eitaa logo
مُرتاح
2.1هزار دنبال‌کننده
763 عکس
170 ویدیو
5 فایل
کهکشان آبیِ مات💙 مجذوب نجف | سخت‌جون | تاخرخره‌امیدوار ماه‌طلب | مکتب‌نشین‌خمینی‌و‌یاران | تکنولوژیسم پناهنده‌به‌کتاب‌ها | کهکشان‌جو| در غمِ غزه ثبت روزها از نگاه من در‌ مسیر‌ِ هدف نوشته‌های: #حدیث_سادات_مهدوی https://daigo.ir/secret/63273253
مشاهده در ایتا
دانلود
در جهاد تبیین ممکن است زنان بتوانند در جامعه کارهایی انجام بدهند که از دست مردان برنمی‌آید ؛ قیام زنان علیه باطل یقیناً مؤثرتر از قیام مردان است و اثر اجتماعی آن هم بالاتر است .
فرخنده تولد م رو به همه‌ی شما تبریک میگم .
از فضیلت رفتن به مشهد این رو شنیدم که اگه تو راه مشهد بمیری ، شهیدی !
اونایی که کبوتر جلد مشهدن احتمالا با دقت زیاد متوجه اون دوتا شیری که در حال بلعیدن یه مردن شدن ، بالای ایوون نقاره‌خونه صحن انقلاب یاهمون صحن عتیق ِ ؛ داستانش این طوره که .
یه مدت بود بارون نیومده بود و مردم داشتن هلاک میشدن ؛ امام رضا‌ع رفتن مرو نماز خوندن بلافاصله بارون شروع کرد باریدن . . اونم تو فصل تابستون و این باعث شد محبوبیت آقا چند برابر بشه و مثل همیشه هم مامون میخواست ابهت امام رو بشکنه .
یه مهمونی گرفت و یه شخصی و اجیر کرد به اسم حمیدبن مهران تا امام رو متهم کنه به سحر ؛ تو مهمونی یه پرده بزرگ سفید زده بودن که دوتا شیر کشیده بود روش ، اون شخص به امام میگه که اگه سحر و جادو نکردی بی‌زحمت به این دوتا شیر بگو زنده بشن بیان منو بخورن .
امام بلافاصله به اون دوتا شیر نقاشی شده رو پارچه که پشت مامون بود اشاره کرد و گفت این ملعون رو ببلعید ، بی‌درنگ به صورت دو شیر واقعی خلق شدند و طوری اون ملعون رو بلعیدند که چیزی ازش باقی نموند . مامون از ترس بر پیشانی‌اش عرق چکه چکه میکرد . باقی رو بدون هیچ تغییر در نثر میزارم .
مأمون که از این صحنه به شدت ترسیده بود ، گفت : الحمد لله که خداوند ما را از شر حمید بن مهران نجات داد ! سپس گفت : یابن رسول الله ؛ خلافت متعلق به جد شما رسول الله است و بعد از او شما سزاوار آن هستید . اگر می‌خواهید ، من اکنون خلافت را به شما واگذار کنم . [شه بِخِد گِته،ارواح‌ونه‌عمه] امام فرمود : من اگر خلافت را می خواستم ، به تو مهلت نمی‌دادم . ولی خداوند به من امر فرموده که تو را به حال خود رها کنم . -عیون الاخبار الرضا(ع) شیخ صدوق ج ۲، ص ۱۶-
سالها گریه به تو جرم تلقّی میشد گریه‌ ی هر شب ما برکت روح الله است .
خوبی و‌ بدی عمل ، دلیل خوبی و بدی آدم‌ نیست ، مگر آنجاکه نیت ها و انگیزه هاشناسایی شده باشد . استاد
زندگی را چه خیال کرده ای ؟ + اسباب کشیی که تمام نمیشود .
