🌸 #شعر شهادت حضرت معصومه (س)
محملت با وقار می آمد
سبزتر از بهار می آمد
وه! عجب خوش خرام می آمد
با شکوه تمام می آمد
محملت بود و... خیلِ استقبال
کم محلی نشد ! زبانم لال!
دم قم گرم! سربلند شدیم
ازدعایِ تو بهره مند شدیم
دم قم گرم ! احترام گذاشت
هرچه گل داشت، رویِ بام گذاشت
قم نگاهش لبالب از شرم است
شام ویران که نیست! خونگرم است
پاکی و حُجب، باورِ چشمش
قدم میهمان سرِ چشمش
چادرت ذره ای غبار ندید!
آفتابی به نی سوار ندید!
با مَحارم به قم رسیدی ،شکر
سر دروازه ای ندیدی، شکر
دستِ بیعت به طبل جنگ نخورد
به غرورت کلوخ و سنگ نخورد
قم کجا!؟ کوفه ی خراب کجا!؟
تو کجا !؟ زینب و رباب کجا!؟
گوشه ی معجرت نمور نبود
خبر داغی از تنور نبود
ساربان محملت عجول نراند
چادرت زیر پایِ شمر نماند
هرچه شد،شد! رسیده جان بر لب
ای امان از غریبیِ زینب!
عمه ات اشکِ ارغوان را دید
خنده ی نحسِ خیزران را دید
ته گودالِ پُر بلا را دید
تنِ پامالِ چکمه ها را دید
کوفه را بی عصایِ پیری رفت
خاک عالم سرم، اسیری رفت
#حضرت_معصومه (سلام الله علیها)
#شاعر : #وحید_قاسمی
#وارث
#رسانه_باشید
☑️ @vareth_eitaa
🌸 #شعر
"خدا به فاطمه خورشید دیگری داده..."
#شاعر : #وحید_قاسمی
نسیم؛ پرده ی گهواره را تکان می داد
برای عرض ارادت خودی نشان می داد
ستاره های درخشان خوشه ی پروین
کنار پنجره مبهوت کودکی شیرین
شمیم قدسی او در مدینه پیچیده
بهار آمده بلبل به غنچه خندیده
چکاوکان به در باغ ریسه می بندند
شکوفه ها همه دیوانه وار می خندند
نشانه های ظهور مسیح ظاهر شد
مدینه مرکز ثقل خیال شاعر شد
نسیم گرد سر نو رسیده دف می زد
بنفشه داخل گلدان مدام کف می زد
صدای خواندن پروانه ها چه زیبا بود
تبسم لب شیر خدا چه زیبا بود
ز نور طلعت رویش ستاره حیران شد
و ماه با عجله پشت ابر پنهان شد
ستاره گفت به خورشید: بی خبر ؛ساده
خدا به فاطمه خورشید دیگری داده
زمان سیطره و سلطه گشته طی خورشید
شکسته حرمت پوشالی تو ای خورشید
حریر جذبه ی چشمان او اهورایی ست
طلوع خنده ی زینب عجب تماشایی ست
بساط فخر فروشی ز آسمان بر چین
بیا زمین به تماشای دخترک بنشین
بیا ببین که ندیدی کسی به این پاکی
شدند خادمه اش حوریان افلاکی
نگاه حیرت خورشید تا بر او افتاد
اسیر بند جنون گشت و نعره ها سر داد
هوار می زد و میگفت: وه چه نوری داشت
شبیه مادر خود چهره ی صبوری داشت
بدون شبه و شک از قبیله ی نور است
میان هاله ی انوار خویش مستور است
وقار و نور جبینش به مصطفی رفته
ولی غرور نگاهش به مرتضی رفته
چه کودکیست! که خود اشهدین می گوید
و گاه خنده کنان یا حسین می گوید
چه کودکیست! که گوید ثنای رب جلی
دوچشم او شده خیره به ذوالفقار علی
🌸 ایام ولادت باسعادت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) 🌸
#رسانه_باشید
#وارث
🆔 @vareth_eitaa
🌸 #شعر
"گریه ی زهرا به اختیار خودش نیست!"
#شاعر # #وحید_قاسمی
خرمن آسودگی شرار بگیرد
چادر مادر اگر غبار بگیرد
وای از آن لحظه ی بدی که ببینی
گوشه ای از دامنش به خار بگیرد
فصل خزانش، بهار خوشه ی اشک است
فاطمیه باغ گریه بار بگیرد
شام عروسی به فکر سائل خویش است
جامه ی نوداده، وصله دار بگیرد
حُرمت میلش ببین که تا به کجاهاست!
رفته برایش خدا انار بگیرد
دست علی گرچه بسته دراُحد امروز
دست ورم کرده ذوالفقار بگیرد
بد لگدی بود! محسن ازنفس افتاد
خواست که طفلی ز در فشار بگیرد
گریه ی زهرا به اختیارخودش نیست!
