eitaa logo
- وضعیت سفید
62 دنبال‌کننده
54 عکس
57 ویدیو
0 فایل
باز هم شب و شوریده دلم در غم تو دل تو در غم او و دل من در غم تو...:)
مشاهده در ایتا
دانلود
مـن اخـتیـار نکـردم پـس از تـو یـار دگـر به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست... @Vaziat_Sefid
چو بستی در به روی من، به کوی صبر رو کردم چو درمانم نبخشیدی، به درد خویش خو کردم چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو؟ به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم... خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر من اینها هر دو با آئینه ی دل روبرو کردم.. فشردم با همه مستی به دل سنگ صبوری را ز حال گریه ی پنهان حکایت با سبو کردم... فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر‌ِ تو سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم‌‌.. صفایی بود دیشب با خیالت خلوت ما را ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم … ملول از ناله ی بلبل مباش ای باغبان، رفتم حلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم ! تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی من از بیم شماتت گریه، پنهان در گلو کردم … حراج عشق و تاراج جوانی، وحشت پیری در این هنگامه من کاری که کردم، یاد او کردم... ازین پس شهریارا، ما و از مردم رمیدن ها که من پیوند خاطر با غزالی مُشک مو کردم … @Vaziat_Sefid
- وضعیت سفید
گفتی تو هم به مجلس اغیار می‌روی اغیار خود منم تو پی یار می‌روی... بی خار نیست گرچه گلی در جهان ولی حیف از تو گل که خود عقب خار می‌روی... ای نو عروس پرده‌نشین خم شراب گفتم که خود به‌خانه‌ی خمّار می‌روی احرام بسته‌ای و حرامت نمی‌کنم دل داری و به کعبه‌ی دلدار می‌روی... باری خیال خود به پرستاریم گذار ای ناطبیب کز سر بیمار می‌روی... یعقوب بینوا نه چو جانت عزیز داشت؟ آخر چه یوسفی که به بازار می‌روی... این بار غم کمرشکن است، ای دل از خدا یاری طلب که زیر چنین بار می‌روی... گیرم مسیح آیت و منصور رایتی ای دل نگفتمت که سر دار می‌روی؟... این آخرین غزل به خداحافظی بخوان ای بلبل خزان که ز گلزار می‌روی... دیگر میا که وعده‌ی دیدار ما به حشر آن هم اگر به وعده‌ی دیدار می‌روی... دنبال توست آه دل زار شهریار آهسته رو که سخت دل آزار می‌روی...
10.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من... الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من... @Vaziat_Sefid
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من خیال خود به شبگردی،به زلفش دیدم و گفتم رقیب من چه می خواهی تو از جان حبیب من نهیبی می زدم با دل که زلفت را نلرزاند ندانستم که زلفت هم ، بلرزد با نهیب من خوشم من با تب عشقت،طبیب آمد جوابش کن حبیبم،چشم بیمار تو بس باشد طبیب من در آن زلف چلیپایی که دلها خود صلیب اوست نوازد مریم عذرا به لالایی صلیب خود غروبی زاید از زلفت که دل باشد غریب آنجا حبیبم با غروبت گو نیاز دارد غریب من عجب دارم که زلفت را پریشان می کنم از دور به آه خود که آه از این دل و آه عجیب من نصیب از ظلمت هجران به جز حسرت نخواهد بود حساب روشنی دارد دل حسرت نصیب من من از صبر و شکیبم شهریارا شهره ی آفاق همه آفاق هم حیران از این صبر وشکیب من... @Vaziat_Sefid
نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم... ديگر اكنون با جوانان ناز كن با ما چرا؟
اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود... مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود...