eitaa logo
دانشگاه مجازی
529 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
3.2هزار ویدیو
1.5هزار فایل
در این دانشگاه مدرکی نیست، ان شاء الله علمی باشد. ارتباط با ادمین: @shirvani_shiri
مشاهده در ایتا
دانلود
سهم و نقش اقتصاد تریاک! طالبان در حال حاضر کنترل بسیاری از مناطق مهم اقتصادی افغانستان، از جمله مناطق کشت خشخاش، بازار‌ها و مسیر‌های تجاری به پاکستان، ایران و تاجیکستان را در اختیار دارد و این یعنی اینکه آن‌ها می‌توانند در زنجیره تجارت، مالیات دریافت کنند. تاریخ انتشار: ۱۷:۳۳ - ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ پ سهم و نقش اقتصاد تریاک!جاناتان گودهند؛ ششم آگوست (۱۶مرداد)، هنگامی که نیرو‌های طالبان، زرنج یعنی شهر مرزی افغانستان با ایران را که ۶۳ هزار نفر جمعیت دارد، تصرف کردند، جنگ طولانی در این کشور به نقطه عطف خود رسید. این شهر از لحاظ جغرافیایی و سیاسی اهمیت زیادی ندارد، اما نخستین مرکز استانی بود که طی یک ماه پیشروی سریع طالبان، به تصرف این گروه درآمد. در ابتدا پیشروی‌های طالبان عموما به مناطق حوالی شهر‌های بزرگ محدود بود و این گروه کنترل نیمی از ۴۲۱ منطقه افغانستان را در اختیار داشت، اما جنگجویان طالبان، همزمان با کاهش روحیه نیرو‌های مسلح افغانستان، به سمت مراکز پرجمعیت حرکت کرده‌اند. از زمانی که این گروه، زرنج را به تصرف درآورده، تعداد دیگری از مراکز ولایت‌ها را نیز در شمال کشور تصرف کرده است. سرعت پیشروی‌ها سبب تعجب بسیاری از ناظران تحولات افغانستان شده است. در واقع، از زمان انعقاد توافقنامه سال ۲۰۲۰، توازن قدرت تغییر کرده است. طبق این توافقنامه بین طالبان و آمریکا، ایالات‌متحده قول داد نیرو‌های خود را از افغانستان خارج کند و به‌عنوان شرط توافق، قرار شد دولت افغانستان پنج هزار زندانی طالبان را آزاد کند. مذاکرات بعدی صلح که با حمایت قدرت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای انجام شده، نتوانسته است از خشونت‌های اخیر جلوگیری کند یا به برنامه‌ای معتبر برای صلح منجر شود. اما با آنکه اکثر تحلیلگران بر روند شکننده صلح و ابعاد نظامی تحولات افغانستان تمرکز داشته‌اند، به عوامل اقتصادی که زمینه تحولات اخیر را فراهم کرده‌اند، از جمله تجارت مواد مخدر، توجه کافی نکرده‌اند. به نظر می‌رسد، تاریخ در حال تکرار است؛ بنابراین برای درک ابعاد اقتصادی تغییرات در افغانستان، باید بار دیگر به زرنج توجه کنیم. تعجبی ندارد که طالبان بر شهر‌های مرزی تمرکز کرده است؛ زیرا این شهر‌ها از لحاظ اقتصادی اهمیت زیادی دارند و تصرف آن‌ها به معنای افزایش قدرت نظامی و سیاسی است. در حال حاضر، طالبان ۱۰نقطه مرزی مهم مبادلات تجاری با دیگر کشور‌ها را در کنترل خود دارد. غیر از زرنج، آن‌ها قندوز که کنترل مسیر‌های شمالی به سوی تاجیکستان را در بر می‌گیرد، اسلام‌قلعه که نقطه مرزی مهم با ایران است و سپین بولدک را که منطقه مهم مرزی با پاکستان است، نیز در کنترل خود دارند. اهمیت این شهر‌های تجاری با نگاه به تاریخ معاصر مشخص می‌شود. پس از خروج نیرو‌های روسیه از افغانستان در دهه ۱۹۸۰، هنگامی که جناح‌های متخاصم در این کشور، دیگر کمک‌های نظامی و مالی از روسیه و آمریکا دریافت نکردند، کنترل مسیر‌های تجاری اهمیت پیدا کرد و این شامل قاچاق مواد مخدر هم بود. از اوایل دهه ۱۹۹۰، تجارت مواد مخدر به‌شدت افزایش یافته است. اکنون هم این تحولات مشاهده می‌شود. برای مثال در دهه ۱۹۹۰، زرنج به منطقه اصلی تجارت غیرقانونی تبدیل شد و ارتباط‌های فرامرزی، زمینه این‌گونه فعالیت‌ها را فراهم کرد. چنین فعالیت‌هایی ادامه پیدا کرده و مواد مخدر تولیدشده در هلمند، در سراسر مرز قاچاق می‌شود. قاچاق انسان نیز رونق دارد. البته زرنج شاهراهی برای تجارت سوخت، مصالح ساختمانی، کالا‌های مصرفی و مواد غذایی نیز هست. این شهر در مسیر کریدور مهم بین کابل و بندر چابهار ایران است و دولت افغانستان در جاده‌ها و زیرساخت‌های مرزی آن، سرمایه‌گذاری کرده است. این اقدام با هدف گسترش مبادلات تجاری با ایران و کاهش وابستگی به پاکستان انجام شده است. موضوع تجارت قانونی و غیرقانونی در این منطقه، سبب جذب مردم به آن شده و این منطقه را به محلی برای درآمد‌های مالیاتی دولت تبدیل کرده است. در سراسر افغانستان، مالیات بر واردات، نیمی از درآمد داخلی دولت را تشکیل می‌دهد. برای مثال، اسلام‌قلعه به‌تنهایی هرماه بیش از ۲۰میلیون دلار درآمد مالیاتی برای دولت داشت؛ بنابراین تصرف این شهر‌های مهم نه‌تنها چمدان‌های طالبان را پر از پول می‌کند، بلکه دولت را از منابع مالی مهم محروم می‌کند. این تحول در حالی رخ داده که کمک‌های بین‌المللی در حال کاهش است. طالبان در حال حاضر کنترل بسیاری از مناطق مهم اقتصادی افغانستان، از جمله مناطق کشت خشخاش، بازار‌ها و مسیر‌های تجاری به پاکستان، ایران و تاجیکستان را در اختیار دارد و این یعنی اینکه آن‌ها می‌توانند در زنجیره تجارت، مالیات دریافت کنند.
