۱۰ آذر ۱۳۹۷ درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد
"از در درآمدى و من از خود به در شدم"
از ديدنت ، به جان تو ، كلى پكر شدم
باز آمدى كه ناله برآرى ز دخل و خرج
از دست شكوههاى تو، من خونجگر شدم
میگفت روز پيش، "حسن" با پدر كه: من
مغبون ز گفته هاى شما ، اى پدر ، شدم
من اهل ازدواج ، نبودم ز ابتدا
خواندى به گوشم آنقدر آخر كه خر شدم
من خانهاى مصادرهاى داشتم ، دريغ!
صاحب زمين بيامد و من در به در شدم
گفتم: به قرض، تر نشود شصت پاى من
در منجلاب قرض ، فرو تا كمر شدم
شد با ظهور "نظم نوين" وضع من خراب
بد بود حال و روزم و از بد ، بتر شدم
دنيا به مثل دوره ی عصر حجر شده ست،
يا بنده ، مثل آدم عصر حجر شدم؟!
بر من مگير اگر پس از اين شعر آبدار
چون استكان كنار سماور ، دمر شدم
✍ابوالفضل زرویی نصرآباد
#مفاخر_وطنز
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔 [بله] 🇮🇷 [ایتا] 🇮🇷 [تلگرام] 🇮🇷
ای لبت مثل خنده ات نمکین
جان شیرین من، حسام الدین
هر مقامی فوائدی دارد
مشورت هم قواعدی دارد
خاصه چون گاه گاه و دیر به دیر
مشورت خواهد از تو شخص مدیر
یعنی آن وقتها که سفت و قشنگ
سر شخص رئیس، خورده به سنگ
در سئوالات چندمجهولی
مانده در گل، چهارچنگولی
(مشکلی گر از این قبیل نداشت
مشورت خواستن دلیل نداشت)
سرزنش کردنش کرامت نیست
وقت سرکوفت یا ملامت نیست
گر کنی در مصیبتش تشریک
می شوی بیشتر به او نزدیک
ابتدا صحبت از اداره بکن
محض یادآوری، اشاره بکن
که شما ناخدای توفانید
اوستاد مهار بحرانید
فتنه ها دیده اید از این بدتر
چه کسی از شما سرآمدتر؟
بگذارش چنین به مکر و دغل
چند تا هندوانه زیر بغل
هرچه خواهی به هم بدوز و ببر
باورش می شود، تو غصه نخور
بعد از آن هم به او بگو: «فعلاً
فرصتی مرحمت کنید که من
روی موضوع، خوب فکر کنم
آنچه دیدم صلاح، ذکر کنم»
✍ابوالفضل زرویی نصرآباد
#مفاخر_وطنز
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🇮🇷 @vatanz_ir