┄═❁๐๑🍃🌺๑🍃๑๐❁═┄
💌 هــر روز ، یڪ پیــام
📜 خاطــرهسازۍ:
📝 | |• من #عباس را در وصـف نماز جماعت مۍدیدم؛ چهـره مهذب و شـادمانۍ داشت و خـوش برخورد بود..
ارتباط او با نمـازگزاران و جواݩهاۍ مسـجد هم بسـیار نزدیڪ و صمیمی بود ..
من وقتۍ خبر شهـادت او را شنـیدم ، بسیـار متأثـر شدم و در خلـوت گریســتم
#شهـــادتعباسدانشـگر و روحیه جوانان پایگاه بسیجالزهراء (س) اثـر بسیار خوبۍ داشتـ ...
🎙راوے.. [ حجتالاسـلاموالمسـلمیندلیر؛امام.جماعتمحتـرمسابقمســجدالزهرا(س) سمـــنان ]
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🌹 #شهید_رسول_پورمراد
🖋 #وصیتنامه
◀️حرف دل با امام زمان(عج):
آقا ! خیلی دوست دارم برای نزدیک شدن فرج و ظهورت کاری کنم و باری از روی دوش شما بردارم نه اینکه …
آقا ! احساس می کنم چند وقتی است که سرگرم دنیا و از شما غافل شده ام و امیدوارم این حضورم در سوریه و خدمت در اینجا مرا به شما نزدیک کند تا جایی که وقتی به یاد من هستی لبخند رضایت بر لب داشته باشی نه اینکه …
آقا ! شما امامِ زمان من هستی، شما صاحب اختیار من هستی، شما صاحب اصلی دل من هستی پس عنایت کن و نگاهی از روی لطف و رحمت به این بیچاره کن، از همان نگاه هایی که دل را منقلب می کند.
آقا ! از خداوند سلامتی و تعجیل در فرج شما را مسئلت دارم وشما هم دعا کنید خداوند توفیق ونعمت شهادت در رکابت را بعد از خدمات زیاد نصیبم کند.
◀️حرف های عمومی:
-خیلی اهل نصیحت و توصیه نیستم، چون خودم بیشتر از همه به آن نیازمندم فقط چند یادآوری:
۱- نماز که انسان را از فحشا و منکر دور می کند ۲- روزه که سپر آتش جهنم است ۳- یادآوری مرگ ۴- جهاد با نفس ۵- ولایت مداری و گوش به فرمان رهبر بودن ۶- دعا برای سلامتی و فرج آقا ۷- طلب شهادت و…
🌹 #شهدا_هویت_جاویدان_تاریخ
#خاطرات_شهید
دوست داشت ایستاده شهید شود...
چهره خاصی داشت، و من علّتش رو بعدها فهمیدم، قد بلندی داشت و چهارشانه بود، با محاسن بلندی که داشت خیلی به دل می نشست، همیشه آخرای نماز برای بچهها شور می خوند و ما سینه می زدیم...
#مهدی با یک شور خاصی می خوند: "شهِ با وفا ابوالفضل"
خیلی قشنگ می خوند، و ما رو دیوونه می کرد که من بعدها فهمیدم چون چهره او شباهت خاصی به حضرت ابوالفضل داشت به خاطر همین شباهتش وقتی برای ما می خوند ما رو بیشتر به شور میآورد، توی عملیاتها هم وقتی به چهره او نگاه می کردیم روحیه ما چند برابر می شد این اواخر مهدی با همان پای قطع شده باز هم به جبهه می اومد، همیشه می گفت: آدم نباید در مقابل این دشمن خوابیده شهید بشه دوست داشت ایستاده شهید بشه، بعدها هم شنیدم وقتی که ترکش خورده بود خودش رو گیر داده بود به سیم خاردارهای ارتفاعات کانی مانگا، می دونست که قراره شهید بشه، شنیدم که دستاشو پیچیده بود دورسیم خاردارها تا نیافته، و ایستاده شهید شد...
#شهید_مهدی_خندان🌷
💢لینک گروه ها
💠 عضویت درپیام رسان #سروش
گروه :
🔊 https://sapp.ir/joingroup/ybWmSkChYT3QELi0gPD1Ujcz
💠 عضویت در پیام رسان #ایتا
گروه :
🔊 http://eitaa.com/joinchat/130088972C31a717a3b7
🔹زمستان سال نود و یک دعوت شدیم خانهی یکی از اقوام که از قضا #ماهواره هم داشتند. همین موضوع باعث شد تا #رضا درباره اهداف شبکههای ماهوارهای واسه صاحب خانه و بقیه صحبت کنه.
