نیست قیمت اجناس بالا رفته و حقوق كارمندان و كارگران پایین است و درآمدشان با خرجشان نمی خواند. ایشان حدود نیم ساعت صحبت كرد. آنگاه رو به من كرد و گفت: « شما كارمندها عیال‌وار هستید. خرجتان زیاد است و من نمی‌دانم باید چه كار كنم.» بعد از من پرسید: «این بسته اسكناس‌ها چقدری است؟» گفتم: صد تومانی و پنجاه تومانی. پول ها را از من گرفت و بدون اینكه بشمارد، بسته پول‌ها را باز كرد و از میان آنها یك بسته اسكناس پنجاه تومانی درآورد و به من داد و گفت: «این هم برای شما و خانواده ات. برو شب عیدی چیزی برایشان بخر.» ابتدا قبول نكردم . بعد چون دیدم ناراحت شد، پول را گرفتم و پس از خداحافظی، خوشحال به خانه برگشتم. بعدها از یكی از دوستان شنیدم كه همان شب پول‌ها را بین سربازان متأهل، كه قرار بود فردا برای مرخصی عید نزد زن و فرزندانشان بروند تقسیم كرده است. سید جلیل مسعودیان کتاب پرواز تا بی‌نهایت ص۱۳۹ @varesoon_com
مواسات در مرام شهدا -۴ *آزاده مجاهد شهید حاج‌آقا ابوترابی* پدر بزرگم وصیت کرده بود که مبلغ ۱۸ هزار تومان به سید علی اکبر کمک کنیم تا خانه بخرد. روزی پدرم به منزل ما آمد و آن مبلغ را به من داد و گفت این را در جایی نگهداری کنید تا زمان خودش به ایشان بدهیم. بعد از چند روز که برادرم خانه‌مان آمد، ناخواسته داستان آن مبلغ را به او گفتم. خیلی خوشحال شد. می‌خواست بال دربیاورد. گفت: برو آن پول را بیاور.  پرسیدم: می خواهی با این پول چه کنی؟ گفت: نانوای محله‌مان چند روزی است که ورشکسته شده و با پنج فرزند می‌خواهد خانه‌اش را بفروشد تا قرض هایش را بدهد. دیشب به اهل بیت (ع) متوسل شدم تا بتوانم مشکلی ایشان را حل کنم و الان هم خوشحالم که می توانم با این پول بدهی او را بدهم. خواهر شهید کتاب فرزند ابوتراب (ع) - صفحه ۵ @varesoon_com