عرفان و زندگی امروز
آقای محمدهادی اصفهانی نویسنده کتاب کهکشان نیستی، ساکن نجف هستند. وقتی کتاب کهکشان را تمام کردم حال غریبی داشتم، آیت الله قاضی برایم از یک اسم به یک شخصیت بدل شده بود.انگار مدتی با او هم قدم بودم و از عطر زندگی پاک دستانهی او مشامم پر شده بود. دلم نمی خواست از حال و هوای آن زندگی بیرون بیایم و در کثرت و شلوغیهایی که برای خودم ایجاد کرده بودم غرق شوم. شنیدن از او قلبم را صیقل داده بود و اگر کتاب را می بستم باز همان آش زندگی قبلی بود و همان کاسه.
اما حیف که خرما بر نخیل بود و دستم کوتاه. اگر ایشان زنده بودند لااقل دلم را خوش میکردم که یکبار به دیدارشان بروم. جالب اینکه حتی نویسنده هم در دسترس نبود تا از چگونگی نگارش و جمع آوری اطلاعات پیرامون زندگی آیتالله قاصی از او پرس و جو کنیم. او هم مجاور امیر المؤمنین ساکن شده بود ودر سایه حضرت پدر روزگار می گذراند.
یادم است دنبال این رفتم که از حضور نویسنده به صورت مجازی بهرهمند باشیم که باز هم به در بسته خوردم و نهایت بعد از طلب زیاد،به آدرس کانال و درسنامههایی از آقای اصفهانی رسیدم.
ماه رمضان دو سال پیش آقای اصفهانی سلسله جلساتی در مورد ارتباط انسان و قرآن و چگونگی حرکت در مسیر بندگی داشتند.امیدوارم موضوع جلسات را درست گفته باشم.(البته صوتها از قبل ضبط شده بود). در حین این جلسات به یاد روزهایی که با کتاب به عالم دیگری سفر می کردم پای صحبتهای ایشان نشستم.یکی از مواردی که زیاد امثال من می پرسیدند این بود که در روزگار مدرنیته،دیگر آیتالله قاضیها پدید نمی آیند! سبک زندگی عارفانه مال زمان ما نیست و خلاصه هزار بهانهی دیگر که نمیشود به دستورهایی که اقای اصفهانی می گویند،عمل کرد.ایشان برای اینکه ثابت کنند در روزگار معاصر و در جهان مدرن هم میشود زندگی عارفانه را پیش گرفت،کتاب بالا را معرفی کرد.معرفی پشت جلد را بخوانید که در مورد مهندس تناوش کوتاه توضیح داده است.از بخت خوب امسال در نمایشگاه کتاب غرفه کوچک ناشر(بنیاد نهج البلاغه)را پیدا کردم و این کتاب امروز به دستم رسید. باشد که خواندن این کتاب من را سر سوزنی به مسیر آدمیت رهنمون سازد.
والسلام.
https://eitaa.com/vazhband
https://behkhaan.ir/profile/R.Babaee
دنیایی روی پایه های لرزان دروغ
برادلی چاکرز ته کلاس ردیف آخر و صندلی آخر می نشیند. او دوستی ندارد. به درس اهمیت نمیدهد و بسیار دروغ می گوید!
در چند صفحه اول این رمان با نشانههای بالا روبرو میشویم. شگفت انگیز آنکه برادلی در برابر کسی که به دوستی با او تمایل دارد جوابی سرد، بی ادبانه و زشت میدهد.
خواننده از همان ابتدا متوجه میشود تمام راه های ارتباطی به سوی شخصیت بسته است. در بخش های بعدی داستان ، نوع ارتباط دوستان،معلمان و خانواده و آسیبهایی که به برادلی می زنند،با زبان نگو نشان بده ،برای خواننده معلوم می شود.
حس همذات پنداری خواننده برانگیخته میشود و مشتاق است بداند بر سر این کودک که اختلال رفتاری دارد چه می آید.
در هیچ بخشی از کتاب شعار زدگی، توضیح و تشریح مشکلات رخ نمیدهد. بچه های مدرسه نیز به صورت کاملا طبیعی نشان می دهند که راه ارتباط موثر با یکدیگر را بلد نیستند.
مشاور مدرسه کارلا و صحبتهای او الگوی تربیتی درجه یکی به خوانندگان ارائه می دهد.
این کتاب علاوه بر درگیر کردن مخاطب با مشکل شخصیت،از نظر تربیتی برای والدین و مربیانی که با بچه ها سر و کار دارند، نمونهی بسیار آموزندهای است.
تنها نکتهای که شاید بتوان به عنوان ایراد از کتاب مذکور بیان کرد،عدم انطباق فرهنگی جامعه ما و آمریکاست. بعصی از چالش های شرح داده شده مثل ارتباط دختران و پسران، ماجرای تولد و دستشوییدر مدرسه، در جامعه آمریکا اتفاق می افتد. شکل این مشکلات در فرهنگ و عرف ما متفاوت است.
خیلی دوست دارم روزی کتابی روانشناسانه و تربیتی مثل همین کتاب از نویسندههای ایرانی بخوانم که با همین عمق و زیبایی به بیان آسیبها و اختلالات رفتاری کودکان و نوجوان بپردازد.
کتاب در آمریکا برنده ۱۹ جایزه شده و در ایران نیز کتاب معروف و شناختهشدهای است.
توصیه می کنم حتما خوانده است(رمان کوتاهی است یک روزه تمام میشود)
#معرفی_کتاب
https://eitaa.com/vazhband
https://behkhaan.ir/profile/R.Babaee
.
معرفی یک مجموعه کتاب آموزشی
با یک مجموعهی آموزشی به زبان داستانی و طنز آشنا شدم که احکام و رسالهی عملیه رو خیلی جذاب و به روز توضیح میدهد. هم برای نوجوان مناسب است و هم بزرگسالانی که احکام نمی دانند.
لینک معرفی دقیق و جزیی این مجموعه پنج جلدی در بهخوان :
(جلداول)
https://behkhaan.ir/books/d3033c8f-1381-4a4f-a8a2-53f05161ef78?inviteCode=R.Babaee
(جلد دوم)
https://behkhaan.ir/books/dc82ea6b-44df-4800-9265-4a34e17a5f32?inviteCode=R.Babaee
(جلد سوم)
https://behkhaan.ir/books/b81334fc-4f26-4443-86b5-bcf31269271a?inviteCode=R.Babaee
(جلدچهارم)
https://behkhaan.ir/books/f40e7911-bc42-4010-a0da-aeff39aba539?inviteCode=R.Babaee
(جلد پنجم)
https://behkhaan.ir/books/c3780a4e-88aa-4db3-9dda-8c076060a423?inviteCode=R.Babaee
@vazhband
مردی برای تمام فصول
نویسنده است و نثری پخته دارد. پیراهنهای زیادی در مسیر نوشتن پاره کرده است. قبل از اینکه او را ببینم و پای حرفش بنشینم، از داستان او یک بغل حال خوب هدیه گرفتم. داستانی مملو از احساس و لطافت. آنقدر نرم که گوشم را نوازش می داد و قلبم را صیقل.
ضرب المثل"از کوزه همان برون تراود که در اوست"مصداق نسبت علی خدایی و نوشته هایش است. مردی که ذاتا قصهگوست. یک ساعت حرف میزد و من میشنیدم، بی آنکه خسته شوم و حس کنم باید تمامش کند. همراه او با تصاویر بدیعی که در سخنش موج میزد ،خندیدم و گریه کردم.
خدایی بی ادعا و آرام در گوشهی جهان دلخواهش نشسته است و روایت میکند. حال خوبی که از لابهلای کلمات کتابش تراوش میکرد،میان گفتارش بود.
توجه خاصی به جزئیات پیرامونش دارد. تمام لحظات زندگی را ثبت و ضبط و تحلیل میکند تا معنای آن را در یابد. به دور از هیاهو و حاشیه قلم می چرخاند تا هنرش را به مخاطب عرضه کند.
خدایی ساکن اصفهان است و شاگردی گلشیری را کرده است و گلشیری خدای فرم در ادبیات داستانی ایران است. پس عجیب نیست که آثار ماندگاری از خدایی باقی بماند.
