سلام خدمت همه ی مهربون های گروه🤚 وسلام ویژه خدمت بانوی گلم ماهی جان خیلی انشالله همگی تون سالم و سلامت باشید ازهمه ی خوانندگان محترم ممنون میشم منو راهنمایی کنید قبل از همکاری ازهمه تون کما تقدیروتشکر رو دارم 🙏🙏
🤰 حقیقتا قصد بارداری دارم ۲۷ سالمه تازه ازدواج کردم یه هشت ماهی میشه دوسال عقد بودم و همسرم غریبه هست و خداروشکر همسرمهربون وبامحبتی دارم
میخواستم بدونم برای بارداری باید چه اقداماتی قبل و بعد از بارداری باید توسط خودم وچه همسرم انجام بشه و بعد میخواستم بدونم چه چیزایی تاثیر در جنسیت بچه داره ،چه خوراکی مواد غذایی مصرف کنم بهتره ....
دوستان تجربه دارن لطفا منو جای دخترویا خواهر کوچکترازخودشون راهنمایی کنن ☺️دوستت دارم فرزندی زیبا و سالم و سلامت به دنیا بیارم 🤱
درضمن آزمایش خون وادار وتیروئید دادم امروز۱۱/۱۰ رفتم جوابش گرفتم از بهداشت ماما گفت خداروشکر همه خوبه
لطفاً ازهمه ی خواهری گلم میخوام منو راهنمایی کنن چون هیچ تجربه ای دراین مورد ندارم راستی کتاب ریحانه ی بهشتی هم خریدم جهت مطالعه .
ممنونم از همتون وارزوی بهترین ها روازخداوندمنان برای همتون دارم ندیده دوستتون دارم ☺️
برام دعا کنید خدا فرزندی صالح به من بده🤲🤲
منم باشم مامان آینده 😍
🌾🌺🌾آیدی من برای دریافت پیام هاتون
👇
@mahi_882
🌾🌺🌾لینک کانال برای معرفی کانال به دوستانتون
👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🌾🌺🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌾🍃🍃🍃🌺🍃🍃🍃🌾
تجربه مشترک اعضا
سلام دوستان
زمانی که تازه ازدواج کرده بودم برای اولین باربا سه تا از خواهر شوهرام رفتم
شمال ...شوهر من پسر بزرگ خانواده هست ...ما رفتیم مسافرت با دو ماشین ...خوب بود تا اینکه
برگشتیم ..همه توقع داشتند دونگی نباشه همشو شوهر من حساب کنه😳با اینکه
شوهر اونها وضعشون بد نبود ....من اعتراض کردم...و شوهرمم پشتم اومد ...
دیگه اینها با ما مسافرت نیومدن
😄بهتر ...من هر سال میرم شمال
چون هر دو نفر شمال دوست داریم ...ولی اونها اصلا نرفتند ...
دوستان کار من خساست میشه ؟؟؟از قدیم این بوده باید دونگی حساب بشه ...خوب هر سال وظیفم میشد من خرج کنم
🌾🌺🌾آیدی من برای دریافت پیام هاتون
👇
@mahi_882
🌾🌺🌾لینک کانال برای معرفی کانال به دوستانتون
👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🌾🌺🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#تجربه_من ۱۱۱۱
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#فاصله_سنی_بین_فرزندان
#ناباروری_ثانویه
#سختیهای_زندگی
#تاخیر_در_فرزندآوری
من خانمی ۳۹ ساله هستم و دو فرزند دارم. بنده در سن ۲۳ سالگی در حالیکه اولین نوه خانواده بودم و نسبت به اقوام و همسایه ها زودتر ازدواج کردم. در سال۸۷( عقد) و در عید سال ۸۸ عروسی گرفتیم.
دانشجو بودم و همزمان با کار دانشگاه باید کار خانه داری را هم( که قبلا در مجردی انجام زیاد نمی دادم ) انجام می دادم.
همیشه میگم کاش زودتر با کانالتون آشنا میشدم. کاش بعد از ازدواج فرزندآوری را به تاخیر نینداخته بودم و تحت تاثیر اطرافیان که اول دورتون را بزنید بعدا اقدام کنید، نبودم.
