خجسته باد زیبا مبعثی که با “اقرا باسم ربک” آغاز
و با”انا اعطیناک الکوثر” بیمه
و با”الیوم اکملت لکم دینکم”جاودانه شد
عید پیامبری رسول خدا مبارک باد.
https://eitaa.com/vazhband
دوستان عزیز
سلام
به لطف خداوند و حضور دوستان پای کار هفتمین کتاب (از کتابهای کلاسیک روسی) را شروع خواهیم کرد.
اگر تمایل دارید به ما ملحق شوید.
قدمتان روی چشم؛ گروه همخوانی کلاسیک روسی اینجاست:
https://eitaa.com/joinchat/1003356983Cef5a852997
خوانش رمان دن آرام
از ۱ اسفندماه ۱۴۰۳
پ.ن ۱: مقرری ها صوتی هستند.
پ.ن ۲: روزانه یک ساعت و کمتر به نسخه صوتی رمان با ترجمهی به آذین و صدای رضا عمرانی گوش میکنیم.
پ.ن ۳:تعطیلات رسمی و جمعه ها مقرری نداریم.
https://eitaa.com/vazhband
https://behkhaan.ir/profile/R.Babaee
جوانه زدن امید از زیر خاک
⚠️در متن زیر امکان افشای بخشی از داستان وجود دارد.
نگاهی هنرمندانه به سوگ، غمِ جدایی و مرگ و زندگی، فرمی جذاب که تا حدی دلهره به جان مخاطب می اندازد و تله پاتی ذهن هایی که با محبت و عشق به هم متصلاند، در سورمه سرا با روایتی تازه بیان شده است.
راز آلودگی و فضای سکوت حاکم بر کتاب،جهان داستانی بدیع، توصیفات و تصاویر جاندار و تناسب کلمات خرج شده با سوژه(در برخی از داستانها موضوع، کشش تبدیل به داستان بلند و رمان را ندارد،پرگویی صورت میگیرد) نقاط قوت کار هستند.
ایراد اثر نیز سرنوشت هدیه است که در هالهای از ابهام میماند. آنچه در داستان از زندگی او و راوی دیدیم، فضایی نبود که منجر به خودکشی او شود.کاش این بخش بیشتر پرداخت میشد و سناریوی دیگری برای مرگ او چیده میشد. چون به نظر نمیآید هدیه از غم فراق آبانه دست به خودکشی زده باشد. در قسمتی از اثر حرف از معلمی به میان آمد. تا جایی که گمان کردم حادثهای در حین خدمت جان هدیه را گرفته است ولی بعد با تاکید چندبارهی نویسنده به استفاده از قرص برنج، به خودکشی خودخواسته تاکید شده است.
اثر مناسب بزرگسالان علاقهمند به ادبیات و نوجوانان کتابخوان بالای ۱۵ سال می باشد.
امتیاز کتاب:۴ از ۵
#رامبد_خانلری
#نشر_بان
https://eitaa.com/vazhband
رفیق نیمه راه
کتاب مرثیهای برای رهایی، در مورد طلاق است. جایی که رشتهی ابریشمیِ عقد که با عشق و محبت بافته شده، تبدیل به طنابی زبر و زمخت شده، زن و مرد میکشند تا پاره شود و در لاک خود فرو روند.
در شناسنامه، زیر عنوان کتاب نوشته شده ،ده روایت در مورد طلاق. ولی با توجه به نکات دبیر مجموعه در پیشگفتار، همهی این متون روایت نیست. به همین دلیل در مورد چیستی این نوشتار گفتگویی ندارم و از آن عبور میکنم.
سوژهی این متون قابل تامل است. آدمهایی با اخلاق و شخصیت متفاوت در کنار هم مشکلات عجیبی را تجربه میکنند.جدایی دردناک است و خواندن کتاب هم درد دارد. خصوصا علم به حقیقی بودن وقایع، خواننده را آزار میدهد. هر متن یعنی فرو ریختن یک سقف و خرابی یک آشیانه.
روایتها گاهی اول شخص است و در مواردی زندگی شخص دیگری روایت میگردد. در بعضی از آنها نگاهی که متن را به روایت تبدیل میکند، وجود دارد. دریچهای تازه یا نقطهنظری نو که مخاطب را به تماشای ماجرا از آن زاویه رهنمون میسازد. ولی در بعضی دیگر نکتهی خاصی وجود ندارد. انگار یک نفر نشسته و خاطراتی که مشابه آن را از دیگران شنیدهایم، برایمان تعریف میکند.
