eitaa logo
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
20 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
62 ویدیو
0 فایل
برای شهدا رسانه باشیم برای همکاری در ستاد پیام دهید ارتباط با خادم کانال: @congere_melli_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
#کلام_شهدا 🔸ما از شما می خواهیم، اگر #خداوند متعال مارا پیش خودش برد راه مارا ادامه دهید واز این #خون های شهیدان عزیز پاسداری کنید 🔹این خونها به خاطر #اسلام ریخته شده است این اسلام باید #زنده_بماند. #شهید_عباس_بابایی🌷
🌹 #شهید_عباس_رهنما اهل شهریار استان البرز،هدیه به روحش صلوات، اللهم صل علی محمد وآل محمد عباس ازجوانان مذهبی و انقلابی شهریار بود که سال ها نیروی ستادلشکر ولی عصر(عج)و همرزم بچه های دزفول بودبه دلیل این قرابت ودلبسگی،گویش دزفولی را طوری فرا گرفته بود که اگرکسی او رانمی شناخت اصلا نمی توانست تشخیص دهدکه اهل دزفول نیست(من در اولین دیدار باورم نشد ایشان دزفولی نباشند) خاطره ویژه ای که حقیراز ایشان دارم مربوط به سفری است که بنده به همراهی شهید منصور حسینی فر به تهران و شهریار داشتیم ویک شب را درمنزل شهید گذراندیم خونه ای زیبا و تقریبا قدیمی ودارای دختان میوه و البته اهل منزلی بسیار مهربان و مهمان نواز. #شهید_عباس_رهنما در عملیات پیروزمند والفجر ۸ و فتح فاو درکنار رزمندگان لشکر ولی عصر(عج) به فیض عظمای شهادت نائل شدندوبه دلیل دوستی ونزدیکی بابچه های دزفول،سنگ یادبودی در گلزار شهیدآباد دزفول درکنار مزار شهید منصور حسینی فر (از شهدای اتوبوس آسمانی گردان بلال) بنا شد . تا دوستان و مردم قدرشناس دزفول یادش را همچون فرزندان شهید و رزمنده دزفولی همیشه به خاطرداشته و هدیه به روحش فاتحه قرائت نمایند راوی : سخاوتی‌راد
#پدر_شهید: 🌷این انگیزه ( نابودی داعش و امنیت مرزهای اسلام) به قدری در مرتضی قوی بود که حتی وقتی شنید که پدر شده باز هم لحظه‌ای در حضورش در #سوریه و منطقه عملیاتی شک نکرد. 🌷این بار آخری که اعزام می‌شد همسرش #باردار بود. وقت اعزامِ مرتضی هنوز جنسیت بچه مشخص نشده بود، بعد گفتند که بچه دختر است اما مرتضی در سوریه که بود یک بار که رفته بود حرم حضرت #زینب(س) برای زیارت، #قرآن را باز کرده بود و به ما گفت : 🌷من آیه‌ای را دیدم که اول و آخر آیه اسم #علی بود و بقیه کلمه ها مقابلم محو می‌شدند. همانجا به او الهام شد که خداوند یک #پسر به او داده و اسمش هم علی است. در سونوگرافی مجدد دکتر گفت که بچه پسر است 🔻همسرشهید #مرتضی_حسین_پور: علی من بایدلباس جهاد بپوشه، اسلحه به دست بگیره؛ رجز #أنامحب_الزهرا درکوچه های مدینه سر بده #علی کوچولو تنها فرزند شهید مرتضی حسین پور چهارماه بعد از #شهادت پدر به دنیا آمد. #شهید_مرتضی_حسین_پور🌷 #فرمانده_شهید_حججی #شهادت۱۶مرداد۱۳۹۶
#سݪام_بر_شھـــــدا ڪوچک بود وقتی رَخت رَزم پوشید ؛ اما با «لبیک یاخمینی» مَـرد شد ... #ســــــلامــ #صبحتـــون_شهدایی