از اون طرف هم با خودم میگفتم اول درسم تموم بشه، بعد بچه بیاریم. عاقبت با کلی ترس از حرف خانواده، بالاخره سال ۹۱ دخترم را بدنیا آوردم😊.( در ضمن دوران بارداری دور از خانواده بودم و خدا کمکم کرد گذراندم با تهوع و...) با کولیک شدید و شبها تا صبح بیدار بودم. گاهی همسرم کمک میکرد.
اما وقتی روزها میرفت سرکار تنها با یک موجود کوچک که دل درد شدید داشت گاهی خودم هم گریه میکردم. یکبار همسایه مون اومد کمک، وقتی صدای گریه بچه رو شنید خدا خیرش بده الان تو شهر ما زیاد کسی به کسی کار نداره.
بعد از بچه ی اول به دنبال خرید خانه بودیم، هرچند ته دلم بچه می خواست اما حرف اطرافیان نزدیک (حتی مادرشوهرم که بچه زیاد آوردیم و سختی زیاد داره و شما اینکار را نکن و پدر خودم که اگر کسی رو تو سن ما، پرجمعیت میدید، با توجه گرانیها ملامت میکرد و...) باعث شد به فکر بچه دوم نباشم. البته جو خانواده هم تاثیر داشت، طوری که هنوز خیلی از دخترهای همسایه یا ازدواج نکردند یاهنوز بچه نیاوردند.
دخترم داشت بزرگ میشد و نیاز به همبازی احساس میشد و اون موقع همسرم حوصله اش بیشتر بود و بچه رو بیرون میبرد و فکر میکردیم برای بچه دوم مشکلی نداریم.
بالاخره خانه خودمان را خریدیم و دخترم تازه پیش دبستانی می خواست بره و اقدام کردیم و متاسفانه بارداری خارج رحم شد به دلیل بسته بودن لوله ها و بیمارستان خوابیدم و خداروشکر بدون عمل جراحی رفع شد.
بعد از مدتی که برای بارداری دوم اقدام کردیم. متوجه ناباروری ثانویه خودم شدم و بعد از یکسال دوباره نزد دکتر ظهیری رفتم و کلی عکس رنگی لوله بسته را باز کرد و قرص و آمپول و....حتی اون ایام، کرونا تازه اومده بود اما تصمیمم را گرفته بودم و بعداز سه ماه خداروشکر با توسل به خدا باردار شدم الحمدلله...
در بارداری دچار قند بارداری شدم و مکرر آزمایش قند میدادم و چون کرونا بود باید مواظب می بودم و هرجایی نمیرفتم
تا بالاخره خداروشکر دختر عزیزم حسنا سال ۹۹ روز ولادت حضرت زهرا بدنیا اومد😊
همیشه میگم کاش فاصله دو خواهر کمتر بود نه ۹ سال چون وقتی فاصله سنی شون بالا میره کمتر همبازی میشن و خواسته هاشون فرق میکنه.
من بعد از زایمان تا دوسال پریود نمیشم بعد از دخترم دوم هم همین طور شد. و دکتر رفتم برای بچه بعدی که متاسفانه تا یکسال قرص ضد بارداری برای رفع کیست تخمدان و... مصرف کردم که نه تنها بهتر نشدم بدتر شدم و میوم هم گرفتم.
دیگه اونجا نرفتم و دوست نداشتم با آمپول باردار بشم رفتم( سراغ دکتر طب سنتی خانم رادمنش تیم پزشکی خانم دکتر یزدیان) و الان نزدیک چهار ماه تحت نظرشون هستم، هرچند بهتر شدم اما هنوز موفق به بارداری نشدم.
از همینجا از همه عزیزان خواهش میکنم فرزندآوری تون رو به تاخیر نیندازید و به نظرم فقط بحث مالی نیست، بحث فرهنگی خانواده ها هم خیلی تاثیر داره.
از شما التماس دعا دارم. ان شاالله همگی سلامت و در پناه حق باشید و بتوانیم سربازانی برای امام زمان (عج) بدنیا بیاوریم.