زیاد شدن انسان و رشد انسان ؛ یعنی جهت دادن به خویشتن و رهبری کردن خویش‌ . . ! استاد
مُرتاح
اینا ی توضیح خیلی مختصر بود از مکتب‌ها و حزب ها ، البته هر کدومشون کتابای متعددی نوشته شده براشون
. به معنای اباحیت و مباح دانستن همه امور برای انسان‌هاست . عملا تفکر لیبرالیسم میگه تو هر غلطی دلت خواست بکن ، مهم نیست درست باشه یا نادرست !
در این دنیای ِبیات شده ؛ تنهایی تعب انسان را می‌افزاید ؛ کسی را نداری که برایت جان پناه باشد ؟ ایضا بیایید و انابه کنید . حِلویات این دُنیا همین است دیگر ، ساروق کنید سوا بودن را .
علاقه امام به دختر خیلی زیاد بود ؛ یعنی به کسانی که فرزند دختر داشتند می‌گفتند :آن چیزی که مهم است ، دختر است . همیشه می‌گفتند : آن کسی که مورد علاقه می‌تواند قرار بگیرد دختر است . شاید به همین خاطر بود که عقیده داشتند که از دامن زن مرد به معراج می‌رود .
_
سَل تَفقُهاً و لا تَسأل تَعنُتاً عزیزم ! امام صادق علیه‌السلام فرمودن . .
مُرتاح
سَل تَفقُهاً و لا تَسأل تَعنُتاً عزیزم ! امام صادق علیه‌السلام فرمودن . .
بحارالأنوار - جلد ۵۴ تا ۶۳ [ براى فهميدن بپرس نه براى رنج دادن ] حکمت ۳۲۰ نهج‌البلاغه هم با همین مضموم امام‌علی سخنی گفته‌اند .
اونجایی که شهید چمران می‌گن خدایا آرزو داشتم که پرچم علی را بر فرق زمین بکوبم ، پرده‌های چرکین و سیاه تهمت و حسد و‌ حقد و دروغ و کینه و تزویر را که ستمگران تاریخ بر روی علی کشیده‌اند پاره کنم و‌ وجود پاک و درخشانش را با افتخار و عشق به تشنگان حقیقت و عدالت بنمایم و انسانیت را در راه کمال به دور شمع وجودش جمع کنم . منم اقای چمران منم . فردا روز شهادت‌شون ِ .
به استناد از میرزا حسن ِدارای روز ِ ۲۸ شعبان المعظم : بانو تاج‌الدوله سپردند قلیون چاق کنم که حال ِ قبله‌ی عالم فدایش شوم خفه‌است و گرفت‌‌است ، چه کنیم باجی جان مامور بودیم و معذور ، زورِمان نمیرسید به نه گفتن تصدقت ، از رشیدالدوله جویای ِ حال ِ زار ِ ملوکانه شدم ، گفتند ماه روئیت نشده و خُلق ِ اعلیاحضرت تنگ است که نکند واجبات دینی باطل شود و نگون بخت شویم . منجمان ِ نگون بخت به مانند موش در رصد خانه چپیده بودند ، عده‌ای هم با آن عتیقه‌الدوله‌ی فرنگی که تلسکوپ می‌نامیدنش به صحرا روانه شده بودند ، ماه پاره جان سخن زیاده فرو بستم تا خاک بر دهانم دل‌رنجور از پرحرفی نشوی ، قلیان چاق شد و با دست لرزان به عمارت بردم ، بوسه بر صُنع ِ خدای زنم در دم خبر ِ روئیت ماه را دادند که فردا رمضان المعظم‌است ؛ ماه‌بانو جان خداوند را شاکر باش که میرزا حسن جان در بدن دارد ولیکن قبله‌ی عالم چَشمانش را که خون بگیرد تاج‌الدوله بانو هم نمیتواند منکرشان شود . آری نور ِدیده دست به دهان برسان که اذان را موذنان می‌خوانند و من تا اذان ِ مغرب باید دلهره‌ی گرسنگی شمارا بکشم .