#بِشـیممِثلشُھَدا^^✌️🏻!'
میخواسـتبَراۍعَروسیـشڪارتِدَعـوَت
بِنـویسہ،اَولرَفتِـہبودسُـراغاھلِبیـت👀!-
یکڪارتنوِشتِہبودبَراۍامامرِضاع،مَشھد
یکڪارتبَراۍامامزَمـٰانعج،مَسجِـدجَمکَران
یکڪارتهَمبِہنیتِحَضرتزَهراس
انداختِہبودتوۍضَریححَضرَتمَعصومِہس😍!'
قَبلازعَروسۍبیبیاومَدهبودبِہ
خوابـِش،فَرمودهبودَن:
چِـرادَعوتشُـماراردڪُنیم؟!
چِرابِہعَروسۍشُمانَیـایم!!
کۍبِھتَرازشُما؟!
ببینهَمہآمـدیم،شُماعزیزمـٰاهَستۍ"♥️
#شَھیدمُصطَفۍٰرَدانۍپور🕊!'
"🕊🌿”
ـ
ـ
گفـتۡچہدوستدارِۍبنوِیسنـداز وصفتو؟
گفتـمیککـلآم : شَھــید . . .
#شهیدانه
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅قبل از شب نیمه شعبان حتما بشنوید
دوتا نکته
1⃣ایام عید هست و دید و بازدید، میتونیم بجای یکی از دورهمی های عید، همین جلسه رو بگیریم.
2⃣ تو درخواست فرج مصر باشیم و جدی
زشته برامون
👈حضرت تو یه پیامی به شیعیانش فرموده بودن:
برا فرج من مثل اینکه برا یه بیمار یا یه زندانی دعا می کنید، از خداوند درخواست کنید
خدای نکرده یه عزیز بد حال تو اتاق عمل داشته باشی، چطور التماس می کنی به خدا.........
🔸به مدد قمرالعشیرة ابالفضل العباس علیه السلام ان شاءالله هزاران جلسه احیا خانگی در شب نیمه شعبان و به قصد فرج
زحمت انتشار با محبین گرامی🙏🌹
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
@velayaattashahadat
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
#بـسـمربِّالـمـهـدےعـج
رمــــان
"پایان یک عــــشـــــق💕"
#قسمتهشتادوپنجم
مامان:
-هدیه،هدیه..!
-خوابالوووووو پاشوووو ناهااااار بخووور
"واای دوباره بیدار شدم؛نمیگذارن بخوابیم اصلا"
"اصلا وقتی مهدیار نیست دوست ندارم پاشَم"
به سختی رفتم پای سفره..
بابا:
-برو دست و صورتت رو بشور دختر..
_خوابم میپره؛
میخوام بخورم بعد برم بخوابم..
بابا:
-خدا به داد مهدیار برسه..
دو تا قاشق که خوردم؛
رفتم نمازم رو خوندم و دوباره رفتم به رختخواب..
اصلا علاقهی خاصی به رختخوابم داشتم؛
هنوز هم خوابم میاد..
"چرا من اونقدر خوابم میاد؟!"
"واقعااا مریضم فکر کنم..!"
دوباره چشمهام رو بستم؛
"بدون اینکه نگاه کنم دست زدم که نکن"
"دوباره داره بازی میکنه"
"دوباره دست زدم"
"دوباره داره بازی میکنه"
"این دفعه چشمهام و باز کردم"
مهدیار:
-خانمم رو ندیدید؟!
-یه دختری هست که خیلی میخوابه..
-خبر دادن بهم یک شبانهروز کلا خواب بوده..
-میخوام بهش بگم نمااااز هست پاشه تا دوتایی نماز بخونیم..
"با دیدنش حال خوبی بهم دست داد"
_سلام،خوبی؟!
-قربونت برم،تو خوبی؟!
_تو خوب باشی من چرا بد باشم!
مهدیار پاشد و جانماز کوچیک خودش رو پهن کرد و رو به سمت من گفت:
-بدووووو اذان هست؛
اگر زود نیای بدبخت این حوریها شوهرت رو میقاپناااا
-اخه نمیدونی که سرم چقدر شلوغه..
_عــــــــــــــــــــــــــه!
_بیجاااا کردن،الان میاااام..
رفتم وضو گرفتم؛
مقنعه سفید و چادر نمازم رو سَر کردم..
_خب بخونیم..!
