eitaa logo
🇮🇷 وایــه 🇵🇸
159 دنبال‌کننده
1هزار عکس
209 ویدیو
2 فایل
ز من مپرس که در دل چه آرزو داری؛ که سوخت عشق، رگ و ریشه‌ی تمنا را [صائب‌تبریزی] •|مجنون¹³⁵ ، گدای ¹¹⁸ ، آواره علمدار ¹³³ |• +اکثرعکس‌های‌کانال‌باگوشی‌وتوسط‌ادمین‌گرفته‌شد، صلواتی :))
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بُکٰاء |Bokaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریم نجف.....💔 _بکاء
🇮🇷 وایــه 🇵🇸
کدوم شب به شب میشه قیامت، پای بیرق و علامت!؟ الحمدلله که امسال هم زنده بودیم و نوکری کردیم... دیگه
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینک ماییم و مرور خاطرات و دلتنگی:))) با اجازه مادر سادات رخت عزای پسرش را نه از جان بلکه از تن در می‌آوریم و می‌گوییم ای حسین داغ تو تا ابد در سینه ما خواهد ماند... الوداع الوداع یا حبیبی حسین💔
🇮🇷 وایــه 🇵🇸
از شبی که مرا نجف بُردی در سرِ من دگر حواسی نیست‌..
چه شبی بود اونشب ساعت یک شب رفقام همه خوابیدن من تنها رفتم یه گوشه ایوان صحن حضرت زهرا (س) تکیه زدم به یه گوشه دیوار با مداحی به گنبد بابا علی نگاه میکردم و حرف می زدم و گریه می کردم... پناه دختر آغوش پدرش:)) روضه حضرت زهرا(س) گذاشته بودم و‌تتهایی حقش ادا میکردم ... در عین حال برمیگشتم اطرافم می‌دیدم بعضی ها مثل من خلوت پدر دختری داشتن و یه عده هم در زیر سایه امن پدر خواب بودن ... 💚
🇮🇷 وایــه 🇵🇸
اونایی که نجف روضه حضرت زهرا(س)گوش دادن خیلی خوب میدونن که چقدر حق گفت نویسنده وقتی نوشت؛ «زمانی که
یکی از قشنگ ترین خاطره هایِ من از نجف وقتی بود که با رفقا تو صحن حضرت زهرا (س) نشسته بودیم، یهو صدایِ روضه خوانی خانومی از یه سمت صحن اومد. با رفقا رفتیم و دیدیم اون خانم مداح روضه مادرمون میخونند ... انقدر معنویت فضا بالا بود، باروضه سر بسته اون خانوم هم زار می‌زدیم... اخ اون روضه عجیب چسبید . مادر من تو اون صحن به نیت اینکه بالا سر مزار نداشته ات هستم زار زدم یقین دارم یه روزی میشه که محبانت میان و برات تو بقیع روضه میگیرن و عزاداری میکنن :))
🇮🇷 وایــه 🇵🇸
آنقدر این شب ها گفتم حرم حرم حرم اخر مادرت مرا کربلایی میکند....
آنقدر گفتم حرم حرم حرم اخر مادرت مرا کربلایی کرد :)))) پ.ن: چفیه یِ عزیزم که روز آخر سفر تو خیابون شارع السدره گم شد و من راه میرفتم گریه میکردم ، اخه یادگاری از اولین سفر کربلام و طواف شده بود:))
از نیازمندی هام میتونم به آخرین شبی که تو حرمش نفس کشیدم اشاره کنم،وقتی که آقای حسین طاهری با دسته وارد حرم شدن و «حسین مولا» دم گرفته بودن و من به آرزوم رسیدم و با نوایِ ذکرِ نامِ مقدس ابا عبدالله لطمه زنی کردم :)))
دقت کردین حرم امام حسین هرچقدر آب میخوری باز تشنه ای؟! ولی آقا اومدم تو حرمت آب خوردم ،حلالم کن:)))
آقایِ اباعبدالله دقیقا پنج ماه از آخرین دیدار ما گذشت... از لحظه وداعی که کنار ورودیِ باب السلام سرم و کج کرده بودم، زیرِ لب میخوندم :«خداحافظ ای برادرِ زینب، من برمی‌گردم....» از لحظه ای که یه تیکه قلبم و پیشت جا گذاشتم... همزمان با مرور خاطراتِ شیرین گذشته بایدچسب زخم داشته باشی بزنی به قلبت تا بیشتر از این تَرَک برنداره. ❤️‍🩹
🇮🇷 وایــه 🇵🇸
چه شبی بود اونشب ساعت یک شب رفقام همه خوابیدن من تنها رفتم یه گوشه ایوان صحن حضرت زهرا (س) تکیه زدم
«نجف نرفته چه داند فراق یعنی چه؟» صفای گنبد و صحن و رواق یعنی چه؟ بدون حب علی اشتیاق یعنی چه؟ بدون نان علی ارتزاق یعنی چه؟ _سیدعلی حسنی پ.ن: دلتنگ همین زاویه دید و گوش دادن روضه حضرت زهرا (س)...❤️‍🩹