eitaa logo
وطنز
720 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
402 ویدیو
19 فایل
🌝خوشا آنانکه خنده کارشان بی شکر پاشیده بر اشعارشان بی خوشا آنان که دائم در «وطنز»ند و «طنز» آمیزه با آثارشان بی🌝 . 🇮🇷وطنز؛ پایگاه شعر و ترانه طنز 📝😂 . 📌 ارتباط با مدیریت و ارسال شعر @vatanz_admin 📌 تبلیغات: https://ble.ir/tanzym_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
وطنز
کمبود ذخیره خون در سازمان انتقال خون خونخواهی
روزی از ایام سال از خود رها و بی‌خیال آهسته بار خویش بستم تا بپیچانم روم سوی شمال از برای عشق و حال اما حلال. ناگهان در جاده بودم سرعتم بالای صد تا چشمتان هرگز نبیند روز بد چون یَک فشاری شد به من وارد بدون حصر و حد. در میان راه دیدم یک خرابه، داخل صندوق ماشین آب بود و آفتابه. باز هم فارغ از این دنیا شتابان کج شدم سمت بیابان تا کنم خود را رها از رنج دنیا. ناگهان در آن خرابه چشم من افتاد بر یک چیز براقی شبیه آفتابه، مثل آهویی دویدم از میان خاک بیرونش کشیدم، شکل قوری بود اما در تمام زندگی مانند این قوری ندیدم .خاک‌ها را پاک کردم ناگهان قوری به دود افتاد و از ترسش گریبان چاک کردم. گفتم ایول این چراغ جادوئه از توش الان غول در می‌آد تا آرزوهامو بگم بش. لکن از تویش درآمد غولکی آبی و لاغر چشم‌هایش رفته داخل خشک و بی‌جان و شل و ول. گفتم او را گر تو غولی پس چرا اینقدر معلولی؟ چهل تا آرزو دارم به عنوان مثال از فرط بی‌پولی به من دِه پول بسیار و زن و کار و مغازه توی بازار و خلاصه گفتم و گفتم ولیکن غول بی‌چاره بشدت زار و آواره به سختی گفت: معذورم که من ناجور بیمارم که من دیگر لب گورم. به او گفتم: چرا آبی شدی؟ درگیر بی‌خوابی شدی؟ گفتا اگر دیدی که من اینگونه زارم سخت بیمارم اگر آبی شدم چون در بدن خونی ندارم. خب داداش یک کیسه خون داری؟ برایم رگ به رگ کن جان تو پس می‌دهم آن را سر ماه و ببین عمرم شده کوتاه اگر خونی نگیرم شک نکن در جا بمیرم دیگر از من آرزویی در نمی‌آید برایت. گفتمت. خود دانی آقا. غصه خوردم تا بدیدم حال او را رگ به رگ کردم برایش کیسه‌ای خون البته با شیوه‌ای بهداشتی در سازمان انتقال خون که دیگر او نباشد زار و محزون. تا بیامد حال او جا گفت حالا آرزو کن هر چه خواهی پول و ویلا، مرغ و ماهی روی زیبا تخت شاهی تا درآیی از تباهی من به قربانت الهی. گفتم او را آرزویم نیست دیگر پول و ویلا، مرغ و ماهی، روی زیبا تخت شاهی. آرزو دارم در این دنیا نماند هیچ کس بی‌خون، نگردد زار و محزون تا نخشکد خون درون رود رگ‌ها مثل کارون. غول گفت این آرزو از من نشاید بلکه باید مردم از هر سو روان گردند سوی سازمان انتقال خون. ✍مهدی پیرهادی 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🇮🇷🇮🇷@vatanz_ir🇮🇷🇮🇷
اقدام قاطع نیروی دریایی سپاه پاسداران علیه نفت‌دزدی نیروهای آمریکایی در دریای عمان بتمن شده بود و نفتکش را می‌خواست با دست کثیف دستکش را می‌خواست هنگام فرار بند تنبان جر خورد این بار به جای نفت، کش را می‌خواست ✍رضا حسین‌پور 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🇮🇷🇮🇷@vatanz_ir🇮🇷🇮🇷
اقدام قاطع نیروی دریایی سپاه پاسداران علیه نفت‌دزدی نیروهای آمریکایی در دریای عمان با دُم شیر... پی تولید شر نباید رفت چونکه دارد ضرر نباید رفت رو به سوی خطر نباید رفت بروی، اینقَدَر نباید رفت با دم شیر ور نباید رفت مردم این گذر همه شیرند در ره عشق خویش می‌میرند دزد را دست‌بسته می‌گیرند اصلاً از این گذر نباید رفت با دم شیر ور نباید رفت سعی کن با خودت کمک ببری راه دور است روروَک ببری چندتا پوشک یدک ببری بی‌یدک در سفر نباید رفت با دم شیر ور نباید رفت باز پیش جهان حقیر شدی باز در دست ما اسیر شدی موش نزدِ جنابِ شیر شدی وقت پیکار در نباید رفت با دم شیر ور نباید رفت قدرت عزم ما بی‌اندازه است شورمان خانمان برانداز است غرش شیر دردسرساز است هان که نزدیک‌تر نباید رفت با دم شیر ور نباید رفت هرکه با قصد ظلم آمد، رفت نادم و سرشکسته و بد، رفت آبرویت به باد خواهد رفت پی این دردسر نباید رفت با دم شیر ور نباید رفت زور گفتن به ما مُیسّر نیست عرصه‌ی شیر جای عرعر نیست موقع خودنمایی خر نیست گوش کن آی خر، نباید رفت با دم شیر ور نباید رفت آمدی با خیال نفت، ببین نفتکش هم به باد رفت ببین جگرت را سپاه، تَفْت ببین بهر دزدی دگر نباید رفت با دم شیر ور نباید رفت رد شده دوره‌ی بزن در رو بزنی له شود اُبُهت تو زود از این دور و بر برو، گمشو هست حکمت به هر «نباید رفت» با دم شیر ور نباید رفت ✍احمد رفیعی وردنجانی 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🇮🇷🇮🇷@vatanz_ir🇮🇷🇮🇷
برگزاری جشن هالووین با مرگ حتمی، کاملا تضمینی! صد و هفتاد و ششمین شماره ضمیمه هفتگی طنز راه راه در روزنامه وطن امروز، صبح امروز -13 آبان- منتشر شد. در این شماره از راه راه جشن هالووین را زیر ذره بین برده ایم. طنزها و دوبیتی های راه راه را از دست ندید! این ضمیمه طنز را از اینجا بخوانید: b2n.ir/j34303
🔸 *بداهه شاعران راه‌راه به مناسبت سرقت نفت‌کش ایرانی توسط آمریکا*
وطنز
🔸 *بداهه شاعران راه‌راه به مناسبت سرقت نفت‌کش ایرانی توسط آمریکا*
پلنگ آمده بودم شغال برگشتم سفید آمده بودم ذغال برگشتم تمام هیکل من سرخ شد ز سیلی‌شان درسته آمده بودم خلال برگشتم! منم همیشه به پای سپاه قربانی حرام آمده بودم حلال برگشتم چه سینه کفتری و لات و پر رجز رفتم کبودروی و پر از چین و چال برگشتم فشار روی فشار و شکست روی شکست شبیه آدم یبس از مبال برگشتم صلاح مملکت خویش خسروان دانند به من چه بوی بدش شد وبال؟! برگشتم سریع آمده بودم که زود برگردم ولی بدون کلاچ و پدال برگشتم خیال کردم از «آن» شیرهاست، نفت شماست؟ به سوی گاو سعودی و آل برگشتم به مویتان به تشکر نیاز اصلاً نیست کشیده‌ام دوسه‌تا دستمال، برگشتم برای خوردن کنگر، چه لنگر آوردم ولی گرسنه و بی‌رنگ و حال برگشتم یواش آمده بودم کنم دله دزدی چقدر ضایع و با قیل و قال برگشتم خجالتم ندهید اینقدر، خودم رفتم خبر دهید که با انفعال برگشتم به تایتانیک نشستم دوباره با جک‌هام رزی ندیدم و سمت عیال برگشتم شکسته شد کت و کولم، به ‌قول «آلن ایر»: «الف بُدم که ز سرقت چو دال برگشتم» همین‌که زنده رسیدم، هزار مرتبه شکر شکستمان به درک! بی‌خیال! برگشتم! عنرعنر به سراغ تو آمدم چو عقاب له و لورده و بی‌کتف و بال برگشتم به وقت آمدن خویش نعره سر دادم ولی به شیون و با نکّ و نال برگشتم سوپرمنانه به ایران هجوم آوردم زدند ضربتی و بی‌طحال برگشتم میان آینه خود را جک اسپارو دیدم جکی چو بستنی اسپیرال برگشتم منی که اوج توان تمام ارتش‌هام شبیه بورس پس از اعتدال برگشتم اگر چه نفت‌کشی داشتم به این عظمت به باد رفت ولی! با کرال برگشتم قسم به زلف ارسطو که توی مشتم بود در آب خاک شدم، بی‌مدال برگشتم رسید ناله‌ی جیسس کرایست من تا عرش به لطف و مرحمت ذوالجلال برگشتم شبیه قطعی سیم کارت‌های ایرانسل بدون تعرفه با اختلال برگشتم دو چشم من که به شیران پارسی افتاد بریخت کرکم و بی‌خط و خال برگشتم جواب قلدری‌ام را سپاه فوری داد زد و شبیه علامت سؤال برگشتم خیال کردم از این کار بشکه‌ی نفتم شبیه سطل پر از آشغال برگشتم ✍بداهه‌سرایان: مهدی پیرهادی، ابوالقاسم سیفی، محمدرضا هادی‌زاده، امین شفیعی، حسن اویسی، فهیمه انوری، زهرا آراسته نیا، محمدباقر منصور سمایی، فرشته پناهی، زهرا فرقانی، الهه جاودانی، محمد صبوریان، مینا گودرزی، مهدی امام‌رضایی، محدثه مطهری، صامره حبیبی، محمود حسنی‌مقدس، رضا حسین پور 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔 @vatanz 🇮🇷 🆔 @vatanz 🇮🇷
هالوین خونین در آمریکا با ۲ کشته و ۵ زخمی هالوین خونین در کله نه مغزی و نه خشتی دارد در جشن چه آرایش زشتی دارد شمع شب ارواح خبیثه شده‌است بیچاره کدو چه سرنوشتی دارد ✍صامره حبیبی 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🇮🇷🇮🇷@vatanz_ir🇮🇷🇮🇷
برگزارکنندگان هالوین، مخصوصاً هالوین خونین در آمریکا
وطنز
#مشت_و_مال برگزارکنندگان هالوین، مخصوصاً هالوین خونین در آمریکا
وحشی همه را ز خواب انداخته‌است! غربی که به ما «سراب» انداخته‌است پرهای جهان ریخته کلاً! تازه «یک شب» فقط او نقاب انداخته‌است ✍فهیمه انوری 🔹اا🔸 ماسکی به سر و اسلحه‌ای در مشتم بر ماشه‌ی اسلحه نشست انگشتم از روی تنوع که شده در شب جشن با تیر زدم پنج نفر را کشتم ✍حسن اویسی 🔹اا🔸 جفتک زده، عرعر به لبش، خر گشته از خوف، تمام پاچه‌ها تر گشته ای غرب‌پرست، کعبه‌ی آمالت انگار به خوی وحشی‌اش برگشته ✍فهیمه انوری 🔹اا🔸 جشنمان کهنه شده باید زنم طرحی نوین تا درآید از دماغ و گوشمان آدرِنالین تیر باید واقعی باشد گلم مشقی نیار واقعاً باید بترسند از فضای هالوین ✍مهدی پیرهادی 🔹اا🔸 شده در جشن، جمعی لوچ و مفلوج پرانتز از همینجا تا به یاسوج :)))))))))))) خدا را شکر «جوج» ما، خوراکی‌ست ولی جوجِ us، «یأجوج» و «مأجوج» ✍فهیمه انوری 🔹اا🔸 یک نفر گفتا مسلسل را ببین تیر می‌آید سویت، بنشین زمین جان تو آخر نفهمیدیم ما جنگ باشد یا که جشن هالوین! ✍حسن اویسی 🔹اا🔸 سحر بلبل حکایت با صبا کرد که این کله کدو با ما چه‌ها کرد نقاب از شش جهت با اینکه بستیم هالوین ذاتمان را برملا کرد ✍طاهره ابراهیم‌نژاد 