-به موقع اومدی،
به حوریها گفتم من خودم خانم دارم که وقتی چادر گلگلی می پوشه مثل فرشتهها میشه..
-اونها هم طاقت نیاوردن رفتن...
_من موندم که این زبوووون از کجا میاد..
-شاگردیم استاااد
_نمازت رو بخون تا سر و کله حوریها پیدا نشده
پایان نماز✨
"شاید یکی از بهترین نمازهای زندگیم بود"
مهدیار:
-فردا میام دنبالت برای تمیزکاری خونه انشاءالله
_حله سرکارگر
-امروز چند شنبه است؟!
_شنبه
-پنجشبه میریم مشهد که شب جمعه مشهد باشیم انشاءالله..
_وااااای چقدر زووود،دمت گرم عاالیه
-قربونت برم،وظیفمه..
-معلومه چقدر عجله دارم برای عروسی؟!
_خیلییییی
-میخوام زودتر خانم خونم بشی ...
نویسنده: #هـدیـهیخـدا
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
@velayaattashahadat
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
#بـسـمربِّالـمـهـدےعـج
رمــــان
"پایان یک عــــشـــــق💕"
#قسمتهشتادوششم
" از زبان هدیه "
صبح با صدای موبایلم از خواب بیدار شدم؛
بدون اینکه نگاه کنم کیه گوشی رو برداشتم
که صدای مهدیار اومد:
-الو سلام خاااانمم
با صداش انرژی گرفتم،
و حال خوب صداش توی کل وجودم پخش شد
_سلام عزیزم،خوبی؟
-من خوبم شکر تو خوبی!
_من هم خداروشکر عالی هستم،
_چه خبر؟!
-سلامتی رهبر،خبر از این بهتر؟!
_الحمدالله عالی
-هدیهجان!
_جانم!
-خواستم یک حرفی رو بگم بهت!
_جانم،چیزی شده...؟!
-میشه کارگر بگیریم برای تمیزی خونه..؟!
_چراااااااااااا؟!
-اگر بخواهیم پنجشنبه بریم سفر انشاءالله؛
من نمیتونم برای تمیزکاری خونه بیام!
_خب من خودم تمیز میکنم
-نه،نمیخوام اذیت بشی،
اگر بخواهیم دوتایی تمیز کنیم باید سفر به مشهد رو بندازیم عقب
"غم تو دلم افتاد"
"نه نمیشه از مشهد گذشت نه خونه...!"
مهدیار:
-هستی هدیه؟!
_آره آره..
-خب نظرت چیه؟!
_راهی نداره؟!
-شرمندتم...
_دشمنت شرمنده؛
اشکال نداره،کارگر بگیر ولی بگو خیلی خوب تمیز کنههااااااا و دریچهها رو هم باز بزاره که خونه زود خشک بشه ما وسایل رو بیاریم بچینیم..
-چشمممممم
-هدیهجان!
_جانم!
-ممنون که درک کردی؛جبران میکنم انشاءالله..
_خب حالا تواَم،کاری نکردم
-خب دیگه چه خبر؟!
-هدیه حرف بزن خب!
_شکرخدا سلامتی،چی بگم خب..؟!
-آخه چرا من دوست دارم همش صدات رو بشنوم؟!
_مشکل اینه من هم دوست دارم صدای تو رو بشنوم..
اومد جواب بده که صدای شخصی اومد:
"+آقای فرخی،زودتر بیا اورژانسی آوردن!"
-عزیزم من فعلا برم
-مواظب خودت باش،یاعلیمدد
بوق بوق بوق
قطع کرد...
"چقدر برای کارش ارزش قائله"
"اییییش"
نویسنده: #هـدیـهیخـدا
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
@velayaattashahadat
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
#هادےدلھٰا 🕊
و در دنیا هرکه از جنس حسین ﷺ باشد،
هرکه با حسین پیوند خورد..
و هرکه حسینۍ شود، در جهانِ آخرت نیز
حسین سراغش را میگیرد؛ پیدایش میکند
و رفاقت و شفاعت و همدلےاش را با او ادامه میدهد...💚
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
@velayaattashahadat
•┈┈••✾•🌱🌹🌱•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•<<😊>>•
[ " آرامش در دلهایمان ریشہ بزنہ ! ❤️تسکین قرآن رو قلبهامون تاثیر باشہ...🌿
#قرآن
هدایت شده از یاوران شهدا