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
https://eitaa.com/dotakafinist
https://eitaa.com/dotakafinist
سلام ماهی بانو منم میخوام براتون داستان خواستگاریمو بگم
من الان ۵۷ سالمه .از ۱۵ سالگی برام خواستگار میاومد بچه اول خونواده هستم
دختر خاله مبرای پسرش منو خواستگاری کرده بود ومن و خونواده اصلا راضی به این وصلت نبودیم .ومادرم خدابیامرز میخواست یه مورد دیگه پیدا کنه که اونا دست از سر ما بردارن .که بنظرمون رسید دختر دوست مادرمو معرفی کنیم .که دوست مادرم اصلا خبر نداشت ولی یه روز اومدخونه ی ما .
نگو اینا هم خوابهایی برامن دیده بودن 😂
خلاصه وارد خونه شدو بعد از احوال پرسی گفت برا پسرم اومدم خواستگاری
که مادرم گفت من میخواستم برانوه خواهرم دختر شمارو خواستگاری کنم .ولی دوس مادرم گفت حالا بزار من پسرمون زن بدم تا نوبت دخترم برسه .خلاصه سر تونو درد نیارم با مادرم قول وقرار میزارن .منم از هما جا بی خبر
چون آنزمان دیپلم گرفته بودم ودوس داشتم پرستاری بخونم
وقتی موضوع رو مادرم گفت وقرارشونو که گذاشته بودن گفت.
من گفتم اصلا من راضی نیستم میخوام کنکور بدم وپرستار بشم ولی مادرم گفت من نمیدونم ماقرارمونو گذاشتیم
منم خیلی حرصم گرفت گفتم وقتی گفتید بیا چایی بیارمن پاهامو میکشم روزمین که فک کنن من مشکل دارم .تازه تا پسرشون نگاهم کنه اداشو در میارم 😉
مادرم خدابیامرز گفت این کارا رو نکنی آبرومون میره تازه دوستم میدونه تو مشکلی نداری
منمپررو گفتم پسره که نمیدونه
خلاصه اینا اومدن چشمتون روزهای خوب ببینه 😊
پاهامو که نکشیدم هیچ
ادای پسره هم در نیاوردم هیچ
تازه همون شب بله برون هم کردیم
چون پسر دوست مامانم منو قبلا دیده بوده وپسندیده بوده
ومنم از همه جا بیخبر
وقتی حرف میزدیم میگفت هرچی شما بگی من انجام میدم
خلاصه دل مارو هم برد وما شدیم زن وشوهر
۱۲ ساله همسرم به رحمت خدا رفته
مادر شوهر ومادرم هم به رحمت خدارفتن
روح همه ی اموات شاد .
الان خیلی دلم برا مامانم میسوزه که چرا حرصش دادم .البته جوون بودم وجاهل😔
منم مادر بزرگ ۴ دسته گل💐💐💐💐
اگه ماهی جون دوس داشتی داستان منم بزار تو گروه
🌾🌺🌾آیدی من برای دریافت پیام هاتون
👇
@mahi_882
🌾🌺🌾لینک کانال برای معرفی کانال به دوستانتون
👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🌾🌺🍃🍃🍃🍃🍃🍃
مَــــــــنِ آرام💜✨
🍃🍃🍃🌼🍃🍃🍃 طاووس خانوم از زندگیش میگه... 🍃🍃🍃
🍃🍃🍃🌼🍃🍃🍃
طاووس خانوم از زندگیش میگه...
🍃🍃🍃
مَــــــــنِ آرام💜✨
🍃🍃🍃🌼🍃🍃🍃 طاووس خانوم از زندگیش میگه... 🍃🍃🍃
منصور دیگه تاب نیاورد..چهرش سرخ شد ..دستشو بین م. وهاش کشید و گفت
_:تورو خدا بس کنید !
دلم بری اون حال منصور خیلی سو. خت !ازخودم بدم اومد ..چون میدونستم دلیل این حال بد منصور ..من بودم ! همش نگاه نگرانم به منصور بود که
پدرم بدون توجه به حرف منصور اومد سمتم ..درحالی که چشمهاش ازهاله اشک برق میزد ...گفت
_:اسمش ارسلانه ..آقاییه برای خودش ..باید ببینیش ...البته پارسال دیدیش ...ولی الان یه یلی شده برای خودش ...ادم وقتی دو کلوم باهاش حرف میزنه کیف میکنه ...آخ طاووس ...
آهی گشید و ادامه داد ...