شهادت اجر کسانی است که در زندگی خود مدام درحال درگیری با نفسند و زمانی که نفس سرکش خود را رام نموده ند خداوند به مزد این جهاد اکبر شهادت را روزی آنها خواهد کرد #شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر #کلام_شهدا 🌸🍃
🔰 دستخط رهبر انقلاب بر تصویر شهید محسن حججی 🌷 سالگرد شهادت #شهید_محسن_حججی 📥 مجموعه بیانات رهبرانقلاب درباره شهید حججی ➕ کلیپ و لوح👇 http://farsi.khamenei.ir/tag-content?id=15398
#بیاد_شهید_بی_سر 18مرداد، سالگرد شهادت محسن حججی 🌷 یک جوان #دهه_هفتادی که زندگیش و نوع رفتنش برای همه پیام داشت. ⇜می‌توان #جوان بود و گناه نکرد ⇜می‌توان در دوره‌ی فتنه و انواع شبهه بود امّا یک لحظه از #اهل‌بیت عصمت و طهارت و ولیّ فقیه جدا نشد. ⇜میتوان در یک محیط #عادی بود و امّا عادی و بدون هدف نشد! ⇜می‌توان در یک دوره‌ی پرزرق و برق زندگی کرد امّا اسیر دنیا نشد. ⇜و می‌توان در اوج جوانی #حجّت_خدا شد و با بوسه‌ی نایب امام زمان(عج) بر تابوت خود از این دنیا هجرت کرد و مورد #حسرت بسیاری از اولیاء خدا شد. و #شهید_حججی فقط یک نمونه از تربیت‌یافتگان مکتب اسلام ناب بدست #امام_خامنه‌ای عزیز است♥️ #شهید_محسن_حججی🌷 #سالروز_شهادت
#قرار_معنوی_شبانه 🌷 هدیــه #14صلـــوات‌به‌روح‌پاک‌وآسـمانی #شهید_محسن_حججی🌷🌷🌷 #شبتـــون_شهـــــــ😌ـــدایی 🌷
💢 #لاله_های_زینبی سال ۱۳۴۲ در چالوس متولد شد. همزمانی دوران جوانی‌اش با جنگ تحمیلی باعث شد در جبهه‌های نبرد حضور پیدا کند و به سپاهیان لشکر ۲۵ کربلا بپیوندد. او در این دوران در عملیات‌های متعددی از جمله عملیات والفجر۸ و والفجر۲ شرکت کرد. حمله تکفیری‌ها به سوریه باعث شد تا بار دیگر این رزمنده کهنه کار تخریبچی عزم رفتن به جبهه‌های جهاد را کند، از این رو از طریق تیپ۴۵ جوادالائمه در سمت معاون هماهنگ کننده تیپ۴۵ و تخریبچی حرفه‌ای به سوریه رفت. او در طی سال‌ها جنگِ سوریه بارها برای نبرد با تروریست‌های تکفیری و دفاع از حرم عمه سادات به این ڪشور رفت و از دی‌ماه سال ۱۳۹۵ چندین بار به به جبهه‌های سوریه اعزام شد. او سرانجام در مرداد سال ۹۶ پس از پاکسازی سه منطقه درگیر جنگ در حین پاکسازی مقری که شهید محسن حججی در آن به شهادت رسیده بود ، نزدیک مرز سوریه و عراق به درجه شهادت رسید . پیکر مطهر این شهیدِ اهل مازندران و ساکن گرگان پس از تشییع در زادگاهش؛ در شهر گرگان به خاک سپرده شد. #رزمنده_دیروز_مدافع_‌امروز #شهید_حاج‌مصطفی_‌خوش‌محمدی #دومین_سالگرد_شهادت