برای نمونه چند روایت از این مجموعه را که چالش بیشتری با فرم و محتوای آن داشتم، در ادامه میآورم؛
در متن "یک حفره کوچک"راوی داستان مرده است. خواننده وقتی در پایان روایت از مرگ او مطلع میشود ،دچار سردرگمی شده که داستان خوانده یا روایتی واقعی از زندگی؟
پایان متن "یک فلش بزرگتر"نیز از نظر محتوایی و پیامی که به مخاطب میدهد، دچار خطاست. راوی خانم در بخشی به پسر کوچکش میگوید:.... وقتی مرد شدی آدمهایی وارد زندگیات میشوند که باید بیشتر از من دوستش داشته باشی.
منظور راوی، همسر پسرش است. اساسا عشق مادر و پسر با زن و شوهر متفاوت است و از یک جنس نیست که قابلیت مقایسه داشته باشد.این توصیه درست نیست که مرد زنش را بعد از ازدواج بیشتر از مادرش دوست داشته باشد. بلکه بحث بر سر مدیریت روابط عاطفی مرد در روش و نحوهی دوست داشتن مادر و همسر است.
در روایت"دالان سیاه"حجم اندوه و مشکلات زندگی سوژه به قدری زیاد است که نویسنده برای رسیدن شخصیت به حاصل آرامش و پایان بدبختیها، ناچار شده روی دور تند بزند و فقط تعریفکرده و به مدل خاطره گویی بسنده کند.
در حالی که نشان دادن زندگی این فرد و درگیریهای او ، خود کتاب مستقلی را میطلبید.نباید یک تکهی گزارش گونه در میان ده روایت دیگر میبود.
آخرین روایت از کتاب مرثیهای بر یک رهایی، متن "سوی ما میآید" ،نیز به زوایای زندگی از هم پاشیده نمیپردازد. فقط یک رفتار بحرانی شرح داده میشود و راوی که روبروی زن مستاصل نشسته، مدام در فکر خود و تاثیر رفتارش بر فرزندش است و دادههایی روانشناسی ارائه میکند. دادههایی که در مقام علم، خوانندگان به آن واقفند و برداشتی تازه به مخاطب ارائه نمیدهد.
کتاب مناسب بزرگسالان است و با توجه به جمیع نکات امتیاز اثر ۳ از ۵ خواهد بود.
#مرثیهای_بر_یک_رهایی
https://eitaa.com/vazhband
" فرزند ایران"
نگاهی به فیلم " بچه مردم" به قلم مریم محمدی
https://www.banooyefarhang.com/فرزند-ایران-یادداشتی-بر-فیلم_بچه-مردم
https://eitaa.com/vazhband
واژبند
" فرزند ایران" نگاهی به فیلم " بچه مردم" به قلم مریم محمدی https://www.banooyefarhang.com/فرزند-ای
معذرت دوستان🙏 لینک این پیام مشکل دارد و باز نمیشود.
این لینک رو امتحان کنید👇
بسم الله الرحمن الرحیم
مختصر و مفید دربارهٔ جشنوارهٔ فجر
قسمت سوم
#ژولیت_و_شاه
✍🏻پرستو علیعسگرنجاد
http://ble.ir/parastooasgarnejad
۱-وهن. این دقیقترین وصف انیمیشن ژولیت و شاه است. وهن مردان ایرانیست. مردانش با دیدن یک زن چشمآبی خارجی آب دهانشان سرازیر میشود و به ملیجکبازی میافتند!
وهن زنان نجیب ایرانیست. زنان چادری این انیمیشن زیر روبنده هیولاهایی سلیطه، نفهم، دگم و ابژهٔ جنسیاند که خودشان علیه حقوق زنان شعار میدهند!
وهن قومیتهای ایرانجان ماست.