🔸توضیحاتی در مورد چگونگی تشکیل این #شبکهها، منابع مالیشون، اهدافشون و #حامیانشون داد، توی اون مهمونی تعدادی از افراد حاضر که از لحاظ نسبی رابطه دوری با ما داشتن هم بودن و صحبتهای رضا را هم گوش می کردن
🔹چند نفری شروع کردن به #مسخره کردن رضا که فلانی، توی فلان جا مغز تو شستشو دادن تو کله شما کردن که #ماهواره فلان و فلان…. بعد از مهمانی، من با رضا تند برخورد کردم که چرا شروع میکنی از این حرفها میزنی که بخوان مسخرهات کنن و کلی توپ و تشر !!!!
🔸اما رضا این جوری جواب داد: من #وظیفهام را انجام دادم، در قبال این خانواده توضیحات رو دادم، دیگه اون دنیا از من نمیپرسن که چرا دیدی و میدونستی اما چیزی #نگفتی. من کار خودم و کردم، به وقتش این حرفها جواب میده . خیلی برام جالب بود، اون اصلاً به این فکر نمیکرد که دارن #مسخرهاش میکنن، فقط به فکر انجام وظیفهاش بود
#شهید_رضا_کارگر🌷
#شهید_مدافع_حرم
┄═❁๐๑🍃🌺๑🍃๑๐❁═┄
💌 هــر روز ، یڪ پیــام
📜 خاطــرهسازۍ:
📝 | |• #سخــنسـردار
🌹عباس به عهدےڪه با خدا بســته بود وفا ڪرد « منالمومنینرجالصدقواماعاهدواللهعلیه »
🌹عباس عاشق حضرت زینـب(س) بود. بزرگترین بنرے ڪه توواتاقش نصب ڪرده بود نقش [ ڪلنا عباسڪ یا زینب(س) ] داشت
🌹عباس عاشق حضرت آقا بود و نسبت به ایشان تعصب زیادی داشت . او در اطاعا ار اوامر رهبرے از همه ما جلوتر بود
🎙راوے.. [ سردار حمید اباذرے_ جانشین فرماندهےدانشـگاهافسرےوتربیتپاسدارےامامحسین(ع) ]
#شهید_عباس_دانشگر❤️
#راهشجاودانانشاءالله✌️
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
#شهید_رسول_خیلی
#خاطرات_شهدا🌷
🔰خاطرهای که میتوانم از دوران #کودکی_رسول برایتان بگویم، مربوط میشود به دوران بعد از #قطعنامه، آن موقع رسول کم سن و سال بود روزهای آخر اسفند بود که به سمت مناطق عملیاتی حرکت کردیم.
🔰سال تحویل آنجا بودیم. آن موقع هنوز برنامه راهیان نور به شکل امروزی نبود. ما به همراه #خانواده و نزدیکان با یک اتوبوس رفته بودیم. ما هم مناطق عملیاتی را در #خرمشهر، آبادان، شلمچه و عملیاتهایی مثل والفجر ۸ را توضیح میدادیم.
🔰تا رسیدیم به #فکه. همان منطقهای که شهید آوینی شهید شده کمی جلوتر از آن، مقر تخریب ما بود که اسم آنجا را گذاشتیم #الوارثین. در زمان جنگ ما آنجا به رزمندگان آموزش میدادیم. آن منطقه را خودمان دقیقا شبیه به یک منطقه جنگی درست کرده بودیم.
🔰میدان رزم، میدان #تیر، میدان تخریب، معبر و خلاصه همه چیز را مهیا کرده بودیم و به بسیجیان آموزش #تخریب میدادیم. خصوصیات منطقه را یک به یک میگفتیم. در قسمتی از آن منطقه، نزدیک حسینیه در زمان جنگ، بچهها #قبرهایی ساخته بودند برای خودشان.
🔰به #رسول میگفتم نگاه کن پسرم، ببین بچهها این قبرها را زمان جنگ کنده بودند، میآمدند داخل این قبرها، #نماز میخواندند، نماز شب📿 میخواندند، مناجات میکردند📖 ولی حالا این قبرها #غریب ماندهاند! دیگر از آن حال و هوا خبری نیست
🔰ساعتی بعد #اذان_ظهر را گفتند و نماز جماعت خواندیم. بعد نماز یکدفعه متوجه شدم رسول نیست با مادرش دنبالش گشتیم که دیدیم رفته داخل یکی از این #قبرها، به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه میکند بنده حقیقتا همانجا #گریهام گرفت. به مادرش گفتم صدایش نکن یک عکس از همان صحنه گرفتیم📸 و الان هم آن عکس در اتاقش هست.
#شهید_رسول_خلیلی