🔸خطرات احتمالی که اسلام و قرآن را بعد از رحلت پیامبر تهدید می کرد
ــــــــــــــــــــــــــــ💠ــــــــ
علی -علیه السلام- می بیند در جامعهٔ مسلمان آن روز، یک اقلیت زیرک و زبر دست و سیاست باز، اکثریت قاطع مردم را در اختیار گرفته اند. افکار آن ها را قبضه کرده اند، راه آن ها را از سویی که می باید به آن سو بروند، به سوی دیگری منحرف کرده اند، در یک چنین اجتماعی، اگر چنانچه بلند بشود و سر بلند کند، اکثریت را به خود متوجه کند، فریاد راستینِ کتاب و سنت را در میان آن جامعه بردارد و یک عده ای را دُور خود جمع کند، جنگ داخلی به وجود می آید. خون ریخته می شد در کوچه های مدینه. مردم می گفتند که علی آدم کشته؛ درست است خلافت برای او بود، اما باید متانت می کرد، باید صبر می کرد.
ــــــــــــــــــــ
یک عده می گفتند که شما نمی فهمید، یک عده ای می گفتند خودتان نمی فهمید. یک عده ای می گفتند شما اصلاً ایمان نیاوردید، آن ها می گفتند شما ایمان نیاوردید؛ و شمشیرها کشیده می شد. جامعهٔ نوبنیاد اسلامی، بازیچهٔ دو امپراتوری خطرناک بزرگ از شرق و از غرب، ایران و روم -امپراتوری بیزانس- قرار می گرفت، آن ها هم با خیال راحت می آمدند. استعمار خارجی غلبه پیدا می کند، امپراتوری روم می آید جلو، امپراتوری ایران می آید جلو؛ نزدیک تر از این ها، یهودی های گریزان شدهٔ از اطراف مدینه، باز برمی گردند و اخلال می کنند؛ دیری نمی گذرد که اسلامی و قرآنی و جامعهٔ اسلامیِ پیغمبر باقی نخواهد ماند. و من می گویم نوبت به آن ها نمی رسید، قبل از آنی که آن ها بیایند، کافردلانِ مسلمان نام، یعنی ابوسفیان و دیگران می آمدند، موقعیت را می بردند؛ -سومی آمد و زر را زد و برد- این یک راه.
◀️مبحث: #قسمت_پنجاه_و_هشتم
#همکاری_برای_حفظ_اسلام
📚#انسان_250_ساله📚صهبا
✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* #مجاز می باشد.
@Velayate_eshgh_313
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