اشرف رو مجبور کردم اول شرط منو قبول کنه ...بعد عقدش کنم ...به خاطر خودشم که شده ...ارسلان که تا هفته پیش ایران بود ..بهش میگه ..ارسلانم قبول میکنه ! اولش باور نکردم ...قرار گذاشتیم خود ار سلان اومد باهام حرف زدیم ..براش کلی شاخ و شونه کشیدم ..گفتم حق نداره سر دخترمن منت بزاره که اره تو قبلا اردواج کردی ..گفتم حق نداره ازگل نازکتر بگه ..هرچی گفتم ...گفت باشه ...برام عجیب بود طاووس...ازش پرسیدم چرا به این راحتی قبول کرده با دختر من که یه بار ازدواج کرده ...ازدواح کنه ...گفتم اگه مجبوره و دلش راضی نیست میتونه همین اول راهی پا پس بکشه ...ولی میدونی اون چی گفت ؟
گفت من طاووس رو وقتی عید دیدنی اومدیم خونتون دیدم و پسندیدم !...گفت وقتی به پدرم گفتم از دختر حیدرخوشم اومده ...گفت بزاردرسهات تموم بشه بعد ..
ارسلان گفت ...وقتی دل به دلدار میرسه چرا باید ناراضی باشم
بعد پدرم محکم ک وبید به منقل ....همه کباب ها افتادن رو زمین خاکی ..
و.حش. ت کردم ....هین بلندی کشیدمو گریان به آغو. ش مادرم پناه بردم ...مادرم بغ. لم کرد ..پدرم
برگشت دستشو گرفت سمت منصور ..
_:ولی یهو سرو کله این پسر پیدا شد ...
بعد منو نگاه کرد
_:یهو تو عاش. ق شدی ...و همه آرزو های منو ...پایمال کردی و تهش یه اشرف غررغرو ..رو دستم گذاشتی که با دیدنش روزی هزار بار میم. یرم ....ل. عنت به تو طاووس ..لعن. ت بهت ...
منصور دیگه بیشترازاین طاقت نیاورد و ...
سلام به همگی دوستان من همیشه خواننده بودم و کار هر روزم این شده مرتب پیام دوستان رو بخوانم اما الان برای من مشکلی پیش امده و نیاز دارم خواعرهای عزیز بهم کمک کنن
دختر من ۲۲ سالشه یه دختر زیبا توسن ۱۵ سالگی برادرشوهرم امد خواستگاری برای دخترم هم دخترم هم شوهرم کلا مخالف بودیم اما دست بردار نبودن که باعث بحث ودعوا شد بین دوتا برادر و تهدید و بینهایت تهمت هایی که وحشتناک بود درباره دخترم بعد اون جریانات دخترم روز به روز افسرده ومریض و شد همش تو اتاقش بود و تاریک کسل تا بعد مدتی دیدم رگ دستشو زده اما کم نتونسته بود ترسیده بود دیونه شدم از ترس شبها خواب نداشتم بردمش مشاور اما مشاور هم نتونست کاری کنه حتی ذهنم خطور کرد شاید پسر عموش و بخواد اما میگفت من ازش متنفرم همون موفق میومدن خواستگاری گریه میکرد میگفت بابام منو به پسر عموم بده من خودمو میکشم کلا طالب پسر عموش نبود اما تو این چند سال یا قرص یا رگ دو سه بار زده بود وقتی حالش بهتر میشه میگه بخدا مامان یکی تو گوشم میخونه این کارو بکنم این روزهارو داشتیم سپری میکردیم تا ۶ ماه پیش جاری که مادر همون پسر عموش بود با زن برادر خودش یه دعوایی خیلی بزرگ داشتن و اون زن برادرش هم که عراقی بود الان از اون موقع ول مرد رفت عراق که طلاقش بدن بهم زنگ زد گفت من و جاری (من)رفته بودن چند سال پیش عراق برای دخترمن طلسم درست کردن گفت یکیشو تو پارک محله جفت خونت خاک کردیم یکیشو تو به خورد سگ داده بودن مابقی هم تو اب و به قول خودش قبرستون میگفت دخترتو قفل کردن و سیاه بعد اون هم خطشو خاموش کرد حالا من نمیتونم به شوهرم بگم چون عمل قلب باز کرده و دوبار سکته