۲-اثر در نگاه اول، نقد دورهٔ قاجار است، اما در فرامتن، تمام کنایههایش متوجه گفتمان امروز ایران. در مصاحبهها میگویند ما زنان چادری را بد نشان ندادیم! تاجالسلطنه هم چادریست، اما روشنفکر و هنرمند! نسبت تاجالسلطنه با زنان چادری اثر، نسبت حجاباستایلهای ناخنکاشتهٔ زیر یک من آرایش با چادریهای واقعی بیپیرایهست. یک چادر نیمبند سر تاج کردهاند که در صد پلان بیحجاب نمایش داده شده که بشود چادری متجدد که دهان منتقدان را ببندند…
۳-انیمیشن کریه پرسپولیس را دیدهاید؟ کاراکتر زنان چادری ژولیت و شاه را دقیقاً از روی آن برداشتهاند!!! (آلبوم تصاویر) زنان زشتی که با چادر راه نمیروند، عین هیولا میخزند. متحرکسازی این کاراکترها داد میزند زنان چادری مار سیاهاند در چشم کارگردان، نه هویت دارند، نه حتی یک ویژگی مثبت.
۴-سازنده یک بار میگویند این انیمیشن خانوادگیست، یک بار میگویند مخصوص کودک و نوجوان است، در نشست پس از اکران می گویند رِیت سنی ۶،۷ سال. از کی تا حالا در اثری که خانوادگیست و برای کودک ساخته شده، سیگار کشیدن، نوشیدن مشروب، عریانشدن سینههای یک خواجه و اصلاً نمایش یک خواجهٔ نهزننهمرد، خودکشی و افسردگی نمایش داده میشود؟! داستان تلخ رومئو و ژولیت مناسب کودکان است؟!حرمسرای ناصرالدینشاه هرزه چطور؟
۵-اثری غرق موسیقی با ملودی خوب و اشعار ضعیف است که به ضرب رقص خواسته ادای کلاسیکهای دیزنی را درآورد. حجم موسیقیاش درست مثل ببعی قهرمان دل را میزند و محتوای اشعار مطلقاً مناسب فهم کودک نیست.
۶-نه داستان جذاب دارد، نه پیرنگ درست. محمد چرمشیر که بهعنوان مشاور فیلمنامه حضور داشته، کسی است که گفته: «مادامیکه بازیگران زن مجبور باشند باحجاب به روی صحنه بیایند تئاتر کار نخواهم کرد.»
۷- تنها نقطهٔ قوت اثر، طراحی زمینهٔ ایرانی و تکنیک قوی است. کاخ گلستان و بازار خیلی زیبا مصور شدهاند.
۸-هرگز اجازه نمیدهم بچههایم این اثر کثیف موهن را ببینند و خیال کنند تاریخ و فرهنگ غنی مردم عزیز ما، این لجنیست که اشکان رهگذر به صورت همهمان مالیده و خندیده و رفته…
۹- امتیاز من؟ صفر. هیچ هیچ هیچ. با محتوای کریه، با توهین به فرهنگ و تاریخ و دین عزیز ما، هرچه زحمت در ساخت زمینه و طراحی فضا کشیده بودند، لگدکوب کردند. تکنیک خوبشان را هم.
۱۰- نقد مفصلم بماند به وقتش. سر پلان به پلان اثر حرف دارم. حرمت مخاطب را نگه داشتم چون از اول وعده کرده بودم داستان را لو نمیدهم. باشد تا ببینیم سرانجام این اثر چه خواهد شد و ایرانیجماعت مینشیند این همه توهین و جسارت را زرورقپیچشده لای رقص و موسیقی به خوردش بدهند یا نه.
ساعت ۷ و ۸ صبح امروز، تهران مثل شمال بود با خیسیِ بارانِ شب باریده، گودیهای پر آب که عکس آسمان ابری و درختان لخت در آن افتاده بود.
با سرمایی که لرز به تن می انداخت و رطوبتی که روی پوست مینشست درست مثل قدم زدن صبح در جنگل یا عصر در ساحل.
از حال و هوای ساحل فقط صدای امواج و بوی ماهی که دریا پَس میزند را کم داشت.
تا جان داشتم نفس کشیدم تا ذخیره کنم برای روزهای دودگرفتهی شهر که آسمانش طوسی است و ته تمام خیابانها در غبار ذرات موذی فرو رفتهاند.
پ.ن: اگر بیدار شدید، حتما از خانه بیرون بزنید و خود را به زیباییهای خدا بسپارید
https://eitaa.com/vazhband