eitaa logo
خانواده ولایی
153 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
139 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 در مراسم عروسی، پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و‌ گفت: سلام استاد آیا منو می‌شناسید؟ معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم داماد ضمن معرفی خود گفت: چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید؟ یادتان هست سال‌ها قبل ساعت گران قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم را می‌برید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیه‌ی دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان چشم‌هایم را بسته بودم تربیت و حکمت معلمان، دانش‌آموزان را بزرگ می‌نماید!
🔰 | 🔻 زن رفتگر محله ، مریض شده بود ؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری ، نفر جایگزین نداریم رفته بود پیش شهردار !! آقای شهردار بهش مرخصی داده بود و خودش رفته بود جاش.... 🌷
💙✨💙 از نظر روان شناسان، بخشش دیگران یعنی برداشتن بار سنگین کینه از دوش خودمان. باری که اضطراب زا و آرامش زدا است. 👈با بخشش به خودمان رحم می کنیم. ✍به رودخانه گفتند چرا آنقدر زلالی ؟ گفت چون گذشتم .😊 ❤️🖤 🍂🌱🍂🌱🍂🌱
دوست‌واقعی‌خداست...: اگر کاسه‌ٔ خود را بیش از اندازه پُر کنید لبریز می‌شود چاقوی خود را بیش از حد تیز کنید کند می‌شود در پیِ پول و راحتی باشید دلتان هرگز آرام نمی‌گیرد... دنبال تایید دیگران باشید برده آن‌ها خواهید بود... کار خود را انجام دهید، سپس رها کنید این تنها راه آرامش یافتن است...
🌸🍃🌸🍃 «شبلی» به مسجدی رفت تا دو رکعت نماز گزارد و قدری استراحت کند. کودکانی در مسجد مشغول تحصیل بودند و اتفاقاً وقت غذا خوردن آنها فرا رسیده بود. دو کودک نزدیک شبلی نشسته بودند، یکی از آنها ثروتمندزاده و دیگری فرزند مرد فقیری بود. دو زنبیل گذارده بودند و از آن غذا می‌خوردند. در زنبیل ثروتمندزاده نان و حلوا بود و در زنبیل فرزند فقیر تنها نان وجود داشت. وقتی فرزند مرد ثروتمند شروع به خوردن نان و حلوا کرد، فقیرزاده از او درخواست حلوا کرد. امّا او گفت: اگر به تو حلوا دهم سگ من خواهی شد؟؟! کودک فقیر در جواب گفت: می‌شوم. ثروتمندزاده به او گفت: عوعوی سگ کن تا به تو حلوا دهم!! آن بیچاره صدای سگ می‌داد و حلوا می‌گرفت. شبلی به آنها نگاه می‌کرد و می‌گریست. مریدان او گفتند: "چرا گریه می‌کنید؟" در جواب گفت: "نگاه کنید طمعکاری و بی قناعتی با انسان چه می‌کند؟ چه می‌شد اگر آن فقیرزاده به نان تنهای خود قناعت می‌کرد و به حلوای آن کودک طمع نمی ورزید تا او را سگ خود نگرداند." 👈امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: نتیجه طمع، ذلّت دنیا و بدبختی آخرت است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ماجرای شهادت نوجوانی که پای برهنه مقابل چشمان پدرش شهید شد مجری برنامه را به گریه انداخت
میز و صندلی ریاست نداشت ولی رئیس منطقه بود هیچ‌وقت مدعی نبود ولی مچ مدعیان خواباند تنها و بدون تشریفات بود ولی عزیزدل میلیون‌ها انسان بود زندگی آنچنانی نکرد ولی به خیلی‌ها زندگی بخشید حاجی ما، مدیر مدبر بود، مردعمل بود و در یک کلام مخلص بود •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎
دینداری یعنی خانم محترم لازم نیست از مغازه دار دو سطر تشکر کنی، یک تشکر و خداحافظی کوتاه کافیه... دینداری یعنی آقـا! مشتری شما با شما محرم نیست که بهش رنگ لباس پیشنهاد میدی و میگی این رنگ بهت میاد! دینداری یعنی خانـم! لازم نیست با فروشنده نیم ساعت چونه بزنی، یا اگه جنس گرونه .. شروع کنی به نالیدن از گرونی ‌! نه خدا راضی هست که شما به خاطر ارزونتر خریدن با مرد نامحرم چونه بزنی که گاهی به شوخی کردن هم می کشه! نه همسرت راضی هست با این کار تخفیف بگیری ... دینداری یعنی آقـای فروشن‍ـده ! شما هم جنس رو به هر قیمتی میخوای بدی ... زود قیمت نهایی رو بگو و منتظر نباش بهت التماس کنن و قربون صدقه ت برن. دینداری یعنی خانـم! کسی که شما باید همه طنازی هات رو براش نگه داری، شوهرته ... حواست باشه . دینداری یعنی آقـای فروشنـده ! تو مغازه ت که هستی، حواست پیش زن و بچه ی خودت باشه ! خانمها ... آقایون ... شوخی و بگو و بخند با نامحرم روی روح شما اثر منفی می گذاره و این اثر به خونه هاتون منتقل میشه، و در رفتارتون با مَحرمِ خودتون نمود پیدا می کنه .. ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅─