eitaa logo
مُهَج | mohaj
118 دنبال‌کننده
23 عکس
4 ویدیو
0 فایل
بسم الله الرحمٰن الرحیم خدایا ، مهم ترین کارهایت را به دستِ من و به اسم دیگری رقم بزن مرا آن گونه که شایسته توست پذیرا باش! اگه میدونستم تأثیر نداره ک کانال نمیزدم! همون چاه نویس قدیم(: - https://daigo.ir/secret/4261243415 ؛
مشاهده در ایتا
دانلود
هر خونِ دلی بیهوده خوردم، خوردم
چندان که شب و روز شمردم، مُردم
شیطان : روز جمعه بگیر بخواب تا ظهر اصلا چه معنی میده نماز خوندن و کار خوب کردن که چی بشه؟ دوبرابر ثبت بشه؟ کاش هیچوقت جمعه نشه اه راست میگن از هر چی بدت بیاد سرت میاد:/
سکانس پایانی هممون یه آمبولانسِ ولی یکی یه جا نوشته بود که ای کاش آمبولانس ما پلاکش نظامی باشه:)
قسم‌به ‹ امیدی › که می‌روید ، ازجایِ بریدگی
ای زِ همه خلق گنه‌کار تر کیست زِ معبود تو غفـار تر..
- درسته که خدا به مو می‌رسونه ولی هیچوقت نمیزاره که پاره شه ؛
چشم من خیره به عکس حرمت بند شده با چه حالی بنویسم که دلم تنگ شده.. - آقای امام رضا
مومنِ دقیقه ای نباشیم..
من سوریه نبوده‌ام؛ هیچ کاسه‌ی آبی پشت سرم ریخته نشده، هیچکس مرا به حضرت زینب نسپرده، هیچ پلاک دوقسمتیِ کُدداری از گردنم آویزان نیست. هیچوقت پایم به سرزمین شام نرسیده است، سوار هواپیمای نظامی نشده‌ام و هیچ فرودگاهی را به مقصد دمشق پرواز نکرده‌ام، کوچه‌های باریک منتهی به حرم را با قدم‌های سنگین طی نکرده‌ام، من دستم به آن ضریحی که ستون‌ها احاطه‌اش کرده‌اند نرسیده است و پای ضریح عمه جانمان خون گریه نکرده ام. پوتین هایم ریف جنوبی حلب را قدم رو نرفته، فِرنچِ نظامی نپوشیده‌ام، کلاش دو خشابه دستم نگرفته‌ام و پشت هیچ بیسیمی نام ابو نرجس را فریاد نزده‌ام. موج هیچ کورنِتی مرا نگرفته است، و پایم از هیچ ترکشی لنگ نمیزند. به ستونِ دو از باغ زیتون رد نشده‌ام، با اسم رمز "یازهرا" به دل تک‌فیری‌ها نزده‌ایم، من روی تپه‌های خانطومان نبوده‌ام، آن تویوتای سفید پر از جنازه و مجروح را ندیدم، قطع شدن دست و سر بچه‌هایمان را ندیدم، لخته‌های خون هیچ بسی‌جی‌ای روی صورتم نپاشیده، گرمای سوختن دست و پای رزمنده‌های کنار تویوتا را حس نکرده‌ام. با اولین پرواز، کنار تابوت رفیق‌هایمان برنگشته‌ام، بقیه الله بستری نشده‌ام و هیچ دکتری بالای سرم گریه نکرده است. هر ماه دفترچه قرص‌هایم را با نگاه های متعجب به داروخانه چی‌ها نمی‌دهم، و هیچ کس از دیدن حجم قرص های یک جوان غصه نمیخورد. من سوریه نبوده‌ام، وصیتنامه‌ای میان قرآن نگذاشته‌ام، با هیچ وداعی دلم نلرزید، در هیچ قرارگاهی قرنطینه نشده ام، اسمم در هیچ لیست اعزامی نبوده است، پشت هیچ تیرباری احساس غرور نکرده ام و با صدای صوت خمپاره ای دلهره نگرفته‌ام. من شهادت را به چشم ندیده‌ام، هرچه بود و ماند برایم، حسرت بود و داغی که مرهمی جز خون ندارد؛ تنها برایِ من، هیچ ماند و هیچ و هیچ..
_
چند وقت پیش یه نفری یه حرفی بهم زد البته خودشم تو یه کلیپ از استاد شجاعی دیده بود.
مُهَج | mohaj
چند وقت پیش یه نفری یه حرفی بهم زد البته خودشم تو یه کلیپ از استاد شجاعی دیده بود.
بهم گفت که : تویِ اون کلیپ یه جوون مشرف میشه پیشِ آقای شجاعی گفت تا خودت نبینی نمیفهمی چی میگم
مُهَج | mohaj
بهم گفت که : تویِ اون کلیپ یه جوون مشرف میشه پیشِ آقای شجاعی گفت تا خودت نبینی نمیفهمی چی میگم
اون جوونِ با ترس و لرزی که کاملاً درونش مشخصِ.. آقای شجاعی میگه ازش پرسیدم چیشده جوون؟ چرا اینقدر ترسیده ای؟ چرا اینقدر لرزونی؟؟
تویِ اون خواب در عالم رویا شخصی دَربِ خونشو میزنه.. اونم حالا تو آیفون میپرسه که کیه؟؟
مُهَج | mohaj
اون شخص خودش رو آسِدمهدی معرفی میکنه..
تا اینو میگه اون جوون یه نگاه به خونه میندازه میبینه که ای واای خونه بهم ریختست درواقع چیزایی تو خونه بود که شرم داشت آقا ببینه..
مُهَج | mohaj
اون شخص خودش رو آسِدمهدی معرفی میکنه..
چون خواب بوده به ایشون گفته میشه که این آقا حضرت قائم هستن
مُهَج | mohaj
تا اینو میگه اون جوون یه نگاه به خونه میندازه میبینه که ای واای خونه بهم ریختست درواقع چیزایی تو خون
همون ماهواره و.. خلاصه میگه آقا جون چند لحظه صبر کنید الان در رو باز میکنم..
اینجاش که رسید گریش زیاد تر و لرزش تنش بیشتر شد.. میگفت : با همین چشمایِ خودم آخرِ کوچه چشمایِ اشکی آقا رو دیدم که گفت: اینم منو نخواست هیچکس منو قبول نمیکنه
امکان داره همین الان ظهور اتفاق بیفته و خیلیامون شرایطی شبیه به این آقا داشته باشیم
مُهَج | mohaj
امکان داره همین الان ظهور اتفاق بیفته و خیلیامون شرایطی شبیه به این آقا داشته باشیم
و دیر باشه برای شرمندگی‌مون به والله که داره دیر میشه و ما هنوز نتونستیم خودمون رو مغزمون رو متقاعد کنیم فردایی وجود نداره دیروزی هم وجود نداره هرچی هست امروزه که باید اتفاق بیفته!