کنترل بر مرز‌ها همچنین به طالبان امکان می‌دهد تا بر واردات کالا‌هایی نظیر سوخت محدودیت اعمال کنند و با شرایطی که مایلند، آن‌ها را در اختیار دولت در کابل قرار دهند. ایجاد اختلال در مسیر واردات و صادرات کالا از پیش سبب افزایش قیمت سوخت و مواد غذایی شده است. در روز‌های اخیر، اجاره‌خانه‌ها در کابل افزایش یافته است و بسیاری از کسانی که از ترس طالبان از شهر‌های خود آواره شده‌اند، به کابل آمده‌اند و نیازمند امکانات زندگی هستند. از سوی دیگر، قیمت مسکن کاهش یافته است؛ زیرا ساکنان کابل ترجیح می‌دهند که دارایی‌های خود را بفروشند و از کشور خارج شوند. بنا به تازه‌ترین بررسی‌های سازمان ملل، سال پیش وسعت زمین‌هایی که به کاشت خشخاش اختصاص داده شده بود، ۳۷ درصد افزایش یافته بود. این افزایش، حاصل عوامل گوناگونی از جمله بی‌ثباتی سیاسی و ناآرامی‌ها، خشکسالی شدید، سیل‌های فصلی، کاهش کمک‌های مالی بین‌المللی و کم‌شدن فرصت‌های شغلی است. از آنجا که محرک‌های ساختاری «اقتصاد تریاک» همگی در حال شدت یافتن هستند، وضعیت تولید مواد مخدر نگران‌کننده‌تر خواهد شد. درگیری‌های نظامی، حاکمیت ضعیف و فقر گسترده، محرک‌های وضعیت کنونی هستند. هم در مناطق روستایی و هم در مناطق شهری مرزی، اقتصاد تریاک منبع مهم و حیاتی برای ادامه حیات مردم است. بسیاری از آن‌ها در بحران‌های گوناگون زندگی می‌کنند. درگیری‌های نظامی در حالی شدت پیدا کرده که خشکسالی شدید، سبب افزایش قیمت مواد غذایی شده و بر سرعت انتشار سویه دلتای کرونا افزوده شده است. در سال جاری میلادی، تاکنون تحت تاثیر انواع بحران‌هایی که در کشور رخ داده، صد‌ها هزار نفر آواره شده‌اند. در آینده هر سناریویی که در افغانستان تحقق پیدا کند، از جمله پیروزی کامل طالبان، تداوم جنگ داخلی یا آتش‌بس، بسیار بعید است که تغییری در وضعیت اقتصاد این کشور که به تجارت مواد مخدر متکی است، ایجاد شود. هم طالبان و هم دولت، وعده‌هایی برای مبارزه با تولید و قاچاق مواد مخدر می‌دهند، اما عوامل بنیادی این وضعیت وخیم قدرتمندتر از آن هستند که قابل از بین رفتن باشند. تجارت مواد مخدر در استراتژی ادامه حیات طالبان، دولت افغانستان و مردم، ریشه‌های بسیار عمیقی دارد. به این ترتیب انتظار می‌رود که در داخل افغانستان، در منطقه و جهان، مشکل مواد مخدر ادامه پیدا کند. منبع: د کانورسیشن ترجمه: روزنامه دنیای اقتصاد
دانشنامه اسلامی [ویکی الکتاب] معنی نَبْتَهِلْ: مباهله کنیم - یکدیگر را لعنت کنیم ریشه کلمه: بهل (۱ بار) «مُباهَله» در اصل از مادّه «بَهْل» (بر وزن اهل) به معنای رها کردن و قید و بند را از چیزی برداشتن است، و به همین جهت هنگامی که حیوانی را به حال خود واگذارند، و پستان آن را در کیسه قرار ندهند، تا نوزادش بتواند به آزادی شیر بنوشد، به آن «باهِل» می گویند، و «اِبْتِهال» در دعا به معنای تضرع و واگذاری کار به خدا است. و اگر آن را گاهی به معنای هلاکت و لعن و دوری از خدا گرفته اند نیز به خاطر این است که رها کردن و واگذار کردن بنده به حال خود این نتائج را به دنبال می آورد، این بود معنای «مباهله» از نظر ریشه لغت. و از نظر مفهوم متداول که از آیه فوق گرفته شده، به معنای نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است، بدین ترتیب، افرادی که با هم گفتگو درباره یک مسأله مهم مذهبی دارند در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع کنند و از او بخواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند. تضرّع. سپس تضرّع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. راغب گوید: بهل و ابتهال در دعا به معنی تضرّع است و هر که ابتهال را (در آیه) به لعن تفسیر کرده برای آنست که ابتهال در آیه به جهت لعن است. مجمع البیان آن را لعن معنی کرده و از ابن عباس، تضرّع و مبالغه در دعاست. معانی دیگری نیز برای آن ذکر کرده‏اند که لازم به نقل نیست. در کافی کتاب الدعاء باب الرغبة از امام صادق «علیه السلام» نقل شده که ابتهال برداشتن دستهاست به هنگام دعا آنگاه که حالت رقّت و گری باشد. حدیث مباهله جریان مباهله به انصاری ای نجران در سال دهم هجری اتّفاق افتاده و یکی از عجیب‏ترین حوادث اسلامی است که تا آن را در پیش خود مجسّم نکنیم به اهمیّت آن متوجّه نخواهیم شد. هیئتی از نصارای نَجران (شهریست میان حجاز و یمن) پیش حضرت رسول «صلی اللّه علیه و آله و سلم» آمدند و آن در موقعی بود که مردم غیر نصارای آن شهر، اسلام آورده بودند. در مسجد مدینه ناقوس زدند و نماز خواندند و در مصاحبه با آن حضرت گفتند: ما را بچه می‏خوانی؟ فرمود: به شهادت اَلّا اِلهَ اِلّا اللّهَ وَ اَنّی رَسُولُ اللّه و این که عیسی بنده و مخلوق است، می‏خورد، می‏نوشد و حَدَث میکرد... گفتند: پدرش کی بود؟ می‏خواستند بگویند: در صورت بنده و مخلوق بودن لازم است که پدر داشته باشد فرمود: مَثَلِ عیسی در پیش خدا همچون آدم است که از خاک همچون آدم است که از خاک آفریده شد او پدر و مادر نداشت، در جواب عاجز ماندند و متحیّر شدند (ولی از لجاجت دست بردار نبودند) یعنی: هر که با وجود این علم که به سوی تو آمده درباره عیسی با تو مجادله کند بگو: بائید که پسران و زنان و نفوس ما و شما را بخوانیم و تضرّع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. به دنبال این آیه، حضرت فرمود با من مباهله کنید اگر راستگو باشم لعنت بر شما نازل خواهد شد و اگر دروغگو باشم بر من. گفتند: با انصاف آمدی و قرار مباهله گذاشتند. چه دعوت بزرگ و حیرت انگیزی!!! رسول خدا «صلی اللّه علیه و آله و سلم» پیش خود چه می‏اندیشید؟ این دعوت چهار احتمال داشت. 1- نفرین آن حضرت پذیرفته شده نصاری منکوب شوند. 2- بالعکس. 3- نفرین هیچ طرف به اجابت نرسد. 4- نفرین هر دو مستجاب شود و همه از بین بروند. فقط بیت خویش را نمی‏آورد وقت صبح دیدند با چهار نفر می‏آید که عبارتند از دئو پسر و یک مرد و یک زن. گفتند اینها کیستند؟ جواب شنیدند: این پسر عمّ و دامادش علی که محبوب‏ترین خلق پیش اوست واین زن دختر او فاطمه است که پیش از همه عزیزتر است. در نقل مجمع البیان هست که آن حضرت در وقت آمدن دست در دست علی داشت و حسن و حسین پیش رویش بودند و فاطمه در پی ایشان می‏آمد «صلوات اللّه علیهم اجمعین». آن حضرت پیش آمد و بر دو زانو نشست! ابو حارثه که اُسقف نصاری بود از دیدن آن وضع گفت: به خدا مانند انبیاء به زانو نشست گویند اسقف گفت: صورتهائی می‏بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از جایش بر کند البتّه خواهد کند! مباهله نکنید هلاک می‏گردید بعد گفت: یا اباالقاسم ما مباهله نمی‏کنیم و مصالحه کن بر مبلغی که به پرداخت آن قادر باشیم. بالاخره با وضع جزیه بر نصارای نجران، این واقعه پایان یافت. ذیل این مطلب‏ ناگفته نماند: به اتفاق شیعه و اهل سنّت رسول خدا «صلی اللّه علیه و آله و سلم» فقط علی و فاطمه و حسنین «علیه السلام» را با خود به مباهله برد، با آنکه «نِسائَنا وَ اَبْنائَنا وَ اَنْفُسَنا» در آیه شریفه جمع است و خدا به دعوت جمع دستور داده بود.