از در و همسایه اختیار بگیرد
ماندم ازآن بازوی شکسته، چگونه
آمده پای تنورکار بگیرد؟
گودی چشمش مرا کشانده به گودال
تا مژه ام زخم بیشمار بگیرد
با دلِ خون رفت ازمدینه، علی هم
مانده برایش کجا مزار بگیرد؟
#فاطمیه
#رسانه_باشید
#وارث
🆔 @vareth_eitaa
🌸 #شعر
"مادر دلم گرفته، بگو راه چاره چیست؟..."
#شاعر : #وحید_قاسمی
مادر دلم گرفته، بگو راه چاره چیست؟
فهوم سرخ بودن ابر بهاره چیست؟
کابوس هرشبِ حسنت می کشد مرا
این ماجرای گم شدن گوشواره چیست؟
لعنت به هرکه گفته تو شاهد بیاوری
آخرگناه این سندِ پاره پاره چیست؟
بعد از پدر بزرگ، محل سوت و کور شد
مادر دلیل قهر بلال از مناره چیست؟
جای رکوع و سجده چرا پلک می زنی!
حُکم وجوب نافله ی با اشاره چیست؟
زحمت نده به دستِ ورم کرده، جانِ من
رازحسین و پیرهن نیمه کاره چیست؟
هر شب خودم به گُل پسرت آب می دهم
آسوده باش علت آه دوباره چیست؟
از خورجین برای پدرحرف می زدی
منظورت از شلوغی دارالعماره چیست؟
#رسانه_باشید
#وارث
🆔 @vareth_eitaa
🌸 #شعر
"گریه ی زهرا به اختیار خودش نیست!"
#شاعر # #وحید_قاسمی
خرمن آسودگی شرار بگیرد
چادر مادر اگر غبار بگیرد
وای از آن لحظه ی بدی که ببینی
گوشه ای از دامنش به خار بگیرد
فصل خزانش، بهار خوشه ی اشک است
فاطمیه باغ گریه بار بگیرد
شام عروسی به فکر سائل خویش است
جامه ی نوداده، وصله دار بگیرد
حُرمت میلش ببین که تا به کجاهاست!
رفته برایش خدا انار بگیرد
دست علی گرچه بسته دراُحد امروز
دست ورم کرده ذوالفقار بگیرد
بد لگدی بود! محسن ازنفس افتاد
خواست که طفلی ز در فشار بگیرد
گریه ی زهرا به اختیارخودش نیست!
از در و همسایه اختیار بگیرد
ماندم ازآن بازوی شکسته، چگونه
آمده پای تنورکار بگیرد؟
گودی چشمش مرا کشانده به گودال
تا مژه ام زخم بیشمار بگیرد
با دلِ خون رفت ازمدینه، علی هم
مانده برایش کجا مزار بگیرد؟
#رسانه_باشید
#وارث
🆔 @vareth_eitaa
🌸ساقی بیاورید که بزمی به پا کنیم🌸
✨ساقی بیاورید که بزمی به پا کنیم
ساغر بیاورید که قدری صفا کنیم
مطرب بیاورید که تا خط خویش را
از خط پیروان طریقت جدا کنیم
عمری نماز پشت سر شیخ خوانده ایم
حالا شبی به پیر مغان اقتدا کنیم
خواندم دعا به مسجد و حاجت روا نشد
یکبار بین میکده امشب دعا کنیم
یک خمره نه,دو خمره نه ,تا یازده رسید
ما آمدیم تا که زدل عقده وا کنیم
حالا که نام پاک تو اکسیر واقعیست
با ذکر یا حسن مس دل را طلا کنیم
وقتی که مرده را نگهت زنده میکند
با ید تو را مسیح پیمبر صدا کنیم
حریم و زیر دین نگاه تو رفته ایم
آقا چگونه قرض شما را ادا کنیم؟
حالاکه بی ولای توطاعات باطل است
باید نماز و روزه ی خودراقضا کنیم
فرموده اید شیعه به دوزخ نمی رود
پس هرچه خواستیم گناه و خطا کنیم؟!
وقتی به خاطر تو ،به ما شان می دهند
دیگر چه احتیاج که در دین ریا کنیم
زهرا اگراجازه دهد در بهشت هم
خدمت به خاندان شریف شما کنیم
تمار شهرعشق علی باش ای رفیق
تا اینکه پای دار غمش گریه ها کنیم
گیرم که تو حبیب نبودی , زهیر باش
تا اینکه زیر تیغ جنون جان فدا کنیم
در باب نوکری به مقامی نمی رسیم
تنها اگربه سینه زدن اکتفا کنیم
ما را غلام قصر خودت کن که در بهشت
شب های جمعه روضه برایت به پا کنیم
شاعر: #وحید_قاسمی
🆔 @vareth_eitaa