#عاشقانه 💔کجایی مهربان من؟ 🍃 🔵همسر شهید مسعود نیک‌محمدی امروز در تشییع یک شهید گمنام در دهدشت کهگیلویه‌ و بویراحمد دلتنگی‌های خود را در یک کلمه خلاصه کرد و فریاد می‌زد سلام مسعود. 🥀فرمانده مفقودالاثر سردار شهید سید مسعود نیک‌محمدی در عملیات کربلای ۵ از ناحیه سر هدف گلوله تیربار متجاوزین بعثی قرار گرفت و به‌شهادت رسید و هنوز پیکرش در شلمچه جامانده و حتی پلاکی از او به خانواده‌اش نرسیده. ✅ @vaslekhooban

#عاشقانه ❤️قلب منی بابا... 🌱حواسمون باشه به دسته گلای شهدا. ✅ @vaslekhooban

#دستخط_ناب #عاشقانه 🔶عشق حقیقی، عشق مجازی🔶 🌸همسر عزیزم! 🔷این نامه را می نویسم، بیشتر برای تنگی دل خودم. شنیدی می‌گویند:« سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند» صداقتم را به حرمت صدای لرزانم بپذیر. زندگی روح دارد و جسم؛ مثل انسان. جسمش دیدنیهای آن است. روحش که به جسمش جان می دهد عشق است. من همیشه دوست داشتم یک عاشق ببینم؛ همیشه دوست داشتم ببینم عاشق چگونه زندگی می کند؟ چه می گوید؟ چگونه فکر می کند؟ آخر خیلی می شنیدم از سوز و گداز و درد و درمان عشق. عشق بسیار مقدس است. عشقِ هر چه غیر خداست، مجازی است و عشق حقیقی خداست. اما مکر خداوند زیباست که عشق مجازی را پلی ساخته و تنها با عبور از آن به عشق حقیقی می رسیم. من دوست دارم عاشق شوم! از تو شروع کنم تا بتوانم ذره ای عشق حقیقی را درک کنم. دوست داشتن مقدمه ی عشق است؛ اما عشق نیست. اگر بخواهیم عاشق هم باشیم، باید تلاش کنیم. تلاش در محبت کردن، تلاش در رفتار خوب و پسندیده. عشق مربوط به صورت نیست؛ صورت، ظاهر عشق است، مقدمه ی عشق است؛ اما ادامه اش با روح است، اخلاق مربوط به روح است. دوست دارم فاطمه جان! امیدوارم من و تو بتوانیم عاشق شویم. خیلی دوستت دارم! دلم برایت تنگ می شود عشقم! 🌷نامه شهید مدافع حرم عباس دانشگر به همسرش ✅ @vaslekhooban

#عاشقانه 💠دختر مدافع حرمی که همه را در برنامه محفل شبکه سه به گریه انداخت. ✅ @vaslekhooban

#عاشقانه 🍃🌸چشم هایش... ❤️چشم‌هایش زیبا بود و از حرف او در آن‌ها دلواپسی‌ای نشست. خواست سر به سر حاجی بگذارد... اما از دهانش پرید که «تو بالاخره ازطریق همین چشم‌هایت شهید می‌شوی». چشم‌های حاجی درخشید. پرسید: «چرا؟» و در نگاهش چنان انتظاری بود که او دلش نیامد، بگوید: «ولش کن! حرف دیگری بزنیم.» دلش نیامد، بگوید: «من نماز می‌خوانم، دعا می‌کنم که تو بمانی، شهید نشوی». آه کشید. گفت: «چون خدا به این چشم‌ها هم جمال داده هم کمال. این چشم‌ها در راه خدا بیداری زیاد کشیده، اشک هم زیاد ریخته.» 🔹راوی: همسرشهید حاج ابراهیم همت ✅ @vaslekhooban

#عاشقانه ❤️کودکی در مراسم استقبال از ارتش، نامه ای به پدر میخواند، نامه ای برای پدری که رفته بوده تا پس از ۸ ماه برگردد. 🍃به نظامی هایی که پشت سر او هستند، فرماندهانی که گاه دوربین روی آنها متمرکز میشود نگاه کنید. تقریبا همه اشک میریزند و گاه اشک ها را یواشکی از روی گونه ها پاک میکنند. 🔷این یک نامه است و یک روایت از یک کودک ، خانواده های قهرمان های وطن ۸ ماه این شرایط را تحمل کردند تا رکورد تاریخی ایران به ثبت برسد....درودتان باد... ✅ @vaslekhooban

#عاشقانه 🌷دانیالم... سلام... دلتنگتم... دلتنگ خنده هایت... 💔هنوز چند روزی به سالگرد ازدواجشان باقی نمانده بود که دانیال رضازاده🥀 آسمانی شد... ✅ @vaslekhooban

#عاشقانه 🔹حضور غیرمنتظره مادر 🔳حضور ناگهانی مادر حمید عسکری مداح کرمانی در حسینیه معلی و واکنش زیبای او در مواجهه با مادر 🔶مقام و عظمت زن به عنوان یک مادر در نزد بچه هیئتی ها را مقایسه کنید با آنچه غربی ها و غرب پرستان به دنبال آن هستند با شعار دروغ زن زندگی آزادی ✅ @vaslekhooban

#عاشقانه 🔷پیرزن عاشقی که هیجده سال در پیاده_روی اربعین آب و غذا نخورد. حضرت زینب (س)پیاده رفتن من چرا سوار ماشین شوم ✅ @vaslekhooban

#عاشقانه 💔این یک داستان عاشقانه است‌. 🌷ماجرای اعلام خبرشهادت شهید مدافع حرم علیرضا بابایی از اراک به دختر خردسالش درمدرسه و الباقی ماجرا... ✅ @vaslekhooban ‌

#عاشقانه #وصل_خوبان 💔دربرنامه ی از مامان بگو همسر وفرزند شهیده نغمه گلزاری، حاضر شدند و از این مادر و همسر نمونه خاطره گفتند و.... 🔸 فیلم کاملش در لینک زیر از برنامه تلوبیون هست https://telewebion.com/live/tv2?e=0x1388188c ✅ @vaslekhooban ‌

#عاشقانه 💚نامه ی عاشقانه ی شهید عباس دوران به همـسرش: 🍃ﺧﺎﺗﻮﻥ ﻣﻦ ، ﻣﻬﻨﺎﺯ ﺧﺎﻧﻢ ﮔﻠﻢ ﺳﻼﻡ. ﺑﮕﻮ ﻛﻪ ﺧﻮﺏ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﻣﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﯼ. ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺗﻮ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ. ﻭﻟﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻛﺮﺩ ﺟﻨﮓ ﺟﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ. ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺩﻟﺖ ﻣﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ﺑﻮﺷﻬﺮ.ﻣﻬﻨﺎﺯ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﻛﺴﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺴﺖ، ﻫﻤﻪ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﻭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻭ ... ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﺻﺖ ﻛﻢ ﻣﯽ ﻛﻨﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﺮ ﺑﺰﻧﻢ، ﺣﺘﯽ ﻓﺮﺻﺖ ﺩﻭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺭﻭ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ. ﺩﻭﺵ ﻛﻪ ﭘﯿﺸﻜﺶ، ﭘﻮﺗﯿن هاﯾﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻜﺒﺎﺭ ﻫﻢ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﯽ ﻛﻨﻢ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﻢ ﺧﺎﺭﺝ ﻛﻨﻢ . ﻋﻠﯽﻛﻪ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭗ ﺑﻮﺩ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺗﺮﺍﺷﯿﺪﻩ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺷﺒﯿﻪ ﺁﻥ ﺩﺭﻭﯾﺸﯽ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣیﺭﻓﺘﯿﻢ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﺯﻧﺪ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﯾﻚ ﺷﺐ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ﺗﻮﯼ ﺣﻤﺎﻡ، ﺁﺏ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺭﻭﯾﻤﺎﻥ ﺑﺎﺯﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻭﻟﺶ ﻛﻠﯽ ﺑﺪ ﻭ ﺑﯽ ﺭﺍﻩ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﺷﺎﻥ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﺧﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻣﺭﺯﺩ... ﭼﻮﻥ ﭘﻮﺗﯿن هاﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﻻﯼ ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﻛﭙﻚ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﻬﻨﺎﺯ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﻡ ﻛﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﯽ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺟﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﻤﻠﻜﺖ ﻏﯿﺮ ﻋﺎﺩﯼ . ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺷﺖ ﭼﻮﻥ ﯾﻚ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﯾﺎ ﭼﻮﻥ ﻣﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺟﻨﮓ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﻛﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻧﺸﺴﺖ ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ... دوستت دارم خیلی زیاد. همسرت عباس، 🔹مهر ۱۳۵۹". ✅ @vaslekhooban ‌