وضعیت اعصابم وقتایی که یه آهنگ و نمیتونم بزنم و دلم میخواد گیتار و بکوبم تو دیوار، ولی یادم میاد اگه چیزیش بشه قلب منم همراهش تیکه تیکه میشه : 🚮
روز میخوابم که شب بیدار بمونم درس بخونم،شب میخوام که صبح زود پاشم درس بخونم،صبح دیر پامیشم چون شب بیدار موندم که درس بخونم ولی نه درس خوندم نه از عذاب وجدان درس نخوندن تونستم زود بخوابم..
*نتیجه : همرو بذارم برا شب امتحان تا زیر فشار حجم کتابا بمیرم.
+احساسات دخترا ترمیم نمیشه..
+ممکنه بنظر بیاد روبه راه شدیم
+اما دقیق تر که نگاه کنی؛همش درحال پنهان کردن احساساتمونیم.
ولی بهترین اتفاقی که تو ۴۰۲ افتاد این بود که از دانش آموز بودن فارق شدم و دیگه الان نگران امتحان نهایی و شبه نهایی بعد عید نیستم.