ناچار باید گفت و واقع هم این است که در آن روز مصداق واقعی «ابنائنا» دو نفر بیشتر نبودند و مصداق واقعی «نسائنا» فقط حضرت فاطمه ع و مصداق واقعی «اَنفسنا» فقط علی «علیه السلام» بود و گرنه لازم بود که دیگران را نیز ببرد تا صیغه جمع مصداق پیدا کند، علی هذا این آیه، عظمت شأن این چهار بزرگوار را بیشتر از آنچه به تصوّر آید روشن می‏کند، مخصوصاً کلمه «انفسنا» که حضرت مولی الموالی در آن مصداق نفس رسول «صلی اللّه علیه و آله و سلم» گردیده است. در المنار بعد از نقل اینکه: روایات در رفتن این چهار نفر با آن حضرت، متفق‏اند مطلب نا صحیحی آورده که می‏شود از بزرگترین اغلاط و تعصّبات نا بجای محمد عبده به حساب آورد. عجبا!!!! تعصّب و تحت تأثیر محیط بودن با دانشمندان چه‏ها می‏کند با آنکه چند سطر پیش می‏گوید: مسلم و ترمذی و دیگران آن را از سعد (وقّاص) نقل کرده‏اند باز در ذیل می‏گوید: حدیث را شیعه وضع کرده‏اند! واقعاً موی بر اندام آدمی راست می‏شود ای روی تعصّب سیاه!! دانشمندی مثل محمد عبده که از دیدن نهج البلاغه بی خود می‏شود و به شرح آن کمر می‏بندد و هر جا در تفسیرش بیخردان و نادانان و حتی ابوهریره را که پیش دنیای اهل سنّت مقبول است به باد انتقاد می‏گیرد، ولی در زمینه ما نحن فیه و امثال آن چنان کج می‏رود که باعث اعجاب هر بیننده است. ناگفته نماند: علّامه طباطبائی در ج 3 المیزان ذیل آیه شریفه در بحث روائی، سخن المنار را نقل و ردّ کرده و لغزشهای آن را بررسی کرده است، طالبین به آنجا رجوع کنند.
مشارکت در باب «تَفاعُل» و «اِفتِعال» 1- چگونگی معنا ی مشارکت در این ابواب 2- نكاتي درباره مشاركت در باب هاي تفاعل و افتعال چگونگی معنای مشارکت در این ابواب : یکی از معانی این دو باب مشارکت می باشد که از لحاظ معنی و اعراب مشارَک و مشارِک مثل هم می باشند. باب تفاعل و افتعال برای اشتراک دو شیء می باشند که در انجام یک فعل. یعنی ؛ این دو شیء در اصل و مصدر فعل با همدیگر اشتراک دارند. مثال : «وَتَعَاوَنُواْ عَليَ الْبرِِّ وَ التَّقْوَى ‏وَ لَاتَعَاوَنُوا ْعَليَ الْاثْمِ وَالْعُدْوَانِ : بر نيكوكاري و پرهيزگاري به يكديگر كمك كنيد و بر گناه به يكديگر كمك نكنيد.» ( سوره مائده- 5 / آيه 2 ) «تَوَاصَوْاْ بِالْحَقّ ‏ِوَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبر : همدیگر را به حق و شکیبائی سفارش کردند. » ( سوره عصر-103/ آیه 3) « فَإِنتَنَازَعْتُمْ فيِ شىَ‏ْءٍ فَرُدُّوهُ إِليَ اللَّهِ وَ الرَّسُول : اگر بینتان دعوا شد ، آن را به خدا و رسول رجوع دهید.» ( نساء-4 / آیه 59 ) « إِنَّمَا أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَي دِينِ اللَّهِ و مَا فَرَّقَ بَيْنَكُمْ إِلَّا خُبْثُ السَّرَائِرِ وَ سُوءُ الضَّمَائِرِ فَلَاتَوَازَرُونَ وَلَاتَنَاصَحُونَ وَلَاتَبَاذَلُونَ وَلَاتَوَادُّونَ» ( نهج البلاغه ، خطبه 114 ) اِختَصَمَ زیدٌ و عمرٌو ( زید و عمرو با هم نزاع کردند. ) اِشتوَرَ الزیدان. ( دو زید با هم مشورت کردند.) نکاتی درباره مشارکت در باب های افتعال و تفاعل: 1- در باب تفاعل و افتعال اصل فعل ، مصدر یا اسم جامد است : مثل: « تَضارَبنا » و « اِضطَرَبَ » که اصل آنها مصدر «ضَرب» است. و « تسایفنا » و « اِستافَ» که اصل آنها از ماده « سیف » که اسم جامد است. 2- در باب تفاعل و افتعال ، طرف دوّم مشارکت ، یا به فاعل عطف می شود و یا جملگی تحت عنوان فاعل ذکر می شوند. 3- باب افتعال اگر به معنی مشارکت باشد عین الفعل اجوف واوی آن اعلال نمی شود. مانند : « اِزدَوَجَ علیٌّ و فاطمه. »
حضور دختران در کلاس در غزنی افغانستان
سویه دلتا در کودکان شدیدتر است در حال حاضر پزشکان در سراسر جهان شاهد این هستند که ابتلا به نوع دلتا کروناویروس در بین بچه ها بسیار بالا است و تعداد بچه هایی که در بیمارستان بستری شده و شرایط وخیمی دارند رو به افزایش است. کد خبر:۱۰۷۰۴۱۹تاریخ انتشار:۲۶ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۱۹17 August 2021 سویه دلتا در کودکان شدیدتر است به گزارش «تابناک» به نقل از مهر از مدیکال نیوز، در کشورهایی مانند اندونزی، تایلند، مالزی، انگلستان و ایالات متحده، نه تنها افزایش موارد مربوط به ابتلاء کودکان به کووید ۱۹ وجود دارد، بلکه متأسفانه افزایش مرگ و میر در بین کودکان و نوجوانان نیز مشاهده می‌شود. در مراحل اولیه پاندمی کووید ۱۹ که تنها گونه ووهان، ویروس غالب بود، دیده می‌شد که کودکان چندان تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند، اما اکنون با ظهور نوع دلتا، برعکس این موضوع مشاهده می‌شود. بسیاری از متخصصان در حال حاضر به این نتیجه رسیده اند که نوع دلتا نسبت به انواع قبلی ممکن است باعث بیماری شدیدتری در کودکان شود. در حال حاضر محققان تاکید می‌کنند سویه دلتا کروناویروس یک تهدید جدی برای همه، اعم از بزرگسالان و کودکان است. برخی داده‌ها نشان می‌دهد افراد آلوده به نوع دلتا بیشتر از افرادی که با انواع دیگر آلوده شده اند در بیمارستان بستری می‌شوند.
پاره‌هایی از زندگی متفکر احیاگر حسن رحیم‌پور ازغدی سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۱۵کد مطلب: 773204 بچهٔ بزرگ خانواده پشت بیرق هیئت عکس امام را زده بود و با برادران نوجوانش راهپیمایی راه انداخته بودند. ساواک دستگیرش کرده بود، مادرش که رفته بود آزادش کند، گفته بودند این چه بچه‌ایه تربیت کردی؟ جواب داده بود عکس مرجعش را دستش گرفته. پاره‌هایی از زندگی متفکر احیاگر حسن رحیم‌پور ازغدی به گزارش جهان نيوز به نقل از مشرق، محمد صادق شهبازی با اشاره به سوابق حسن رحیم پور ازغدی در رشته توئیتی تفصیلی نوشت: با کلی ادعا رفتیم پیشش. گفت من خیلی قبل‌تر از شماها برای کارتن‌ خوابی زندان رفتم. بعد فهمیدیم شصت‌ و دو مجروح که می‌شود، می‌آید مشهد یک تعداد از کارتن‌ خواب‌ها را جمع می‌کند، در خانه سامانشان می‌دهد میگوید این که کافی نیست باید نهادها کاری بکنند. بعد می‌رود نهادهای مسئول، یکیش هم استانداری، راهش نمی‌دهند، عصا زیر بغل با عصا در اتاق استاندار را باز می‌کند که صدای مستضعفین را به مسئولین برساند. چند روز می‌فرستندش هواخوری، زندان! حالا آن روزها او پسر نفر چهارم انقلاب مشهد بود ولی تکلیف را جور دیگری میدید. اول بار هفتادوهفت شهادت امیرالمؤمنین تلویزیون دیدمش، جملات عجیبی از امام علی (ع) میخواند، نمی‌دانستم کیست، وسط صحبت‌ها هم سرفه می‌کرد، می‌گفتند شیمیاییه! صحبت‌های آن شب خیلی تکانم داد. بعدها با بدبختی سخنرانی هایش را پیدا کردم… او مسیر زندگی بسیاری از ما را تغییر داد. بچهٔ بزرگ خانواده پشت بیرق هیئت عکس امام را زده بود و با برادران نوجوانش راهپیمایی راه انداخته بودند. ساواک دستگیرش کرده بود، مادرش که رفته بود آزادش کند، گفته بودند این چه بچه‌ایه تربیت کردی؟ جواب داده بود عکس مرجعش را دستش گرفته. از در که خارج شده بودند گفته بود فلان خیابان راهپیمایی است برویم. با ماشین حاج خانم رفته بودند، جلوی تانک ارتش را گرفته بودند، گفته بودند برو کنار وگرنه از رؤیت رد می‌شویم، ایستاده بود. آقای خامنه‌ای هم که ایرانشهر تبعید شده بود، طلاها را فروخته بودند فرستاده بود خرج مبارزه شود. اقا گفته بود اسلام به چنین زنانی افتخار می‌کند. با برادرهایش مرکز پخش اعلامیه‌هایی بودند که اکثراً به‌وسیلهٔ پدر آماده می‌شد، رییس شهربانی زنگ‌زده بود به حاج حیدر که کی این‌ها را پخش می‌کند، تلفن که قطع نشده بود، در خانهٔ همان بندهٔ خدا اعلامیه انداخته بودند. خودش هم مثل در انجمن اسلامی مدرسه همینجور اعلامیه می‌داد. علوم تجربی خوانده بود و می‌خواست پزشک شود، بعد انقلاب فرهنگی طلبه شد. کتابی نوشت عروج خمینیون، همه متعجب شدند. در حوزه‌ مشهد امتحان گرفته بودند اول شده بود، بهش جواهر الکلام داده بودند. می‌خواست برود جبهه پدر گفت بمان درس بخوان می‌گفت: مگه خون من از خون علی‌ اکبر حسین رنگین‌تر است. حاج‌خانم رحیم‌ پور در اثر فشاری که مارکسیست‌ها بهش می‌آوردند، سکتهٔ مغزی کرد، حاج حیدر مانده بود و شش تا بچه، حسن، امید آیندهٔ حوزه، نشستن به‌پای مادر را به همه‌ چیز ترجیح داد، می‌نشست همان‌ جا کنار تخت و همهٔ کارهای مادر را تقبل کرده بود، همان‌جا هم کتاب و درس می‌خواند… او و پدر برای اثرگذاری روی محیط‌های جوان حساس به حوزه لباس نمی‌پوشیدند. پرسیدند چرا نمی‌پوشی؟ گفت: لباس شأنیت و صلاحیتی می‌خواهد که من در خودم نمی‌بینم. به نظرم خیلی‌ها که لباس پوشیدند هم باید دربیاورند. ولی یکجا لباس می‌پوشید خط مقدم! می‌خواست مردم حضور روحانیت را خط مقدم ببینند. همیشه دنبال انجام‌ وظیفه بود، خلاف بسیاری که له‌ له می‌زدند، کاری که در چارچوب توانش نمی‌دید نمی‌پذیرفت. یک‌بار نهاد رهبری چند پروژه بهش سپردند. رفت و بعد از چند روز آمد. گفت، این کار من نیست بگذارید همین کارهایی که می‌کنم را انجام بدهم. مصداق این روایت: رحم الله امرا عرف قدره صبح آمده بود نهاد عصبانی! هرچه جلوی پایش بود لگد می‌کرد، در را محکم می‌کوبید. داخل اتاق بلند گریه می‌کرد. در راه دیده بود یک خانم گریه می‌کند گفته بود چیزی شده خواهر؟ طرف هم گفته بود: کیفم را زدند پول جمع کرده بودم برای اول مهرِ بچه‌ها لوازم‌ التحریر و لباس بخرم. گفته بود چقدر؟ جواب داده بود پانزده هزار تومان چند هزار تومان بیش‌تر داده بود، بنده خدا از خوشحالی خندیده بود. گفته بود: مگر چی شده؟ گفته بود: شما کل خرجی ماه ما را دادی! اعصابش به‌ هم‌ ریخته بود. فردا در کیهان مطلب زده بود خیلی آتشین، در مورد نفوذ سرمایه‌داری. آقا حاشیه مقاله پاراف کرده بودند... مسئولین عالی‌ رتبهٔ نظام جمع شده بودند، چند بار طرح‌های جدی برای حل مشکلات معرفتی فرهنگی دانشگاه داد، کسی توجه نکرد. بعد که دید می‌خواهند یکسری کار روتین انجام دهند، بی‌ توجه به مقام و جایگاهشان بلند شده بود، گفته بود بنشینید لاطائلات بگویید. در را کوبیده بود به هم و رفته بود بیرون!
