مُرتاح
امام تو سن ۷۰سالگی انقلابی کرد که تو دنیا مثال نداره، اونوقت به یه جوون ۱۸ساله میگی یه کاری بکن شما
#گعده
پیامبر تو جنگا خودشون فرماندهی رو بدست میگرفتن. اما زمانی که احساس کردند دیگه از این عالم پَر میکشند مسئوولیت بزرگی رو به یه جوون ۱۸ساله دادن! لشکر کشی به روم رو خوده نبی نمیتونستن فرماندهی کنن، چون حالِ خوبی نداشتن، پس برای این کار حساس و دشوار لازم بود کسی رو انتخاب کنن که هیچ مانعی نتونه جلوش و بگیره! پیامبر میتونستن یکی که پنجاه شصت سالش بود و سابقهی جنگ داشت رو انتخاب کنه اما یه جوون ۱۸ساله به نام اسامهبنیزید رو انتخاب کردن.
مُرتاح
#گعده پیامبر تو جنگا خودشون فرماندهی رو بدست میگرفتن. اما زمانی که احساس کردند دیگه از این عالم پَ
ما امروز تو کشورمون اسامهبنزیاد های زیادی داریم، جوان های زیادی داریم، دختران و پسران انبوهی داریم که حاضرند در همهی میدان های فعال - درمیدان درس، در میدان سیاست، در میدان فعالیت اجتماعی، در میدان های متفاوت - شرکت کنند. این موقعیت بسیار مهمی برای کشور است.
ان شاءالله تنها دوراهی زندگیتون، دوراهیِ
خیابون بین الحرمین باشه. اینکه اول حرم
مولا یا قمر؟
مُرتاح
خدایا دعای ۲۱صحیفهسجادیه بند۱۰، به توان دو لطفا.
الهی، تورا دارم چه کم دارم؛ پس چه غم دارم.
خدایا آرزو دارم بر روی لبهی تیغ شمشیر راه بروم . .
همچو علی به عدالت رفتار کردن مانند راه رفتن بر لبهی تیز شمشیر است.
حضرت مسیح برای نجات بشر آمده بود،
و سایر انبیا برای نجات بشر آمده بودند.
بخشی از سخنرانیِ#خمینی_کبیر در ۱۳ فروردین ۵۸ عه. مسیحی های بزرگوار محفل ما تبریک بنده رو به مناسبت میلاد حضرتمسیح بپذیرید. ان شاءالله در زمان ظهور حجت چشمانمان به سیمای حضرت مسیح هم روشن شود، به امید آن روز باشکوه و چشم نواز. قلب آبی بهتون.
در آیه ۸۴ سورهی یوسف میخوانیم: یعقوب از آنها رو برگرداند و از تهِ دل زمزمه کرد: [وای از دوریِ یوسف!] و آنقدر غمانگیز گریست که دو چشمش نابینا شد. درآنحال هم، اندوه عمیقش را فرو میخورد! ؛ این داستان مرا میکشاند به عاشقانهای محکم و استوار؛ یعقوب برای یوسف خون گریه کرد ما برای مهدیع چه کردهایم؟
تو آیه ۸۹هم این طور اومده که، یوسف پاسخ
داد: [ میدانید که با ندانمکاریهایتان چه بر
سرِ یوسف و برادرش آوردید؟! ] میخواستم
بگم میدونین با تک تک کاراتون دارین ظهور
و عقب یا جلو میندازین؟