✅ #گزارشبهبودیافتگان
(گزارش موجود جدید میباشد)
●بهبود یک شخص مبتلا
به #وسواس که الحمدالله
با توکل به خدا و توسل به
اهل بیت"علیهمالسلام"
و با تلاش و پشتکار خود
توانستند به وسواسشان
غلبه کنند❤️
✍🏼امروز حدود ۴ ماه از
حضور من در گروه وسواس
فقهی استاد بیگدلی میگذره
از وقتی بچه بودم مادرم
مبتلا به وسواس نجاست
و طهارت بود من از بچگی
فقط نظاره گر کارهای مامانم
بودم و تا ۲۳ سالگی که ازدواج
کردم ابدا وسواس نداشتم و
جالب اینکه مدام مامانم رو
از این کارها نهی میکردم
نمیدونم چه اتفاقی افتاد
که با ازدواج،انگار #شیطان
یك شعله ی کم سویی از
#وسواس رو در شروع زندگی
مشترک من روشن کرد
روزها و ماه ها و سال ها
گذشت،وقتی به خودم اومدم
که تبدیل شده بودم به یك
بیمار مبتلا به وسواس که
حالا دیگه از مادرم هم جلو
زده بودم و ازشون ایراد میگرفتم
که فلان چیز نجس شده چرا
آب نمیکشی؟!
مادرم که حال و روزم رو میدید
برای اینکه حالم خوب بشه
فورا شلنگ رو میاورد و آب
کشی میکرد و میگفت دیگه
بهش فکر نکن تموم شد
👈🏼غافل از اینکه در
#گناه آرامش نیست💔
اما بالعکس همسرم همیشه
میگفت:کافیه ببینم شلنگ
دستت گرفتی میرم و دیگه
خونه بر نمیگردم و واقعا هم
حرفش حرف بود و چقدر
ایشون نقش مهمی داشت
در بهبودی من
اوضاع وسواس من وقتی
خیلی شدت گرفت که همش
#رساله میخوندم و زنگ به
دفاتر می زدم،انقدر تکبر
تمام وجود من رو گرفته
بود که حقیقتا خدا رو بنده
نبودم و فکر میکردم فقط
من احکام بلدم و لاغیر با
تکبری که داشتم #شیطان
رو هر روز راضی تر و رو سفید
تر میکردم
روزها میگذشت و حالا دیگه
با اومدن دو فرزند،شیطان آتش
کم سوی وسواس رو کاملا در
زندگی من شعله ور کرده بود
و حالم هر روز بدتر از روز
قبل بود
اون زمان، از نظر من هیچ
پاسخ گوی احکامی سوال من
رو نمی فهمید،فقط و فقط یك
نفر احکام می فهمید اونم من
بودم!
یادمه دختر دومم رو شیر
میدادم،بسیار لاغر و ضعیف
کاملا بی اشتها و بی نشاط
و فقط در فکر نجاست و آب
کشی و...بودم
بسیار روزهای سختی رو
میگذروندم وقتی برای اولین
بار به روانشناس مراجع کردم
ایشون گفتند باید دارو بخوری
که من بخاطر شیر دهی دخترم
قبول نکردم و هرروز بدتر از دیروز
میشدم
یادمه در اوج بیماریم یکی
از دوستانم کانال استاد
بیگدلی رو بهم معرفی کرد
منم عضو شدم اما تکبر اجازه
نمیداد هیچ فایل صوتی رو
گوش کنم و فقط عضو بودم
چون از نظر من هیچ کس
احکام بلد نبود و فقط من
بودم که #رساله میفهمیدم
لذا همه رو بجز خودم بیسواد
میدونستم
الان که فکرش رو می کنم
میبینم خداوند در قرآن وقتی
#شیطان به حرفش گوش
نکرد،عجب صفت درستی رو
در موردش بکار برد "تکبر"
بعد ماه مبارك رمضان یك
سفر عتبات روزی من رو سیاه
وسواسی شد؛یادمه زیارت وداع
آقا امیرالمومنین "علیهالسلام"
رو انجام میدادم و قرار بود
راهی کربلا بشیم
با وسواس،آداب زیارت رو
انجام دادم و دستم توی اون
شلوغی به ضریح امیرالمومنین
"علیهالسلام" بود که یه قرمزی
روی دستم دیدم
دست از ضریح مولا کشیدم
و دویدم دنبال وسواسی بازیهای
خودم😔الان که فکر میکنم
چرا من باید به اون قرمزی
توجه میکردم؟! چرا هر قرمزی
رو خون میدیدم؟! چرا آنقدر
مغز من متمرکز روی قرمزی
و نجاست بود؟!
اگر پرده ها برداشته میشد
هر آینه یقینا میدیدم که
#شیطان صدام کرد و از
مولا علی روی برگردوندم
و دویدم سمت #شیطان
خدا منو ببخشه💔
اما برگشتم و این برگشتن
آغازی شد برای خاموش کردن
آتش🔥شعله ور #وسواس
برگشتم...تمام وجودم از سر
تا پا خجالت و شرم بود از مولا
علی،دیگه زیارت رو ول کردم و
نشستم بالای سر حضرت و از
شدت گریه نفسم به راحتی بالا
نمی اومد
انقدر گریه کردم و از حضرت
عذرخواهی کردم و التماس
کردم منو ببخشن و شفا بدن
گفتم سه روز حضرت به نحو
احسن ازت پذیرایی کرد چرا
حضرت رو ناراحت کردی؟!
با همین حس غم و خجالت
همراه کاروان، حرم و شهر نجف
رو ترک کردیم و من بودم و
شرمندگی و ناراحتی
همیشه به ما گفتند یکی
از آثار زیارت امام حسین
"علیهالسلام"شفای بیماری
هاست،رسیدیم به کربلا و
مقابل ضریح امام حسین
نشسته بودم و گوشی هم
دستم بود که دیدم کانال
وسواس فقهی استاد بیگدلی
که ابدا صداهاش رو گوش
نمیدادم حدود بیست فایل
صوتی بارگذاری کردن و نوشتن
این فایل ها تکراری و برای افراد
جدید است
اونجا بود که انگار این مجموعه
با توسل های از ته دل به امیر
المومنین" علیهالسلام"برای
من حواله شد❤️
قفل #تکبر در قلب من شکست
و اولین فایل صوتی رو باز کردم
دومی،سومی و همین طور ادامه
دادم
حس میکردم چندین و چند
ساله در تاریکی و ظلمات
هستم و حالا کم کم روزنهای
از نور داشت وارد زندگی سیاه
و پر گناهم میشد
فایل های صوتی رو گوش
میدادم و بعد از مدتی عضو
گروه صوتهای حرم و جمکران
شدم،هر فایل رو چند بار گوش
میدادم
#مشق(شعارها)مینوشتم
و #ورزش میکردم و...
●ادامهیگزارش👇🏼