خودم احتمال میدم و دعا میکنم که بخاطر این باشه:
یه چیزیو فهمیدم و اونم اینه که خیلی کارا هست که شاید واسه تو معنی نداشته باشه ولی واسه یکی دیگه نهایت شور و شوقشه
و ابراز علاقهی اونا اینجوریه
و منم وقتی از طرف اون آدم اونکارو دریافت میکردم تو ذهنم دیگه بی معنی نبود
اون کاره همچنان بی معنی بودا ولی از طرف اون فرد وقتی انجام میشد معنا میگرفت
و سعیم کردم تا جایی که میشه پاسخ درخورش رو به طرف بدم که بعید میدونم چندان هم موفق بوده باشم ولی خب...😔
ممکنم هستش که بخاطر این قضیه نباشه و صرفا بیش از پیش درگیر این مسخره بازیای دنیا شده باشم
ۅاےۅ
خودم احتمال میدم و دعا میکنم که بخاطر این باشه: یه چیزیو فهمیدم و اونم اینه که خیلی کارا هست که شاید
فقط یه راه واسه فهمیدنش دارم
امسال اینجوری بودم که خب اگه به یادم نبوده اصلا مهم نیست ولی اگه بوده هم خوشحالم کرده
اگه سال دیگه از اینکه یادش نبوده ناراحت هم بشم یعنی قضیه همون درگیر این روزگار نامناسب شدنه
یه چیز دیگه هم توش تاثیر داشته
اونم این بود که یکم انگار دلم تغییر و تحول میخواست
یعنی از اینکه روزم شلوغ شد و از یکنواختی در اومد خوشحال شدم
یا مثلا کادوهایی که معمولا نمیگرفتم رو وقتی گرفتم خوشحال شدم (با اینکه شاید از ماهیت اون کادو هم خوشم نمیومده، صرفا بخاطر تازگی داشتنش)
ۅاےۅ
https://eitaa.com/TAHEBAGH/1948 دیروز بود ممنونم😀 انشاءالله
از اتاق فرمان اشاره کردن امروز بود
درسته من تولد خودمم باید بقیه بهم بگن
خواهرم داره از مخالفت کردن من واسه مامان بابام غر میزنه
نمیدونم منظورش چیه دقیقا ولی خوشحالم که باهاش مخالفت کردم😔😂
ۅاےۅ
زودرنجیم: ۲ برابر شده کشش اعصابم: نصف شده حوصلم: ته کشیده توان و انرژیم: به حداقل خودش رسیده بودنم
منم همینطور هیما منم همینطور