که بود؟ شهره ی عالم به سست پیمانی
وفا نکرد و دریغ از کمی پشیمانی
چه گفت؟ گفت فراق تو بر من آسان است
وداع کرد و نمی یابمش به آسانی
چه برد؟ تاب مرا برد تاب گیسویش
چه بود جرم تو؟ سرگشتگی، پریشانی
چه کرد؟ عشقِ مرا کفر خواند و خونم ریخت
چه حکمتیست در این شیوه ی مسلمانی؟
چه از تو خواست؟ غزلهای بی رقیب مرا
کجاست؟ نزد رقیبان پی غزلخوانی
چرا به عشقِ چنین ظالمی دچار شدی؟
تو نیز عاشق اویی خودت نمی دانی...
#سجاد_سامانی
@Vaziat_Sefid
چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد
یاد لبهای تو افتادم و با خود گفتم:
غنچهای بود که گل کرد ولی چیده نشد
من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی
چه بسا طعنهزدنهای تو بخشیده نشد
ای که مهرت نرسیده است به من، باور کن
هیچ کس قدر من از قهر تو رنجیده نشد
عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند
سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد
#سجاد_سامانی
@Vaziat_Sefid
- وضعیت سفید
. امشب صدای تیشه از بیستون نیامد شاید به خواب «شیرین» فرهاد رفته باشد... #فیض_کاشانی @Vaziat_Sefid
آه اگر دوران •شیرین• وفا خواهد گذشت
روزهای همنشینی های ما خواهد گذشت
بعد من تنها نخواهی ماند، اما بعد تو
بر من تنها نمی دانی چه ها خواهد گذشت...
عاشقان تازه ات اهل کدام آبادی اند؟
عطر گیسوی تو این بار از کجا خواهد گذشت؟...
تاب دورافتادنم از تاب گیسوی تو نیست
کی دل آشفته از موی رها خواهد گذشت؟!
ای دعای عاشقان پشت و پناهت! بازگرد
بی تو کار دوستداران از دعا خواهد گذشت
#سجاد_سامانی
@Vaziat_Sefid
هدایت شده از - وضعیت سفید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریم...
یارای گفتن گلهها نیست، بگذریم...
#سجاد_سامانی
.
.
- «باز که داری با خودت حرف میزنی آقا پسر! دارن میرن تهران. شیرین میگه که شاید...»
+ «شیرین میگه تحلیلها بر این اساس است که موشکبارون به اینجا کشیده خواهد شد و رفتن ما با اینجا هیچفرقی نداره، پس میریم تهران!»
- «میگه شاید نرن تهران. برن یه شهر دیگه. به نظرم نمیرن تهرانا... بیا بریم خداحافظی کن»
+ «نمیام... نمیخوام...»
@VaziateSefid
- وضعیت سفید
در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریم... یارای گفتن گلهها نیست، بگذریم... #سجاد_سامانی . . - «باز که دا
در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریم...
یارای گفتن گلهها نیست، بگذریم...
دردی ست در دلم که دوایش نگاه توست
دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم...
گفتی رقیب با من تنها مگر کجاست؟
گفتم رقیب با تو کجا نیست؟ بگذریم....
ابری که میگذشت به آهنگ گریه گفت:
دنیا مکانِ ماندن ما نیست، بگذریم...
هرچند دشمنم شدهای دوست دارمت
بر دوستان گلایه روا نیست...بگذریم...
#سجاد_سامانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهشت چشم تو رویای چشمهای من است...
مرا رها کن از آتش بهشت جای من است...
تویی که دل به رقیبم سپردهای، تبریک!
که روز جشن تو و مجلس عزای من است...
مباد غصۀ تنهاییِ مرا بخوری...
غمِ نبود تو چون سایه پابهپای من است،
به غیر دوستی از من ندیده دشمن نیز
عجب که دشمنیِ دوستان،جزای من است...
گذشت، خندۀ دیروزِ من به کار جهان
زمانِ خندۀ دنیا به گریههای من است...
#سجاد_سامانی
@Vaziat_Sefid | #وضعیت_سفید
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زخم تبرت مانده ولی جای شکایت
شادم که نگه داشته ام از تو نشانه...
#سجاد_سامانی
.
.
لوکیشن:درمانگاه
صدای اتوبوس عباس آقا می آید و امیری که توانایی رویارویی با شیرین را ندارد:
- «بابا، من تا نوبتم بشه برم نماز بخونم...»
@Vaziat_Sefid | #وضعیت_سفید
هدایت شده از - وضعیت سفید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهشت چشم تو رویای چشمهای من است...
مرا رها کن از آتش بهشت جای من است...
تویی که دل به رقیبم سپردهای، تبریک!
که روز جشن تو و مجلس عزای من است...
مباد غصۀ تنهاییِ مرا بخوری...
غمِ نبود تو چون سایه پابهپای من است،
به غیر دوستی از من ندیده دشمن نیز
عجب که دشمنیِ دوستان،جزای من است...
گذشت، خندۀ دیروزِ من به کار جهان
زمانِ خندۀ دنیا به گریههای من است...
#سجاد_سامانی
@Vaziat_Sefid
غزل جدید:
گفتم فراق را به صبوری دوا کنم
صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟
بوسیدمش ز دور و چنین مستم از غرور
گر بوسه بر لبش بگذارم چهها کنم
گفتم به قول خویش وفا کن، جواب داد
کی قول دادهام که بخواهم وفا کنم؟
بیم فراق دارم و باید به شوق وصل
شب تا سحر نماز بخوانم، دعا کنم ...
اشکی نماندهاست که جاری کنم ز چشم
جانی نماندهاست که دیگر فدا کنم
ای عشق، من که عقل خود از دست دادهام،
دیوانهام مگر که تو را هم رها کنم؟
زاهد به ذوق آمده از شعر من ولی
ننگا به من که ذوقی از این مرحبا کنم
#سجاد_سامانی
@Vaziat_Sefid
Moein - Khooneye Arezoo.mp3
8.6M
«نزدیک رقیبانی و
میبوسمت از دور...»
#سجاد_سامانی
@Vaziat_Sefid
بی من چگونه رفت؟ مگر دوستم نداشت؟
آخر چه خواستم که دگر دوستم نداشت؟
آن اشکهای شوق در آغاز هر سلام
آن خنده ها چه بود؟ اگر دوستم نداشت...
آه ای دل صبور کماکان در انتظار
آه ای نگاه مانده به در! دوستم نداشت..
کار رقیب بود که نامهربان من
از روز دیدنش به نظر دوستم نداشت
من تا سحر به گریه و او تا سحر به خواب
دردا که قدر خواب سحر دوستم نداشت...
#سجاد_سامانی
میان شادی دیدار و انتظار، یکی
همیشه قسمت مرد است از این دو کار، یکی
هزار دوست غمم را شنیده است ولی
نیامدهست به یاری از این هزار، یکی
به سویت آمدهام با دو همسفر در راه
دلِ شکسته یکی، جانِ بیقرار، یکی
تو پادشاه همه عالمی به تنهایی
من از میان گدایان بیشمار، یکی
به بام هیچ کسی جز تو پر نخواهم زد
که نیست مثل تو در خلق روزگار، یکی
#سجاد_سامانی
@Vaziat_Sefid