اسب آبی را بشناسیم....😁
باشد دهانش دائماً وا، اسب آبی
توی دهانش میرود پا، اسب آبی
بندد همیشه چشم رویِ واقعیت
وا میکند بعدش دهان را اسب آبی
اصلا ندارم هیچ منظوری، همینطور
یکهو نوشتم یک غزل با اسب آبی
عکس ظریفی! را یه جایی بچهام دید!
با شوق آمد گفت بابا: اسب آبی
درکی ندارد از غم و درد دل ما
تنها بخندد بر غم ما، اسب آبی
متن توافق نامهای را چون ببیند
آن را کند ناخوانده امضا اسب آبی
گردد خبردار از وقایع مدتی بعد
وقتِ حوادث نیست پیدا اسب آبی
وقتی که جایی اسب آبی کارهای شد
دورش بگردد جمع، سی تا اسب آبی
غش میکند از شوق سرشاری که دارد
با خندههایِ کدخداها اسب آبی
نزدیک گردیده زمان انتخابات
غافل مباش ای جان، مبادا !! اسب آبی!...
ناراحت از شعرم نمیگردد کسی چون
ما که نداریم اصلا اینجا اسب آبی!!!
👤شاعر احمد رفیغی
#استاد_ازغدی
#اسب_آبی🦛