#حاج_قاسم #یاد_یادان 💠در فراق یاران💠 🔷فرمانده ی لشکر۴۱ثارالله ، حاج قاسم سلیمانی، بعد از عملیات کربلای پنج در فراق یارانش اینگونه سخن گفت: 🌷... شهدایی که در همه کوران جنگ، فریاد رسی بودند برای همه گرفتاران دشمن، نوری بودند برای تاریکی جمع ما، امیدی بودند برای همه مظلومان، ناصری بودند برای دین خدا، مرهمی بودند بر همه زخم‌ها، سرپرستی بودند بر همه یتیمان. خدایا تو شاهدی که قلبم می‌سوزد. خدایا تو شاهدی که از غمشان کمرهایمان"تا"شده است. خدایا چگونه می‌توانم با زبانی که طهارت آن را ندارد من حاج یونس را برای شما وصف کنم؟ چگونه می‌توانم من چهره مهتاب، که نه زرد بود نه قرمز، نه نور بود و نه تابیده از نور؛ جلوه‌ای از نورِ او بود، که خاک جبهه پوشانده بود، ولی از روی خاک نورانی بود؛ شهید دریجانی را برای شما تشریح کنم؟ چگونه می‌توانم مظلومیت حاج علی محمدی را؟ چگونه می‌توانم آن بدن موج موج ترکش و نحیف و پر از رنج عابدینی را، چگونه می توانم تاجیک را، شول را، میرحسینی را...  ✅ @vaslekhooban

#حاج_قاسم #یاد_یادان 💠در فراق یاران💠 🔷فرمانده ی لشکر۴۱ثارالله ، حاج قاسم سلیمانی، بعد از عملیات کربلای پنج در فراق یارانش اینگونه سخن گفت: 🌷... شهدایی که در همه کوران جنگ، فریاد رسی بودند برای همه گرفتاران دشمن، نوری بودند برای تاریکی جمع ما، امیدی بودند برای همه مظلومان، ناصری بودند برای دین خدا، مرهمی بودند بر همه زخم‌ها، سرپرستی بودند بر همه یتیمان. خدایا تو شاهدی که قلبم می‌سوزد. خدایا تو شاهدی که از غمشان کمرهایمان"تا"شده است. خدایا چگونه می‌توانم با زبانی که طهارت آن را ندارد من حاج یونس را برای شما وصف کنم؟ چگونه می‌توانم من چهره مهتاب، که نه زرد بود نه قرمز، نه نور بود و نه تابیده از نور؛ جلوه‌ای از نورِ او بود، که خاک جبهه پوشانده بود، ولی از روی خاک نورانی بود؛ شهید دریجانی را برای شما تشریح کنم؟ چگونه می‌توانم مظلومیت حاج علی محمدی را؟ چگونه می‌توانم آن بدن موج موج ترکش و نحیف و پر از رنج عابدینی را، چگونه می توانم تاجیک را، شول را، میرحسینی را...  ✅ @vaslekhooban

#یاد_یادان 🔷صحبت های کشور محمدی فرزند شهیده (فاطمه اسدی) در معراج شهدای مشهد مقدس 🌷نحوی شهادت مادر خود را که از زبان یک خانم ۱۰۰ ساله شنیده بود بیان و خواب خود را که مادر به او گفته بود: من نمردم، شهید شدم و شهدا زنده هستند و اعمال و رفتار همه رو می‌بینند، تعریف کرد. ✅ @vaslekhooban

#یاد_یادان 🌷بی نشان🌷 🔴آذر ۵۹، ساعت ۹صبح بود. شاهرخ ضرغام اولین گلوله آر پی جی را سمت تانکهای عراقی شلیک کرد. آنها بی امان شلیک می کردند. شاهرخ گلوله دوم را زد گلوله به تانک اصابت کرد و با صدای مهیبی تانک منفجر شد. شاهرخ از جا بلند شد و روی خاکریز رفت تا گلوله سوم را شلیک کند که صدایی شنیدم. بر روی سینه اش حفره ای از گلوله تیربار تانک عراقی ها ایجاد شده بود و خون با شدت فوران کرد. بدنش غرق در خون بود. سربازهای عراقی هم در کنار پیکرش از خوشحالی هلهله می کردند. گوینده عراقی هم می گفت: «ما شاهرخ، جلاد حکومت ایران را کشتیم.» پیکرش در دشت ذوالفقاریه حد فاصل  جاده آبادان - ماهشهر جا ماند، بعدها هم اثری از پیکرش  پیدا نشد. 🔵مادرش در خاطره ای از به خواب دیدن پسرش در خواب، گفت: نگران شاهرخ بودم. شب خواب دیدم که در بیابانی نشسته ام و گریه می کنم. شاهرخ آمد. با ادب دستم را گرفت و گفت: «مادر چرا نشستی بلند شو برویم» گفتم: پسرم کجایی، نمی گویی این مادر پیر دلش برای پسرش تنگ می شود؟ مرا کنار یک رودخانه زیبا و بزرگ برد و گفت: «همین جا بنشین» بعد به سمت یک سنگر و خاکریز رفت. از پشت خاکریز دو سید نورانی به استقبالش آمدند. شاهرخ با خوشحالی به سمت آنها رفت. می گفت و می خندید. بعد هم در حالی که دستش در دستان آنها بود گفت: «مادر من رفتم. منتظر من نباش» 🔶ازکتاب: زندگینامه شهید شاهرخ ضرغام ✅ @vaslekhooban

#سال_روز_شهادت #یاد_یادان 🔷منطقه عملیاتی کربلای ۴، با شلیک منورها مثل روز روشن شده بود.در هنگامه سخت تبادل آتش طرفین، ناگهان روی خاکریز به شهید مغفوری برخوردم... همدیگر را سخت در آغوش گرفتیم. هنوز گرمای بوسه هایش را احساس می کنم و به تکرار آن در جنت لقای حق، دلخوش و امیدوارم! عصر  روز بعد - پنجشنبه ۴ دی ۱۳۶۵ -  منطقه با بمباران دشمن، در دود سیاه و غلیظی گم شد. وقتی روشنایی بازگشت؛ بچه های لشکر ثارالله در بهتی غم آلود یکدیگر را باز یافتند. از عبدالمهدی مغفوری خبری نبود.... عارف لشکر هم آسمانی شده بود. ... صدای گریه ی بلند حاج قاسم در فراق شهید هم هنوز در گوشم طنین اندازست. 🔹نوشته: حاج محمود خالقی دوست شهید مغفوری ✅ @vaslekhooban

#یاد_یادان 🥀۱۳بهمن ۱۳۶۵، لحظاتی قبل از شهادت شهید غلامحسین اسلامی فرد. نگاه کنید به چهره اش که بر اثر چند روز درگیری شدید با دشمن زیر انفجار توپ و خمپاره و دود، سیاه شده است. به غیر از آرامش و شادابی و اطمینان قلبی، چیز دیگری می بینید؟ 🔸کو ذره ای ترس؛ آشفتگی، منت، طلبکاری؟ 🔷چقدر امروز دلتنگ شماییم! بوی عطر شما را حس می کنیم ،کجایید ای شهیدان خدایی. ✅ @vaslekhooban

#یاد_یادان 🔷دوباره... سینه سپرهای کربلا جمعند ؛ چرا که... نوای خوشِ... نوحه و دم آمده است... ✅ @vaslekhooban

#یاد_یادان 🌷از زخم شناسنامه دارند هنوز درمسجد خون اقامه دارندهنوز آنان همه از تبار باران بودند رفتند ولی ادامه دارند هنوز! ✅ @vaslekhooban ‌