✍حاجت گرفتن از شهید عارف محمد حسین یوسف الهی...
همان شهیدی که حاج قاسم وصیت کرده در جوار این شهید دفن گردد.
🔹در سال ۱۳۷۶ کتابهایی در زمینه سر گذشت شهدا منتشر شد و من تعدادی از آنها را خواندم.
🔸هر شهیدی چند روزی ذهنم را مشغول می کرد تا اینکه کتاب نخل سوخته را در مورد زندگی نامه شهید یوسف الهی خواندم.
🔹این کتاب به یمن برکات شهید تاثیر زیادی روی من گذاشت و فکرم را مشغول کرد.
🔸در سال ۱۳۷۷ توفیق زیارت امام رضا علیه السلام نصیبم شد و من در اتوبوس فکر می کردم که خوش به حال شهیدان و کاش می شد که از آنها کمک گرفت.
🔹یاد شهید یوسف الهی افتادم و برایش فاتحه خواندم و صلوات فرستادم.
🔸یک لحظه در حالت خواب و بیداری دیدم که با لباس سفید و تمیز نشسته است و حرفهایم را روی برگه ای می نویسد!
🔹زیر دستش کتاب شهید خودش بود من در زندگی او را ندیده بودم.
🔸تصمیم گرفتم که توسلم را به او ادامه بدهم و او را در ثواب زیارت امام رضا علیه السلام شریک کنم.
🔹یکبار هم او را در حرم امام رضا علیه السلام در لباس خدام ها دیدم که داشت فرش های نماز را پهن می کرد.
🔸انگار تشویق می شدم که بیشتر از او کمک بخواهم
🔹می دانستم که عارف بوده و دلم می خواست که من هم بتوانم ذره ای از معرفت و عرفان او را کسب کنم پس نباید این توفیق گرانبها را از دست می دادم.
🔸با خودم می گفتم که ای کاش محبتم به این شهید باعث ارتقاء ام به سطحی می شد که او در آنجا بود اما من کجا و مقام و مرتبه شهیدان کجا؟
💢ادامه دارد...
#شهید_یوسف_الهی