🔹اا🔸 میان هالوینی بس مجلل نشد یک لحظه در کارش معطل برای وحشت بهتر در این جشن کشید او روی مهمانان مسلسل ✍محمدعلی کمالی‌مقدم 🔹اا🔸 بنگ‌بنگ و بنگ‌بنگ و بنگ‌بنگ جشن جنگ و جشن جنگ و جشن جنگ توی جشن آمریکایی جای کیک می‌خورد مهمان فقط تیر و تفنگ ✍فاطمه‌سادات پادموسوی 🔹اا🔸 خیلی خفن و عجیب شادیم عشق هیجان و جیغ و دادیم گاهی هالوین و گاه کوروش صاحب‌نظران حزب بادیم ✍طاهره ابراهیم‌نژاد 🔹اا🔸 ما که هستیم زاده‌ی ایران نپرستیم مسلک عربان عیدهاشان به درد ما نخورد تا که داریم ✍یاسر پناهی فکور 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🇮🇷🇮🇷@vatanz_ir🇮🇷🇮🇷
سلام گرگ ادعای کاخ سفید: آماده‌ایم با حسن نیت با ایران مذاکره کنیم. حسن اگر حسن تو و نیت اگر نیت توست آنچه البته به جایی نرسد برجام است ✍علی‌اکبر مدرس‌زاده و یغمای جندقی 🔹اا🔸 به حسن و خلق و وفا کس به آمریکا نرسد سروده شاعرِ کاخ سفید این شِر را! ✍فرشته پناهی و حافظ 🔹اا🔸 از قلب پاک، نیت آلوده برنخاست قبل از مذاکره اکوی قلب لازم است ✍محمود حسنی‌مقدس و پروین اعتصامی 🔹اا🔸 دگر دستت شده رو پیشم ای کاخ برو این دام بر مرغی دگر نِه ✍رضا حسین‌پور و وحشی بافقی 🔹اا🔸 دلا طمع مبر از روی حسن نیتشان فلان فلان شده‌ها روبهان مکارند ✍حسن اویسی و حافظ 🔹اا🔸 وطن، حسن نیت سرای شماست همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم ✍محمد صبوریان و قیصر امین‌پور 🔹اا🔸 برو ای رهزن مستان رها کن حیله و دستان بنفشان رفته و رنگی نباشد بر حنای تو ✍حسن اویسی و مولانا 🔹اا🔸 پیدا ست از این شیوه که مست است شرابت آدم شده‌ای یا که به هم ریخته خوابت! ✍سیدمحمد صفایی‌نویسی و حافظ 🔹اا🔸 ز حسن نیت بایدن نگو دگر صائب که ریخته است درین عهد خاک بر سرمان ✍مهدی پیرهادی و صائب 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🇮🇷🇮🇷@vatanz_ir🇮🇷🇮🇷
گرانی و کمیاب شدن مجدد مرغ ترک مرغ دیده‌ام در خواب و رویا مرغ را ترک باید کرد گویا مرغ را دوش در صف پیرمردی داد زد مرغ ما را خورده یا ما مرغ را من نمی‌‌دانم چه طوری حذف کرد مادر از کل غذاها مرغ را با سویا ته‌‌چین و کتلت می‌‌پزد کرده مثل یک معما مرغ را مصرفش چربی خون می‌‌آورد خوب شد کم خورد بابا مرغ را باید انگاری فراموشش کنیم هر خوراک پختنی با مرغ را با حقوق کارمندی بعد از این کی تو خواهی کرد پیدا مرغ را هم‌ردیف خاویار و زعفران قیمت آن برده بالا مرغ را حذف کردیم از سبدهای خرید خیلی از اقلام و حالا مرغ را باید اکنون برگه‌برگه مثل چک توی یخچالت کنی تا مرغ را قدقدش مجنون و رسوا می‌کند از ازل کردند لیلا مرغ را من که این را هم ندارم می‌کنم توی قصابی تماشا مرغ را از صفش پیدا ست چرخ روزگار برده تا اوج ثریا مرغ را توی صف در زیر پاهایم علف سبز شد گفتم که آقا مرغ را خوش به‌ حال آن که باشد سبزه‌خوار ترک کرده پیش از این‌ها مرغ را ✍رضا حسین‌پور 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🇮🇷🇮🇷@vatanz_ir🇮🇷🇮🇷
سیبیل آتشین شکست مفتضحانه آمریکا در دزدی نفت ایران در آب‌های دریای عمان 👇👇👇👇👇👇