آورده بودندش در جمع تعدادی از جوان های ترکیه‌ای. تقریباً همهٔ استادهای ایرانی را دیده بودند. با وجود اینکه شیعه بودند در فضا نبودند، رحیم‌ پور که آمد فضا عوض شد و…گفت: صاحب‌خانه بیرونش کرده و دارد می‌رود اسباب‌کشی وگرنه بچه‌ها را مهمان می‌کرده! البته الآن هم می‌توانند بیایند ولی باید کارتن‌ های اثاث را تا خانهٔ جدید اجاره‌ای جابه‌جا کنند! بعد از جلسه با او آمدم بیرون دم در یک پیک موتوری جلویش را گرفت، شروع کرد با فحش‌های رکیک که من از صبح دارم جان می‌کنم و … حق من را نمی‌دهند. رفت مؤدبانه و محکم به صاحب‌کار گفت: آقا حق این بنده خدا را بدهید! محمدرضا حکیمی و حسن آقا را دعوت کرده بودیم سخنرانی، جایی که قرار بود حسینیهٔ ارشاد بچه حزب‌اللهی‌ها باشد. اقای حکیمی جلسهٔ سخنرانی را به خاطر حسن آقا کنسل کرد می‌گفت ما با هم مرزبندی‌ هایی داریم اما کسی در کل جهان شیعه مثل رحیم‌ پور نیست! می‌گفت هر هفته با موچین کتاب می‌خرم، کتاب‌هایی که عمده‌ای‌اش ضاله است. یک‌بار نمایشگاه کتاب دیدمش. آن‌قدر کتاب گرفته بود که دیگر راه حرکت نداشت، کتاب را به یک انتشاراتی سپرد و دوباره شروع کرد گشتن. کتابخانهٔ دقیق و بزرگ در حوزه‌ های مختلف دارد با کتاب‌هایی اکثراً خوانده‌شده! در نهاد می‌خواستند بعضی از ماشین‌های بی‌استفاده را اختصاص بدهند برای رفت‌ و آمد یکسری از مسئولین نهاد که وسیله ندارند؛ جزو شورای نمایندگان منصوب رهبری بود. گفته بودند دارند برایشان امکانات تقسیم می‌کنند، وقتی شنید گفت یک‌ عمر پیاده بودم از این به بعد هم همین‌ جور هستم، مال خودتان! به خاطر پیگیری و بحث از عدالت، خاتمی رییس‌جمهور وقت در شورای عالی انقلاب فرهنگی به او گفته بود بابک‌ زهرایی‌ بازی در نیار! اینجا دانشگاه نیست که یک‌ چیزی بگویی بقیه برایت دست بزنند. مرّوا کراما موضوع را نشنیده گرفت و باز حرف‌ هایش را پیگیری کرد. خیلی از اساتید یک تیم دارند برایشان تحقیق کنند و از این قبیل کارها، اما حسن آقا خودش به‌تنهایی امت واحده است، در این بیست‌وچند سالی که دست‌ به‌ قلم است یک‌ نفره تحقیق کرده، یک‌ نفره نوشته و یک‌ نفره ایستاده است! آن‌ قدر پرکاری به خرج داده که بدنش از بین رفته است. هی میگویند او چقدر پول می‌گیرد و…درصورتی‌که برای خیلی برنامه‌ ها ریالی نمی‌گیرد و هیچ‌ وقت سخنرانی را به‌شرط پاکت، سکه و... برگزار نمی‌کند. برنامهٔ به‌ سوی ظهور دعوتش کرده بودند، بعد دو برنامه بهش نشان طلایی‌ رنگ برنامه را دادند، همان‌ جا گفت مردم البته این طلا نیست تا شبهه نشود. هر موقع پیش پدرش حاج حیدر بود خیلی مؤدب کارهای حاج حیدر را انجام میداد. متن‌های حاج حیدر را هم می‌برد به مسئولین عالی نظام می‌داد؛ یک‌ بار به رییس‌ جمهور خاتمی داده بود، گفته بود همه می‌خواهند یک متن را در کشور بدهند از پایین می‌دهند به بالا می‌رسد شما از بالا می‌دهی به پایین برسه! جلسه دانشگاه خوارزمی تهرام بود. همه‌جور کاری می‌کردند، از سؤال‌های بی‌اساس تا روشن کردن زنگ موبایل، همهمه و… محکم ایستاده بود حرفش را می‌زد. شروع کردند موبایل‌ هایشان را روشن کردن و اهنگ زدن گفت بذار بزنه خوبه. آن فرد خودش دیگر ادامه نداد. یک گروه معدود از فضلا بودند با تخصص در علوم انسانی. می‌خواستند تحقیق راه بیندازند در مورد بومی‌ سازی و دینی کردن حوزه‌های مختلف علوم انسانی. هیچ‌جا حمایتشان نکرد. خیلی‌ هایشان منصرف شدند؛ اما او گفت حالا که نمی‌گذارند تولید کنیم، نقد می‌کنیم. سی سال سر این حرفش ایستاد. با یکی از افراد جبههٔ معارض، مناظره داشت. دندانش مشکل پیداکرده بود. دندان‌ پزشک گفته بود با وضعی که دارد باید تا چند ساعت صحبت نکنی. گفته بود من مناظره دارم نمی‌توانم، دندانم را بکشید. دندانش را کشیده بود. رفته بود مناظره. آن فرد هم در مناظره شرکت نکرده بود. هر موقع گیر می‌کردیم، خیالمان راحت بود، یک نفر هست که مشکل را حل می‌کند. اگر هم کار نداشت بهانه نمی‌آورد. دنبال پرستیژ علمی نبود، هرجا تلاش می‌کرد به اقتضائات روز جواب بدهد، کارهایش هم وزانت داشت. یک‌بار بچه‌ها کلی باهاش کلنجار رفتند که چرا کتاب نمی‌نویسی، دست طرف را گرفت و نشاند و گفت ببین فلانی! من بخواهم می‌توانم مثل خیلی‌ها بنشینم بنویسم ولی نیاز روز انقلاب چیز دیگری است. هرجایی که نیاز بود وارد می‌شد چه با کتاب نقد، چه با جلسات دانشگاه‌های دوردست و حتی خارج و…یک‌نفره کار یک لشکر را جلو می‌برد. هر برچسبی مثل منبری هم بهش می‌زدند برایش مهم نبود. مجلس ختم کارتن‌ خواب‌ ها را که می‌خواست برگزار شود، بچه‌ها بهش زنگ زدند گفته بودند این برنامه هست اگر احساس تکلیف می‌کنی بیا! نیایی هم برگزارش می‌کنیم، قبول کرده بود هم به خاطر موضوع هم به خاطر این‌که دیده بود بچه‌ها سر حرف انقلابی‌ شان محکم‌ اند و درگیر چهره‌ای حتی شخص او هم نیستند.
نشست دوم جنبش بود، صداو سیما اصرار داشت جملهٔ آقا در مورد وابسته بودن مشروعیت مسئولین به عدالت‌گستری را از پشت تریبون برداریم و می‌گفت اگر باشد جلسه را ضبط نمی‌کند. حسن آقا که آمد حرف جفنگ صدا و سیمایی‌ها را که شنید از کوره دررفت. آخرش مجبورشان کرد زیر همان جملهٔ آقا برنامه ضبط شود. در مورد رأی او گمانه‌ زنی می‌کردند، پیشنهاد نامزدی می‌دادند و می‌گفتند او می‌خواهد کاندیدای ریاست‌جمهوری شود و… ولی او دنبال تکلیف بود، هر موقع در مورد خودش تعریفی می‌گفتند، به‌ وضوح ناراحت میشد. نمایشگاه کتاب دیدمش رسید. غرفهٔ انتشارات طرح فردا ناشر آثارش حتی یک‌ لحظه هم نایستاد. حتی یک‌ بار هم در سخنرانی‌ هایش دیده نشده ذکری از جانبازی و...بکند. خاطرات معروفش از جبهه یا حماسه دیگران است یا مقایسهٔ ضعف خودش در برابر رزمنده‌ ها. مثل اینکه شک کرده بود برای رفتن در عملیات و بین دو بلم گیر کرده بود، رزمنده‌ای به او گفته بود: اخوی! پات رو از یکی از دوتا بلم بردار! گفته بودند سخنرانی‌ های ضد استکباری‌ اش که به مذاق بعضی‌ ها خوش نمی‌آید نباید پخش شود، محکم ایستاده بود که اگر این حرف‌ ها پخش نشود ساکت نمی‌نشیند، مجبورشان کرد عقب‌ نشینی کنند. علیه افراطیگری ها و تشیع قالتاق و بدعت هایی مثل دهه صادقیه و محسنیه حرف زد. متحجران و سنتیها حرف زد. تکفیرش کردند. جای جواب به آن قالتاق ها که بهش سنی زده و... گفتند، رفت خط مقدم مبارزه با تکفیریها بین مدافعین حرم نشان داد شیعه واقعی کیست. در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی سر ماجرای آبان نود و هشت، به توجیحات روحانی معترض شده بود. بهش گفته بودند خفه شو و او هم جواب داده بود. بقیه سکوت کردند و او تنها کسی بود که بخاطر دفاع از مردم هزینه داد. به شورای عالی انقلاب فرهنگی اعتراض کرد و آنجا دیگر راهش ندادند. در نماز جمعه حرفهای اصلاحی و انتقادی زد و محافظه‌ کارها پایش را بریدند. در حوزه در نقد عملکردها و تحجر گفت از انجا هم پایش را بریدند هرجا همه سکوت کردند او فریاد بود. از خانه حاج حیدر بردیمش دانشگاه فردوسی سخنرانی، ماشین پلاک نظامی بود و رفت خط ویژه با راننده دعوا کرد که این چه کاری است. بعد برای اینکه فضا را تلطیف کند عینک افتابی زد و گفت خوش‌تیپ شدم؟ به مسجد دانشگاه که رسیدیم هر کفشش را یک طرف انداخت و گفت تازه خریدمش و تازه کفشم را برده‌ اند. یک دهه پیش یک مجموعه متحجر و سیاست باز امنیتی جمع شده بود یک گروه از بچه‌های انقلابی را بخاطر انقلابیگری جمع کند. کار به مقامات بالای نظام کشیده بود. او رفته بود صحبت که اگر قرار باشد بچه‌های انقلابی و نقد کردنشان را تحمل نکنیم مسیر انقلاب جای دیگری میرود. درس منتظری میرفت و وقتی منتظری شروع کرد علیه امام کار کردن برآشفت. روزی که منتظری نامه‌اش را علیه امام در درس خوانده بود با ناراحتی و بغض بیرون آمده بود و بعدها با امضای مستعار در منتظری و تضاد با خویش استاد را نقد کرد. گیر داده بود به اقای تبریزی در درس خارج که برداشت از این حدیث اینجوری میشود. حاج اقا گفته بود نه. گفته بود بوی این هم از آن نمی آید. حاج اقا گفته بود نه. گفته بود حاج اقا زکام نشدید؟. شان استاد را نگه میداشت اما از مباحثه طلبگی هم دست نمیکشید. او برای نسل ما نقش متفکرین نسل اول انقلاب مثل مطهری و شریعتی و خامنه‌ای و بهشتی و...را بازی کرد. پیش پای ما جهان جدیدی از معارف و نگاه تمدنی بازکرد. عدالتخواهی، تحجرستیزی، التقاط‌ستیزی، ازادی و مردم‌ سالاری دینی، پیشرفت، وحدت و خیلی چیزهای دیگر به واسطه او در ذهن و زبان ما وارد شد. ما به او مدیونیم. حجاب معاصرت باعث شده قدرش چنان که باید دانسته نشود و محافظه‌ کارها برنتابند. فشار رهبری نبود سخنرانیهایش را هم پخش نمیکردند. جزو معدود کسانیست که دعا میکنم مثل مطهری شهید شود تا قدرش دانسته شود. البته کاش پخش آثارش از دست خود و برادرش خارج شود تا گسترده منتشر شود.
