*

ساعت شش و هشت دقیقه صبح ، بعد از اذان صبح دمِ مسجد . + بگیر بگیر گرفتی اعلامیه هارو ؟ - اره اره برو ، فردا میدون انقلاب جمعیم ، میای ؟ + اره ، یا زهرا اون عبداللهیِ ، همون مائمور ساواکی که ناخونای علی رو چید ، دلم میخواد با کف خیابون یکیش کنم . - الان وقتش نیست داداش ، بزار آقا بیاد ، دمان از روزگارشون در میاریم ، قسم میخورم ؛ به جون محمد ، حسین ، حسن . -بغض‌میکنِ‌و‌نمیتونه‌بقیه‌رو‌نام‌ببره- + به ولله اگه بزارم آب خوش از گلوشون پایین بره - سِد داره میاد این طرف با شماره ۳ تو اون‌طرف برو و من این ور ، یادت نره گیر بیوفتی عکسای امام و میبینن ، دیگه نه بهت انبر ناخونی میندازن ، ن سطل‌الکتریکی ، یک سره میبرنت قصال خونه ، حاجی حلال کن فردا میبینمت . + حواسم هس ، مراقب باش ، یاعلی . [ گفتگوی‌ بین دو مجاهد انقلابی در روز یک‌بهمن‌هزاروسی‌صد‌و‌پنجاه‌و‌هفت

برای ِ پُست خود را پَست نکنید .

در حسرتیم دم به دم عمر خویش را مارا فراق یار به این وضعیت کشید . .

براى ِ تداوم انقلاب و خط ِامام به مجاهدت سخت‏ترى نيازمنديم . - #حضرت_آقا -

گر دهد دست که روزی به وصال تو رِسم با تو گویم که مرا بی‌تو چه‌ها پیش آمد . .

مبارزه ؛ جنسیت نداره . #زنان_مجاهد

اصلا این همه خستگی و کوفتگی ؛ فدای ِ یه دونه از این الله ُ اکبرا .

من بین صفا و مروه هم میگویم ؛ ایوان نجف عجب صفایی دارد .

مستی اگر فیلم بود . #ابوتراب

شما می‌ توانید با تکرار کلمه‌ ی حیدر شراب ِ ناب بنوشید ُ مست‌ شوید 💙 . #دل‌آرام.

در ایمان و نبرد و فضیلت اولین هستی فقط در بازگشت از جنگ ، حیدر ! آخرینی تو . .