او تمام قد یک مرد عاشق است و به زیباترین صورت ،احساسات خود را نشان می دهد و تنها عشق است که می ماند و مردی که عاشق باشد را ،مردی برای تمام فصول خواهد کرد!
#معرفی_کتاب
#آدم_های_چهارباغ
#علی_خدایی
#نشر_چشمه
https://eitaa.com/vazhband
https://behkhaan.ir/profile/R.Babaee
کتابی که مرا شیفته رولد دال کرد!
امروز بعد از چند سال دوباره پیدایش کردم و خواندمش.دلم نیامد دوستانم از خواندن این اثر لذت نبرند.
شاید این کتاب در چهارچوب و استانداردهای کتابهای مناسب کودک و نوجوان نگنجد ،اما بی نظیر است. خودِ خود ادبیات است. ادبیاتی که می تواند جهان فکری آدمها را تغییر دهد.
کوتاه سخن اینکه،بزرگترها شاید بیشتر از بچهها از خواندن این کتاب لذت ببرند.
خصوصا وقتی که با ترجمهی درخشان رضی هیرمندی همراه باشد.
https://eitaa.com/vazhband
https://behkhaan.ir/profile/R.Babaee
در سوگ مرگ انسانیت
"ببخش فاطیما! ما برایت در روزنامههایمان،کفش طلای مسی و رنگ موی شکیرا و مردن لاک پشتها در جزیرهای متروک و دیر کردن لک لکهای مهاجر، مهم تر است تا
سر بریدن کودکی در حلب و کابل
پختهشدن دخترکی در عراق
یا اعدام مردی در یمن!
ببخش فاطیما این نه ماه انتظارِ شکم مادرت ارزشش را نداشت!جهان میزبان خوبی نبود...یک روز آمدی و مثل غنچهها زیر شنیهای تانک له شدی و خم به آبروی حقوق بشر نیامد.
به قول الیاس دوست شاعر افغانستانیام ما میمیریم تا عکاس تایمز جایزه بگیرد"
این اشعار بخشی از #مرثیهای_برای_فاطیماست که #حامد_عسگری سروده است. روایت شعر در مورد سالهای جنگ بوسنی و هرزگوین است. از روزهایی که توحش در کالبد انسانی زندهشده بود. انسانهایی که قبلا همسایه و همشهری بودند به جان همسایهی مسلمانانشان افتاده بودند. بهانه نژاد برتر بودن صربها بود. چشم دیدن نژاد دیگری را نداشتند. نسل کشی راه انداختند تا دیگر مسلمانی را نبینند. تا برتر بودن قوم خودشان را ثابت کنند.
فاطیما دختری بود که در اردوگاه جنگی متولد شد . او را از مادر جدا کردند و بعدا جسدش را در گورهای دستهجمعی یافتند.عمرش در دنیا فقط یک روز بود!
جرم او مسلمان زاده بودن بود. او در خاکی که حق و سهم او از دنیا بود،متولد شده بود.ولی ارادهای پلید نمیخواست اولین قدمهایش را در بوسنی روی زمین بگذارد.
این رفتار حیوانی و اینخوی وحشیانه آشناست! خیلی آشنا!
در همین منطقهی غرب آسیا سالهاست که عدهای با دین یهود ولی رسم شیطان، مایهی خجالت موسیکلیمالله شدهاند.
ادعا می کنند که برترند! ایمان دارند ریختن خون مسلمانان گناه نیست! زمین را غصب کردند و خانههایشان را ویران.
حالا این جانیان بالفطره به چادرهای پارچهای رحم نکردند و #رفح را مقتل فرشتگانی کردند که هنوز یک سال نشده زمینی شده اند!
هنوز سخن گفتن به زبان مادری را یاد نگرفتند، هنوز در گوششان صدای بال فرشتهها میآید ولی در خون خود غلطیدهاند.
و دموکراسی غربی! و سازمانهای عریض و طویل بین المللی چشم بستهاند به روی ضجهها و نالههای مادران. لعنت به پست ترین نژاد عالم که می پندارد جایی بالاتر از بقیه انسانها ایستاده و خدا برای آنها روی زمین فرش قرمز پهن کرده است.