دور و بر ما پر از اسکلت و خون خشک‌شده بود. به محض رفتن عراقی‌ها بی‌حال بر کف زمین افتادیم و چند لحظه بعد متوجه شدیم هزاران مورچه درشت به ما حمله کرده‌اند. تمام بدنمان پر از مورچه شده بود. وضعیت دیوانه‌کننده‌ای بود. مورچه‌ها زخم‌هایمان را به درد می‌آورند. سعی می‌کردیم مورچه‌ها را بکشیم، ولی تمامی نداشتند و از جای‌جای سلول بیرون می‌آمدند. حسین اصلاً حال خوبی نداشت. پیراهنش را بالا زد دیدم صدها مورچه به زخم‌هایش حمله کرده‌اند. در بدن حسین جای سالمی نبود. بعثی‌ها ما را تا صبح با مورچه‌ها در آن وضعیت تنها گذاشتند و تازه فهمیدم آن استخوان‌ها و اسکلت‌ها و خون‌های خشکیده آنجا چه می‌کنند. خدا می‌داند کدام آزادمردی خوراک مورچه‌ها شده بود. حکم اعدام به خاطر نوشتن «مرگ بر صدام» آن شب تا صبح نخوابیدم و صبح در یک دادگاه کاملاً کذایی حسین را محکوم به اعدام کردند و دوباره ما را به همان سلول برگرداندند و باز مورچه‌ها به جانمان افتادند. حسین دیگر هیچ تلاشی برای دور کردن مورچه‌ها نمی‌کرد. فردای آن روز یک دادگاه مضحک دیگر تشکیل دادند و حکم اعدام او به حبس ابد تقلیل یافت و بعد ما را از هم جدا کردند. شالچی دوباره حالش بد شد و شروع به گریه کرد. یکی از بچه‌ها پرسید: حالا حسین تا ابد در آن سلول می‌ماند؟ شالچی که بغض خفه‌اش می‌کرد، گفت: نمی‌دانم. اگر قرار باشد در آنجا بماند در کمتر از یک هفته مورچه‌ها او را می‌خورند. بعد از این ماجرا دیگر هیچ وقت نفهمیدیم بر سر حسین الله‌وردی چه آمد.
مورچه‌هایی که اسرای ایرانی را زنده‌ زنده خوردند! سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۰۸:۴۳کد مطلب: 773199 اسیر ایرانی به نام «حسین الله‌وردی» روی در دستشویی اسارتگاه نوشته بود «مرگ بر صدام». جاسوسان این موضوع را به بعثی‌ها گزارش دادند و بعد در دادگاه بغداد برای حسین، حکم اعدام صادر کردند. مورچه‌هایی که اسرای ایرانی را زنده‌ زنده خوردند! به گزارش جهان نيوز به نقل از فارس، «عادل خانی» از رزمندگان دوران دفاع مقدس بوده که در ۲۴ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه حاجی ‌عمران به اسارت عراقی‌ها درآمد و بعد از گذراندن چهار سال و سه ماه و پنج روز دوره سخت اسارت به میهن اسلامی بازگشت. کتاب «ساعت ۱:۲۵ شب به وقت بغداد» خاطرات این آزاده دفاع مقدس را به تحریر در آورده است. در ادامه یکی از روایت‌های عادل خانی درباره حکم اعدام اسیر ایرانی به خاطر نوشتن «مرگ بر صدام» را می‌خوانیم: اولین نفر نشسته از چپ شهید حسین الله‌وردی؛ اولین نفر نشسته از راست عادل خانی «حسین الله‌وردی» اهل میانه و ساکن تهران، یک بسیجی واقعی و پردل و جرأت بود و به خود این جرأت را داده بود که در دستشویی اسارتگاه بنویسد «مرگ بر صدام». یکی از جاسوسان این موضوع را به بعثی‌ها گزارش داده بود. بعثی‌ها هم با عصبانیت و خشونت وارد آسایشگاه شده و با کابل و باتوم به جان بچه‌ها افتادند و همه را زیر ضربه‌های شدید لت و پار کردند. آن‌ها از ما خواستند عامل این کار را به آنها معرفی کنیم. ولی نمی‌دانستیم کار چه کسی است. هیچ کس دم برنیاورد و عراقی‌ها آن قدر زدند که خودشان خسته شدند و دو نفر از اسرا را که بهشان مشکوک شده بودند، با خود بردند. یکی‌شان مرد لاغر و میانسالی بود و دیگری نوجوانی نحیف و ساکت. بعثی‌ها این دو نفر را پس از شکنجه و اذیت و آزارهای بسیار به زندان انفرادی انداختند. سلول انفرادی بعثی‌ها سلول انفرادی تقریباً شش متر بود و تاریک و بدون کمترین روزنه. طوری که وقتی در انفرادی بودی، روز و شب را تشخیص نمی‌دادی. دیوارها و کف و سقف آن سیمانی بود؛ اسرایی که به انفرادی برده می‌شدند، با انواع شکنجه‌ها روبرو بودند و با پای برهنه آنجا نگه داشته می‌شدند؛ بعثی‌ها حتی پیراهن آنها را درمی‌آوردند تا از آن به عنوان بالش استفاده نکرده و لحظه‌ای استراحت نکنند. بعد از بردن این دو نفر به انفرادی، دیدم حسین الله‌وردی که مردی کوتاه قد با چهره‌ای گندمی بود پیش ما آمد و گفت که می‌خواهد به یک چیزی اعتراف کند. حسین حالش اصلاً خوب نبود و رنگ و رویش پریده بود؛ وقتی علت را از او پرسیدیم گفت که نوشتن شعار در دستشویی کار من بوده و ادامه داد: هنوز هم از نوشتن آن شعار پشیمان نیستم اما از این ناراحتم که دوستانم را به جای من شکنجه می‌کنند و تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم. به حسین گفتیم یکی دو روز دیگر آن دونفر را آزاد می‌کنند اگر تو بروی اعتراف کنی، حتماً تو را می‌کشند. هر چه اصرار کردیم حسین قبول نکرد و مصمم بود خود را معرفی کند. حسین آدرس خانه‌شان را به من داد و گفت: اگر زمانی آزاد شدی و من در جمع شما نبودم، پیش خانواده‌ام برو و به آن‌ها بگو چه ماجرایی پیش آمده و چه بلایی سرم آمده است. حسین با بچه‌ها خداحافظی کرد و پیش بعثی‌ها رفت. عراقی‌ها حسین را حدود سه ماه در سلول انفرادی و تحت بدترین شکنجه‌ها قرار دادند. صدای آه و ناله حسین شب و روز داخل