هدایت شده از شمیم افق
#داستان_کوتاه
💠 امام علی (ع) مقدار پنج بار شتر خرما براى شخصى آبرومند که از كسى تقاضاى كمك نمیكرد فرستادند. یک نفر که در آن جا حضور داشت به امیرالمؤمنین گفت: آن مرد كه تقاضاى كمك نكرد ، چرا براى او خرما فرستادید؟ يك بار شتر هم براى او كافى بود...! امام علی (ع) به او فرمودند: خداوند امثال تو را در جامعه ما زياد نكند ! من میبخشم و تو بخل می ورزى... !؟
🔺️ اگر من آن چه را كه مورد حاجت او است ، پس از درخواست کردن بدهم ، چيزى به او نداده ام ؛ بلكه قيمت آبرویش را به او داده ام ؛ زيرا اگر صبر كنم تا از من درخواست كند، در حقيقت او را وادار كرده ام كه آبرويش را به من بدهد.
📚 وسائل الشيعة، ج۲، ص۱۱۸
🆔 @ShamimeOfoq
🔰📄 داستان کوتاه/ مجموعه داستان کوتاه با محوریت حضرت زهرا (س).
🔻این قسمت: شوخی
"نکند خدا از من ناراضی باشد، نکند بابت آن جمله در دادگاه قیامت مواخذه شوم! نکند ..."
دیگر نتوانستم به این فکر و خیال ها ادامه بدهم. چادر به سر کردم و به منزل پدر رفتم. سلام کردم و گوشهای نشستم. پدر با گرمی و مهربانی همیشگی، پاسخ سلامم را داد. لبخند روی لبش، دندان های زیبایش را نمایان کرد.
از شرم سرم را پایین انداخته بودم. پرسید: «دخترم! اتفاقی افتاده؟» نفس عمیقی کشیدم و پاسخ دادم: «راستش را بخواهید دیروز با همسرم ابوالحسن شوخی میکردیم. من جملهای از روی شوخی به او گفتم که به نظرم او را ناراحت کرد. سپس از او عذرخواهی کردم و خواستم مرا ببخشد. او هم مرا بخشید و از من راضی شد. اما از دیروز تاکنون به این فکر فرو رفتهام که مبادا خداوند از من ناراضی باشد و بابت آن شوخی مواخذه شوم!»
در طول صحبت من، آفتاب چشمان پدر مدام روی صورتم می تابید و گرمای نگاهش سردی بدنم را متعادل می کرد. صحبتم که تمام شد با همان لبخند همیشگی فرمود: «دختر عزیزم! رضایت خداوند از یک زن در گروی رضایت شوهر اوست البته مادامی که به حرام منتهی نشود.»
منبع: احقاق الحق، ج19، ص112 و 113
🖋نویسنده: #علی_بهاری
#حضرت_فاطمه
#داستان_کوتاه