#خاطرات_شهید من اسماعیل را نمی‌شناختم؛ ولی هر روز می‌دیدم که کسی می‌آید و چادرها و آبگیرها را تر و تمیز می‌کند با خودم فکر می‌کردم که این شخص فقط چنین وظیفه‌ای دارد یک روز هر چه چشم به راهش بودم تا بیاید و باز به نظافت و انجام وظایفش بپردازد، پیدایش نشد و احساس کردم که او از زیر کار شانه خالی می‌کند از این رو، خود به سراغش رفتم و گفتم: «چرا امروز نیامدی؟» او در پاسخ گفت: «چشم الان میام» کسانی که نظاره‌گر چنین صحنه‌ای بودند سخت ناراحت شدند و گفتند: «تو چه می‌گویی؟ او فرمانده لشکر است» من که احساس شرمندگی می‌کردم؛ در صدد عذر خواهی برآمدم اما او بود که کریمانه و با متانت گفت: «اشکال ندارد» و با خنده از کنار ماجرا گذشت... #شهید_اسماعیل_دقایقی 🌷 منبع: خبرگزاری دانشجو
🔹رضا دامرودی فرزند حسین متولد 20 تیر 1367 در خانواده ای دیده به جهان گشود وی در مدرسه راهنمایی شمس آباد تحصیل نمود و برای تحصیل در گیاه پزشکی در سال 1387به آموزشکده کشاورزی رفت. 🔸پس از اخذ مدرک کاردانی به دانشگاه جهاد دانشگاهی رفت تا مدرک کارشناسی خود را اخذ نماید؛ در سال 1390 ازدواج نمود و پس از بیست روز به خدمت اعزام گردید؛ پس از پایان خدمت با خرید یک دستگاه خودرو سواری، مشغول امرار معاش گردید؛ بعد از گذشت مدتی سموم و دفع آفات کشاورزی در روداب دایر نمود 🔹و به خاطر اینکه در خانه ای در سبزوار زندگی می کردند هر روز صبح از شهر سبزوار به می آمد در سال 93 خداوند دختری به ایشان هدیه نمود و نام او را نهاد 🔸وی پس از عضویت در گردان 22 امام حسین(ع) لشکرعملیاتی مردم پایه پنج نصر با مسئولیت تیربارچی مشغول خدمت گردید؛ تا این که درغروب شنبه 25 مهر ماه 1394در نزدیکی شهر کشور سوریه در دفاع از شیعیان بی پناه سوریه و عقیله بنی هاشم جانمان به فیض نائل آمدند🌷 🌷
کنگره ملی شهدای گمنام ومفقودین
🔹رضا دامرودی فرزند حسین متولد 20 تیر 1367 در خانواده ای #مذهبی دیده به جهان گشود وی در مدرسه راهنمای
📝 💟دل نوشته‌ای تقدیم به (۱/۲) ❣غروب بودن را در حالی بر روی کاغذ می‌آورم که این قلم توانایی روزهای را ندارد. : ✍با بندبند انگشتانم شمارش کرده‌ام، که چند روز است از بازگشتی نداشته‌ای. در روزهای نبودنت انتظار بازگشت را با شمارش می‌کردم. اما افسوس که نیامدی و مرا مات و مبهوت در انتظارت گذاشتی. ✍هر بار که به نبودنت فکر می‌کنم اشک از چشمانم سرازیر می‌شود. روزی که خبر پر گشودنت را شنیدم با خود گفتم نه ... ... خودش قول داده بود می‌آید، روی قولش می‌ماند، قرار نبود نیمه راه یکدیگر را رها کنیم. ✍لحظه‌به‌لحظه‌ام پر از تپش‌های قلبی گذشت که قرار بود در رسیدنت به شماره بیفتد. آمدی نه آن‌ چنان که رفته بودی. بودی. خوابی آرام و و بخواب! آرام بخواب! هوا اینجا ابری ست ✍زمین جای شما نبود در چهره‌ات می‌توانستم را ببینم. آرامش اینکه از امتحان سربلند بیرون آمدی من نیز چون تو خوشحال و راضی هستم که زندگی‌مان را در راه که دفاع از حرم بی‌بی زینب(س)و مولایت حسین (ع) و اصحاب او بود صرف کردی. ✍تحمل روزهای خیلی سخت است، اما هنگامی‌که به هدف و مقصودت می‌اندیشم خود را می‌دهم که تو در همان راهی که آرزویش را داشتی گام نهادی خوشا به توای کبوتر🕊 سفرکرده‌ام ... . ✍خداوند را می‌گویم که در این مسیر، هرچند کوتاه بودم و هدیه‌ای برایم گذاشتی «یعنی » 🌷