مغزی کرده میترسم دعوا کنه سکته کنه از اون طرف جاریم هم سرطان کل بدنشو پر کرده همه رفتن به همه گفته که منو میخواد ببینه من به شوهرم گفتم اصلا نه میرم نه حاظرم حتی به هیچ عنوان حلالش کنم شوهرم هم میگه تصمیم با خودته یکی دوبار هم اوردنش دم در خونه من در و باز نکردم چون از طریق خواهر شوهرها بهش رسوندن که من خبر دارم با دخترم چکار کرده و حوالش کردم به خدا این وسط من نمیدونم چکار کنم دارم دیونه میشم دختر میگه شبها به چیز سیاه مثل خفاش خیلی بزرگ همش تو اتاقمه میگه تا از خواب میپرم غیب میشه اوایل فکر میکردم خواب بد میبینه اما بعد فهمیدن این جریان مطمینم بخاطر این طلسم هاست و هیچ جایی بلند نیستم واصلا نمیدونم چکار کنم من اهوازی هستم لطفا خواعرها اگه کسی کمکی میتونستم بکنه به ایدی من که پایینه پیام بده لطفا
Taha1198
🌾🌺🌾آیدی من برای دریافت پیام هاتون
👇
@mahi_882
🌾🌺🌾لینک کانال برای معرفی کانال به دوستانتون
👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🌾🌺🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌾🍃🍃🍃🌺🍃🍃🍃🌾
خانم ۴۶ ساله هستم ۲۶ساله ازدواج کردم همه جوره مواظب زندگیم بودم اما شوهرم بر عکسم بود ...
سلام بخانم مدیر عزیز اللهی خدا خیرت بده توروخدا پیام منو اروژانسی بزارین تو گروه من
خانم ۴۶ ساله هستم ۲۶ساله ازدواج کردم همه جوره مواظب زندگیم بودم اما شوهرم بر عکسم بود
بی نهایت اجباز و خودخدا نمیتونم بیش از این توزیح بدم خیلی طولانی میشه الان ۲ فرزند
پسر دارم تقریبا مثل باباشون شدند باز بزرگه کمی دل رهم هست ولی انان از دست کوچیکه
سنش سنه بلوغ هست هر جور باهاش راه میام باز سرکش ولجباز یش بیشتر میشه رفقای
خوب نداری هر کاری میکنم با اونا نگرد بتر میکنه خیلی ازش سیر شدم
گاهی حسرت دخترهای مجرد رو میخرم حالا سوالم اینه تورو امام زمان کمکم کنید
من بااین پسر لجباز وشوهرم چ طوری ادامه بدم راستی انواع بیماریهارو گرفتم ندیده دوستون دارم من باشم مادر دلواپس
🌾🌺🌾آیدی من برای دریافت پیام هاتون
👇
@mahi_882
🌾🌺🌾لینک کانال برای معرفی کانال به دوستانتون
👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🌾🌺🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌾🍃🍃🍃🌺🍃🍃🍃🌾
برای آقای کانالمون...
سلام بہ ھمہ وتشکراز فاطمہ عزیزم
برای برای اقای ۲۷سالہ مینویسم
اقای محترم خانومتون اختلال دارہ حتما بہ روان شناس وچہ بسا روانپزشک مراجعہ
کنین ،خانومتون ازاون ور بوم کہ چہ عرض کنم 😐ازاون ور دنیا افتادہ،اخہ
ازابروریزیش کہ بگذریم براسلامتیتون خوب نیست موندم چطو ھنوز زندہ
این،یعنی چی قورمہ سبزی رو ریختہ داخل جوراب🤢 حتما پیگیر باشین بازبون خوش حرف بزنین ،ایشون بیمارن لطفا کمک
کنین بہ زندگی طبیعی برگردن،این دیگہ صرفہ جویی نیست،چرا ادم غذااضافہ میاد میزارہ ظرف تمیز فریز میکنہ ولی دراین
حد طبیعی نیست فقط دعوا نکنید دست خودشون نیست،موفق باشین
ظھور مھدی جانمون صلوات😍
🌾🌺🌾آیدی من برای دریافت پیام هاتون
👇
@mahi_882
🌾🌺🌾لینک کانال برای معرفی کانال به دوستانتون
👇
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
🌾🌺🍃🍃🍃🍃🍃🍃