با کدوم کلمه و جمله و فعل و مفعول و نهاد بنویسم که چه حالی دارم.
نهاد جمله ام همیشه تویی،فعلش همیشه رفتن،تکرار مکررات شده این همه جمله سازی. میرسم به اوج شادی فلاکت بار و بعد میفهمم همه اش خیالات ذهنی ذهن خوش باورم بوده. همه فهمیدن که من فقط یک اشتباهم، دیگه هیچ حرف و تعریف و جمله ای رو در رابطه با خودم نمیتونم بپذیرم .
زمستون به خوبی شروع نشد،سرد و بدون برف و بارون شروع شد؛ قلب منم سرد شده،شده شوره زاری پر از علف هرز، هیچ بارونی کفاف نمیده هیچ سیلی جواب نمیده هیچ برفی خاموش نمیکنه این شعله رو.
برای هیچکس دیگه آدم سابق نیستم،برای هیچکس دیگه شاه پریون نیستم،برای هیچکس دیگه اون آدم سابق نیستم جوری خودم خودم رو آوردم زمین که برای همه شدم بار اضافی روی دوش؛زمین بزار این بار رو،رهاش کن اگر نمیخوایش،واسه ی این موندی که شاید یه روزی به دردت خوردم؟مبادا بعدا پشیمون بشی؟نگران نباش من فراموشی مزمن دارم فقط خاطرات خوب رو به خاطر میارم و حتی اگر من رو از بین ببری باز اگر یه روزی برگردی کنارت میمونم و چای میریزم برات، روی ساده بودن من حسابی میتونی حساب باز کنی .
هدایت شده از متهمِ ردیف اول_
ازونوس تایک دخترباچاییش یکی مرده.
انگارچاقو کردن توقلبش،خونریزی داره میکنه.
هدایت شده از Un Momento
درود و نور. این پیام رو فوروارد کنید تا بهتون دوتا عکس تقدیم کنم.
✉️
ℳy 𝑊inter chores☃️
𝜗ৎ snow play
𝜗ৎ Watching Stranger Things with my friends
𝜗ৎ Reading my book and buying new books
𝜗ৎ Trying hot drinks
𝜗ৎ Write letters to friends
𝜗ৎ Baking cookies and new foods
𝜗ৎ Learning my favorite music on the piano
𝜗ৎ Making handmade Christmas gifts
𝜗ৎ Getting better grades in exams
𝜗ৎ Finding new friends
𝜗ৎ Watching Christmas movies
𝜗ৎ write write write