در سوگ این غنچهها نباید گریست که از زمین پر از رنج و درد به بهشت پر کشیدهاند. در فقدان انسانیت مرده، وجدانهای خفته و دستهای آلوده به خون که می توانند شبها بخوابند، باید گریست!
تفکر پوسیدهای که برای داشتن زمین ،نفوس مردم را قربانی میکنند تا کنار #دیوار_ندبه، تورات بخوانند.
بیشتر از همه، یهودیان جهان باید در برابر #رژیم_غاصب_صهیونیستی طغیان کنند که پشت باورهای آنها ایستاده و کشتار میکند.ولی عجیب همه روزهی سکوت گرفتهاند!
فرزندانم؛
فاطیما، رقه، یاسر، حبیبه،...
و همه کودکان عزیزی که قربانی نژاد پرستی شدهاید،راحت بخوابید که منتقم خون شما خداست! خون شما سیل میشود و بالاخره خواب را از سر جهان میپراند و دنیا را با خود میبرد. چیزی نمانده...سحر دنیا نزدیک است!
https://eitaa.com/vazhband
نامی که برازندهی اوست.
از خاکسپاری امام تنها یک چیز در خاطرم باقی مانده است. روی یک تپه ایستاده بودم در پیراهن مشکی خاک آلود و قاب نگاهم جمعیتی عظیم را می دید که تنگ در هم ایستاده بودند.
در آن سالها به نقطه پایان دنیا رسیده بودم. فکر میکردم با رفتن آیتالله خمینی دیگر همهچیز تمام میشود! وقتش است خدا هم بساط زمین و زمان را در هم بپیچد و سیاهی مطلق جای همه چیز را بگیرد.۵،۶ ساله بودم و چیز زیادی از تاریخ نمی دانستم. دنیا برایم سیاه میشد وقتی که غم مادر را دیدم؛ روزی که با پریشانی به جماران رفت.
با وجود جهل مرکب کودکی،امام را دوست داشتم. پدری مهربان با ریش یکدست سفید با عکس خندانی که اول کتابهای خواهرم بود و حرکاتی که طمأنینه از آن میبارید. یک دنیا آرامش بود.
از نزدیک ندیده بودمش ولی دوستش داشتم.
سالهای بعد دیدم که دنیا به آخر نرسید. هنوز خیابانها پر از ماشین است هنوز آدمها برای صبحانه در صف نان می ایستند،هنوز عقد و عروسی ها به جاست و هنوز هم امام داریم. هرچند او را امام صدا نمی کنیم ولی رهبری داریم که جای خالی اماممان را پر کرده است.
حالا که گرم و سرد چشیدهام و تجربه زندگی به من نشان داده دنیا پر از مرگها و تولدهاست،به حضور آیت الله خمینی در ایران نگاه میکنم. به همان ده سالی که زحمت انقلاب نوپای ما را کشید تا جان بگیرد. حالا که می دانم در تاریخ معاصر ایران چه گذشته،به او نگاه می کنم و بالاتر و بیشتر از همه به لطف خدا پی می برم.
خدایی که در همه بحرانها و سختی ها کنارملت بوده تا کشتی انقلاب طوفانهای سهمگین را رد کند، خمینی تا وقتی بود که جنگ و توطئه و فتنههای بزرگ روزهای اول انقلاب را رد کنیم . خدا خمینی را برایمان نگه داشت تا مشکلات بعد از انقلاب کمر ایران را نشکند،او زنده بود و به جامعهای که دشمن داخلی و خارجی پا روی گلویش گذاشته بود،راه نجات نشان دهد.
حالا هم همین است.خدا هنوز همان خداست. مشکل و فتنه و بحرانها یکی یکی میآیند و می روند و به پشتوانهی رهبری،به جلو می رانیم.
خمینی آمد و رفت.در زمانی که باید زیست. کار خود را کرد. زلزلهای در جهان به پا کرد. انقلاب بی نامش در هیچ جای جهان شناخته شده نیست. پرچم اسلام ناب زمین نیوفتاد و به دست دیگری سپرده شد و باز هم زمین نخواهد افتاد و راه ادامه دارد. راهی روشن و پر امید تا زمانی که پرچم به صاحب اصلیاش برسد...
https://eitaa.com/vazhband
https://behkhaan.ir/profile/R.Babaee