اساراتگاه می‌پیچید و عذابمان می‌داد. کار حسین از شکنجه و کابل و باتوم گذشته بود و قرار بود برای او تشکیل دادگاه بدهند و او را نه به عنوان یک اسیر بلکه به عنوان یک مجرم محاکمه کنند. یک روز مانده به وقت دادگاه حسین را پیش ما آوردند. باورکردنی نبود. حسین رنگش پریده و کاملاً عوض شده بود او می‌گفت: توی سلول که بودم بعضی وقت ها صدای شما را از محوطه اسارتگاه می‌شنیدم و دلم برایتان تنگ می‌شد. حتی وقتی صدای بشین و پاشو و شکنجه شما را می‌شنیدم دوست داشتم کنار شما باشم و همراه شماها شکنجه می‌شدم. حسین از روزهای سخت در سلول انفرادی می‌گفت و ما گریه می‌کردیم. مورچه‌هایی که اسرای ایرانی را زنده زنده خوردند روز بعد حسین را به همراه محمد شالچی که ارشد اسارتگاه بود به دادگاه نظامی بغداد بردند. بعد از سه روز شالچی تک و تنها به اسارتگاه آمد و حال و روز خوبی نداشت. بچه‌ها سراغ حسین را گرفتند، اما نتوانست حرفی بزند. شالچی نگاهی به اسرا انداخت و بغضش ترکید و گفت: بچه‌ها ناشکری نکنید و نگویید ما در جهنم هستیم. اینجا بهشت است. جهنم جایی بود که من و حسین رفتیم و من حسین را آنجا گذاشتم و تنها برگشتم. من و حسین را قبل از اینکه دادگاه ببرند در یک سلول آن قدر با کابل زدند که دیگر در سر و بدنمان جای سالمی باقی نماند. همه جای بدنمان کبود بود و از زخم‌هایمان خون می‌آمد. آن‌ها ما را در آن حال و روز تنها گذاشتند و رفتند.
تصاویر دیده نشده فرودگاه کابل
هدایت شده از 🌺 حدیث روز 🌺
🌻 امام صادق عليه السلام: 🍀 نفَسُ المَهمومِ لِظُلمِنا تَسبیحٌ وَ هَمُّهُ لَنا عِبادَةٌ. 🍀 آنکه برای ظلمی که به ما وارد شده، اندوهگین باشد، نفسش تسبیح و حزنش عبادت است. 📚 بحار الأنوار، ج 44، ص 284. 💐 @Hadis_roz
هدایت شده از سخنرانی های عالی
مداحی آنلاین - سلطان - حجت الاسلام عالی.mp3
2.82M
🏴 ویژه ♨️سلطان 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🎤 ✅ ┄┅═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧═┅┄ ✅کانال استاد عالے 🆔 @ostad_aali110
وشن گرافیک| سهم واکسن برکت در واردات واکسن خارجی بررسی میزان واردات واکسن کرونا به کشور نشان می دهد پس از صدور مجوز واکسیناسیون با واکسن کرونای برکت، آمریکا که تحریم را با توجه به خودکفایی کشور بی فایده می دانسته تحریم دارویی ایران را لغو کرده و میزان واردات واکسن کرونا افزایش قابل توجهی پیدا کرده است.
فراکسیون اهل سنت مجلس از رهبر انقلاب به خاطر انتصاب امیر دریادار شهرام ایرانی تشکر کرد ۲۷ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۵۵ 4000527026 ۱ نظر، ۵ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار فراکسیون اهل سنت یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در نامه به مقام معظم رهبری از انتصاب شهرام ایرانی به عنوان فرماندهی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تشکر کرد. فراکسیون اهل سنت مجلس از رهبر انقلاب به خاطر انتصاب امیر دریادار شهرام ایرانی تشکر کرد به گزارش ایسنا، فراکسیون اهل سنت مجلس شورای اسلامی در نامه به رهبر انقلاب، از انتصاب امیر شهرام ایرانی به سمت فرماندهی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تشکر و نسبت به استفاده از توانمندی‌های اهل سنت ایران و همه اقوام و مذاهب و ادیان ایرانی در سطوح عالی دولت ابراز امیدواری کرد. متن کامل این نامه به شرح زیر است: «بسم الله الرحمن الرحیم محضر مبارک مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای(مدظله العالی) باسلام و درود ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت سیدنا حسین (رضی الله عنه) به محضر مبارک حضرتعالی و ملت شریف ایران اسلامی؛ بر خود واجب دانستیم تا نسبت به فرمان بی نظیر حضرتعالی در انتصاب امیر شهرام ایرانی، امیری دلاور و فرزند مرز و بوم ایران زمین به سمت فرماندهی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران مراتب سپاسگزاری خود و مردم را اعلام داریم. تصمیم حضرتعالی در گام دوم انقلاب گره‌ای کور در معادلات مدیریتی کشور را گشود و برای همه دلسوزانی که نیت داشتند از وجود شایستگان اهل سنت در همه عرصه‌های مدیریتی کلان کشور بهره ببرند، حجت را تمام نمود. ضمن سپاسگزاری مجدد از حضرتعالی و آرزوی توفیق و عمر با عزت برای شما و همه خدمتگزاران به نظام اسلامی، امیدواریم دولت انقلابی نیز با تاسی از سیره رهبری معظم انقلاب اسلامی و راهبرد داهیانه حضرتعالی، شایسته گزینی و بهره مندی کشور از توانایی و تخصص شایستگان اهل سنت ایران و همه اقوام و مذاهب و ادیان ایرانی را در سطوح عالی دولت، مد نظر قرار دهد. ولله الحمد فراکسیون نمایندگان اهل سنت یازدهمین دوره ی مجلس شورای اسلامی» حضرت آیت الله خامنه‌ای فرمانده معظم کل قوا روز سه شنبه (۲۶ مرداد ماه) در حکمی امیر دریادار شهرام ایرانی را به فرماندهی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب کردند.
