تکلیف آدم اونجایی معلوم میشه که آقا امیرالمومنین علیهالسلام فرمایش میکنن: «اگر کوهی مرا دوست بدارد، در هم فرو میریزد:))))
(یعنی مصیبتها به سرعت به سراغ او آید، که این سرنوشت در انتظار پرهیزکاران و برگزیدگان خداست.) حکمت صد و یازدهم-ماحی-
یه جنگجو گاهی اوقات از چیزایی میگذره که حتی خودشم فکر نمیکرد روزی ازش بگذره. اینه قانون اول. در کلام راحته و در عمل طاقت فرسا.
رباتیک از سه محور اصلیِ، برق، مکانیک و کامپیوتر تشکیل شده. اصل اصلشم اینه که یه برنامهنویس حرفهای باشی و هوش مصنوعی رو از بر باشی تا یه کار خفن بتونی انجام بدی. بعد از اون کم کم مکانیکم شروع کنی تا بتونی کد هایی که زدی و به واقعیت تبدیل کنی. شاید بپرسین که برق پس چی؟ باید بگم وجود مکانیک و کامپیوتر باهم باعث میشه که از زیر و بم برق هم سر در بیاری. خلاصه ما که از ازل کامپیوتر شروع کرده بودیم و اونو(هوشمصنوعی/برنامهنویسی
) تا حد خوبی پیش بردیم و چند مدت قبل مکانیک و شروع کردیم.
این وسط یه روزی من به یه مشکلی برخوردم. اونم اینکه " اگه یه روزی جایی باشیم و به نور نیاز داشته باشیم باید چیکار کنیم؟ درحالی که اون مکان سنسور گرمایی داشته باشه و تمام روشنایی هایی که دردسترمون میتونه باشه گرما داره، مثل شمع، کبریت، چراغدستی و..." و این شد چالشی که من حدودا چند هفته درگیرش بودم. از اونجایی که پیوند ناگسستنی بین منو شیمی وجود داره به شیمی پناه بردم و تونستم جواب خوبی پیدا کنم. اینم که اینجا نوشتمش به این دلیل بود که از پیدا کردن پاسخش بسیار خرسندم و میتونم از خوشحالی بترکم.
کرم شبتاب نوری که از خودش انتقال میده هیچ گرمایی نداره. ولی خب ما نمیتونیم شیشه سس بهدست بگردیم دونه دونه کرم شبتاب پیدا کنیم که.
پس باید ببینیم چی میشه که شبتاب این جوری نور تولید میکنه. از واکنش لوسیفرین با اکسیژن یه نور سبز و زرد رنگی تولید میشه که برخلاف نور لامپ ها و.. هیچ گرمایی نداره. بهش میگن لومینسانس
حالا باید ببینیم چه واکنشی میتونه خاصیت لومینسانس و داشته باشه؟ و جواب درست دقیقا جایی بین جدول مندلیف داشت چُرت میزد درحالی که من برای پیدا کردنش لحظه شماری میکردم. جواب درست این بود. اکسایش ترکیب شیمیایی به نام لومینول.
که نور خوبی داره ولی هیچ گرمایی از خودش انتشار نمیده.
نورش خیلی خیلی قشنگه.
لومینول یه ترکیب پودریه که از نیتروژن، هیدروژن، اکسیژن و کربن تشکیل شده. شکلشهم کریستال سفید یا زرده. همونطور که بالا تر گفتم این ترکیب خاصیت لومینسانس داره و وقتی کنار یه اکسید کننده قرار بگیره به طرز عجیبی به یه رنگ آبیِ خاصی تغییر رنگ میده. و نورش هم به شدت زیاد و قشنگه.
میگم چرا انقدر علاقه به ماه دارم:
‐او(امیرالمومنین) کسی است که ماه،
در شب قدر با او سخن گفت.
ترجمه القطره،ج۲،ص۳۲۵.
