#خاطرات_شهدا ✨
هر شـب وسـطِ های های گریه هایش
میزد روی شانه ام: "رفیق! دعا کن منم این طور شهید بشم"
_وقتی از اِرباً اِربا شدن علی اکبر علیهالسلام میخواند
_وقتی از گلوی بریده ی حضرت علی اصغر علیهالسلام می گفت،
_وقتی از جدا شدن دستان حضرت عباس علیهالسلام می گفت،
_وقتی از بی سر شدن امام حسین علیهالسلام ضجه می زد و حتی از اسارت حضرت زینب سلامالله
.
یک شب از دستش کلافه شدم، بهش توپیدم: .
"مسخره کردی ما رو؟؟ هر شب هر شب دوست داری یه شکلی شهید بشی!
لبخندی زد و گفت: "حاجی، دعا کن فقط! .
.
📚ڪتاب سربلند
روایت زندگۍ شهید محسن حججۍ✨
#خاطرات_شهدا 🌹📖
گفتم: محسن جان! دیر میای بچه ها نگرانتند.
لبخند زد و حرفی زد که زبانم را قفل زد.
غیرتمند گفت: هر چی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم.
معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودیها شنبه خوبی را آرزو کرد.
از شنبه آرام در اسرائیل گفت.
شنبه بعد از محسن فخری زاده....
#شهید_محسن_فخری_زاده 🕊
#خاطرات_شهدا
عباس میگفت ما یه دیدن داریم، یه نگاه کردن.
من توی خیابون شاید ببینم، ولی نگاه نمیکنم!
✍🏻 نقل شده از همسر شهید
+ شادی روح شهید عباس بابایی صلوات