اسم این مرض که وقتی به گذشته فکر میکنی دلت حتی برا اون روزای فوقِ مزخرفی که گذشته ام تنگ میشه،افسردگیه یا چی؟
وقتی ۱۵ سالم بود فکر میکردم ۱۸_۱۹ سالگی دور و برم پر از دوست و رفیق و اکیپ مختلط و سفرای اکیپی و کارای عجیب غریب و پارتنر و کوفت و زهرماره
ولی الان ک به اون سن رسیدم میبینم ن تنها اون اتفاقایی که فکر میکردم نیوفتاد بلکه همون چیزایی ک داشتمم دیگه ندارم
آرامش، ذوق و شوق، ثبات، اعتماد ب نفس،خوشبینی در مورد آینده و...(:
جدی استرس تونو میتونین کنترل کنین؟ من وقتی استرس دارم آبم نمیتونم بخورم چه برسه کنترل اوضاع.
نقاشی بهم آرامش میده، امید میده، اعتماد بنفس میده، حس کافی بودن میده..
خیلیاشون حتی از نقاشی ام کم تَرَن.
دانشگاه برا پسرا فقط بازیه..دختر بازی رفیق بازی فرار از سربازی.
اونوقت برا دخترا، هی درس درس درس
ای ریدم تو درس.
تنهایی نهایت دو سه ساعت تو شب و نصفه شب حالتو بد میکنه..ولی رابطه،هر ثانیه به ثانیه و تو کل ۲۴ ساعت.
والا منم خستم ازینی که هستم ولی خستگیم انقدر زیاده که حتی توان ندارم این ادمو عوض کنم