📍از روزی که وعده انتقام داده شد خیلی گمانه زنی شد برای روز انتقام و ساعت صفر
میگفتن ایران شب قدر حمله میکنه
بعد گفتن روز قدس
بعد گفتن عید فطر
اما هیچکدوم نبود
ایران روز ریشه کنی فلج اطفال رو انتخاب کرد😂
برای زدن ویروس داغون، رژیم منحوس کودک کش
نمردیم و تغییر نظم حاکم بر خاورمیانه رو هم دیدیم
خلاصه: بلاخره معلوم شد کت تن کیه
اژدهای کوچک پرسید: "چه جوری به رفتن ادامه میدی؟"
پاندای بزرگ گفت: "گاهی حتی یه قدم خیلی کوچیک بهتر از اینه که اصلا قدمی برنداری."
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش یه کاربر لبنانی به حملات ایران به اسرائیل: ایرانیان فقط به هدف قرار دادن سفارتخانهیشان در دمشق پاسخ ندادند بلکه حتی به یهودیانی که در زمان پیامبر بر در خانهی پیامبر زباله می انداختند نیز پاسخ دادند.
حتی اگه بدونم یک روز به پایان عمرم باقی مونده بازم دست از تلاش برنمیدارم. خدارو چه دیدی؟شاید دقیقه نود یهو شد اونی که می خواستی. حداقالش اینه آرزو به دل نمیمیری. خب؟
افراد ساکن در سرزمینِ حوضِ آبی بسیار مهربان و دلکوچکند. اولین بار وقتی به اینجا آمدند کمی دلهره داشتند و ترسیده بودند. شاید آنها مانند من مشتاق دیدار نبودند. من اما چرا. منِ از گرما و آفتاب فراری ساعت ها قلمو به دست گرفتم و دیوار طوسیِ حوض را رنگ آبی زدم. نمیدانی چه کیفی دارد دریا ساختن!
ماهیها بعد از چند مدت زندگی در آنجا نه تنها دیگر دلهره نداشتند بلکه بسیار شاد بودند. حالا که مدت زیادی از آمدنشان میگذرد. نمیدانم چندمین بار است که آن ها را تک به تک با دستانم میگیرم و از خانهشان جدا میکنم تا بلکه دستی به سر و روی حوض بکشم، اما در همین چند بار یک چیز را خوب فهمیدم. ماهی ها بسیار عاشق هستند. وقتی از هم جدا میشوند آنقدر هیاهو و گریه میکنند که دلِ سنگ هم به رحم میآید. اما چه مفید این گریه؟ چرا که ماهی هرچهقدر هم گریه کند باز فرقی نمیکند. تنها فرقش این است که شاید آبِ حوضشان کمی شور شود. گریه در آب اصلا فایدهای ندارد. کسی متوجه نمیشود. درست مثل زمانی که انسان ها دلتنگ میشوند. مثل ماهی ها در آب گریه میکنند. مردم دیگر شدت این دلتنگی را هیچ وقت درک نمیکنند. مگر آنکه آن انسان هم دلتنگ باشد.
وقتایی که یه مسئله رو درست حل میکنم. یه کد درست عمل میکنه، یه کار سخت و خوب به اتمام میرسونم انگار یه گونی سنگین از شونم گرفته میشه. بسیار حسِ دوست داشتنی هست.
بیاین یه قولی به هم بدیم. بتپرستِ آرزوهامون نباشیم. اگه میخوایمش در هر صورت بهدستش بیاریم. زخمی، خسته، گریون.
یه جایی هست که پرندهای به امیرالمومنین استغاثه میکنه و کمک میخواد ازشون و حضرت با معجزهای حاجتشو روا میکنن، قنبر اونجا میگه: آنچه آن روز کاسه اشکم را لبریز کرد پناه یک پرنده به چنین مولای مهربانی بود و فریادرسی مولایم برای او که درباره چند جوجه به التماس آمده بود. بار دیگر ابر رحمت علی علیهالسلام را بالای سرم احساس کردم و در میان ابرها به پرواز درآمدم که ای خدای علی علیهالسلام تو را سپاسگزارم که غلام اویم و از او تشکر میکنم که مرا پذیرفته است.