10 روش برای قوی شدن در ریاضی در بسیاری از مواقع کار جمعی و بررسی یک مفهوم از دیدگاه های مختلف باعث شفاف سازی و درک بهتر آن می شود. بدین ترتیب می توان گفت حل مسائل ریاضی در گروه های دو یا سه نفره تاثیر بهتری از یادگیری به تنهایی است. البته با این حال نیاز دارید زمانی را در تنهایی به تمرین بپردازید اما حضور در گروه ها باعث به وجود آمدن فرصتی برای بحث درباره چگونگی حل مسئله، فهمیدن دیدگاه های متفاوت و درک عمیق تری می شود. درس ریاضی در تمامی مقاطع چالش بر انگیز است چرا که مسائل آن درجه سختی متفاوتی دارند. بسیاری از دانش آموزان در دوران تحصیلی رابطه خوبی با این درس ندارند یا با وجود تلاش هایی که می کنند در نهایت امتحانات خود را با نمره کمی قبول می شوند. اما خوشبختانه روش ها و نکاتی برای یادگیری اصولی ریاضی از پایه وجود دارد که تمامی افراد می توانند از آن استفاده کنند. پیش از هر چیزی به این نکته توجه کنید که علم ریاضی نیازمند درک عمیقی از مطالب و راه حل هاست و افرادی که سعی می کنند این درس را به صورت حفظی یاد بگیرند معمولا با درماندگی در جلسات امتحان مواجه می شوند؛ چرا که تغییر جزئی مسئله ها در صورت عدم درک روابط منطقی موجود مشکل ساز می شود. برای مثال درس مثلثات دارای روابط منطقی بسیاری است اما بسیاری از دانشجویان سعی می کنند صرفا با حفظ کردن این واحد ها را پاس کنند، به همین دلیل نمی توانند نمره مطلوبی در امتحانات خود کسب کنند. قوی شدن در ریاضی علاوه بر این، علم ریاضی به تمرین زیادی نیاز دارد. از اصول اولیه و درک مفاهیم تا کشف رابطه میان آنها و حل مسائل پیچیده تنها با تمرین اتفاق می افتد. پس اگر قصد دارید ریاضی خود را قوی تر کنید تنها کافی است تمرین های روزانه را به برنامه خود اضافه کنید. افرادی که توانسته اند مفاهیم ریاضی را به خوبی درک کنند و به این علم مسلط شوند، توانایی حل تمامی مسائل مختلف در مبحث هایی که یاد گرفته اند را دارند. علاوه بر این چون درک عمیقی از روابط میان آنها دارند و تمرین زیادی کرده اند با گذشت زمان راه حل ها را فراموش نمی کنند. مطالب پیشنهادی اگر کودک 10 تا 17 سال دارید حتما این فرم را پرکنید! اینترنت پرسرعت ماهانه فقط 11،800 تومان! آینده فرزندان 10 تا 17 سال در دست شماست! ثبت نام کنید کابینت خونت را عوض کن و قلب خونت را روشن کن!(استعلام قیمت) اگر دوست دارید همچون افراد حرفه ای به ریاضی مسلط شوید در این مسیر به نکات زیر توجه داشته باشید: چگونه ریاضی خود را قوی کنیم؟ افراد بسیاری این سوال را دارند که چگونه ریاضی خود را قوی کنیم و درکی عمیق و مفهومی از این علم بدست بیاوریم؟ بدین منظور می توانید از این راه کار ها استفاده کنید: • تعیین اهداف و برنامه ریزی مسلما روش های زیادی برای تقویت و فهم ریاضی پایه ای تا پیشرفته وجود دارد اما پیش از هرکاری باید تصمیم بگیرید، اهدافتان را مشخص کنید و با یک برنامه ریزی منطقی سعی کنید به آنها دست یابید. در برنامه ریزی می توانید روش های مختلفی را امتحان کنید و زمان خود را برای حضور در کلاس ها، آموزش، تمرین و... تقسیم کنید. • نوت برداری درست است که ریاضی یک درس حفظی نیست اما نوشتن جزوه باعث می شود نکات مهم و فرار را به خاطر داشته باشید. علاوه بر این می توانید مسائلی که به درستی متوجه نشدید و فرصت فهمیدن آن در لحظه را ندارید در گوشه ای یاد داشت کنید تا بعدا به سراغ آن بروید. • درک و فهم عمیق به جای حفظ کردن نکته مهمی که درباره این درس وجود دارد نحوه یادگیری آن است. در برخی مواقه افراد به جای دقت برای درک و فهم مسائل ریاضی سعی می کنند راه حل ها و فرمول های مورد نیاز را حفظ کنند. اما برای قوی شدن در ریاضی باید علاوه بر چگونگی حل مسئله به دنبال چرایی آن هم باشید. برای مثال به الگورتیم یک تقسیم معمولی نگاهی بیندازید. وقتی ما می خواهیم ۸۳ را تقسیم بر ۴ کنیم، ابتدا می بینیم که ۸ تقسیم بر ۴ چند می شود اما در حقیقت این هشت همان ۸ دسته ۱۰ تایی است تا بتوانیم سریع تر به جواب برسیم و درک این مسئله که در واقع داریم ۸۳ را تقسیم می کنیم مهم است. به همین ترتیب وقتی الگورتیم تقسیم یا هر مبحث دیگری را به درستی درک کنیم دیگر حل کردن مسئله سخت نخواهد بود. • افزایش تمرکز همانطور که متوجه شدید رسیدن به درک عمیق از مطالب ریاضی ضروری است که در صورت عدم توجه کافی یا کمبود تمرکز با مشکل روبرو می شود. برای یادگیری این درس بهتر است با تمرکز کامل در جلسات شرکت کنید و پس از آن نیز به مرور مطالب بپردازید تا به خوبی یاد بگیرید.
• از روش های فعال استفاده کنید بر خلاف بسیاری از مباحث آموزشی که یادگیری آنها با مطالعه امکان پذیر است، نمی توان علم ریاضی را بدون تمرین کرد آموخت. شما باید از روشی فعال (که در آن امکان اشتباه کردن وجود دارد) استفاده کنید تا با مباحث ارتباط برقرار کرده و روابط میان آنها را کشف کنید. • تمرین کنید پاسخ سوال چگونه ریاضی خود را قوی کنیم در یک کلام خلاصه می شود:‌ «تمرین» که کلید اصلی شما برای یادگیری ریاضی است. شما باید به قدری تمرین ها را ادامه دهید تا درک خوبی از مبحث های ریاضی بدست آورید و به راحتی و با سرعت مسائل مختلف را حل کنید. • دروس قبلی را مرور کنید این مورد هم شباهتی به تمرین دارد اما بر خلاف کار روی مبحث های جدید باید درس های گذشته را تمرین کنید و مسائلی از بحث های قبلی حل کنید تا خودتان را بسنجید. هرچقدر تمرین های خود و مرور مبحث های قبلی برای درس ریاضی را افزایش دهید نتیجه کار هم بهتر خواهد بود. • استفاده از منابع آموزشی مختلف کلاس های حضوری، خصوصی، مجازی و بسیاری روش های دیگر همچون فیلم های آموزشی، مقاله ها، کتاب های کمک درسی و... وجود دارند که با استفاده از آنها می توانید گامی بزرگ در مسیر یادگیری ریاضی بردارید. بهتر است با توجه به سلیقه و شرایط خود از چند منبع آموزشی مختلف که به راحتی در دسترس قرار می گیرند استفاده کنید. • از تمرین های گروهی استفاده کنید در بسیاری از مواقع کار جمعی و بررسی یک مفهوم از دیدگاه های مختلف باعث شفاف سازی و درک بهتر آن می شود. بدین ترتیب می توان گفت حل مسائل ریاضی در گروه های دو یا سه نفره تاثیر بهتری از یادگیری به تنهایی است. البته با این حال نیاز دارید زمانی را در تنهایی به تمرین بپردازید اما حضور در گروه ها باعث به وجود آمدن فرصتی برای بحث درباره چگونگی حل مسئله، فهمیدن دیدگاه های متفاوت و درک عمیق تری می شود. • توضیح بدهید و سوال بپرسید افراد بسیاری معتقد هستند که بهترین روش برای یادگیری، در واقع یاد دادن به دیگران است. ویلیام گلاسر در این رابطه می گوید ما معمولا ده درصد از آنچه می خوانیم، بیست درصد از شنیده ها، سی درصد از چیزهایی که میبینیم، پنجاه درصد از دیده ها و شنیده ها، هفتاد درصد از بحث ها، هشتاد درصد از تجربه ها و بیش از نود درصد چیزی که به دیگران یاد می دهیم در ذهنمان باقی می ماند. پس بهتر است برای یادگیری بهتر ریاضی مسائل را بنویسید و نحوه حل کردن آن ها را توضیح دهید. منبع: بیتوته