وَخداهرکسراکهبخواهدروزیشمیکند
بهعشقحُسینعلیهالسلام♥️🌿!
و چه نعمتی بالاترازحسین علیه السلام :)🌱
#یااباعبداللّھ♥️
#حسیـنمن¹²⁸
از فراقت چشمهايم غرقِ باران مےشود!
عاشق هجران ڪشيده زود گريان مےشود....
#اربابم♥️🙂
مداحی آنلاین - ذکری بی نظیر برای استجابت دعا - استاد عالی.mp3
1.26M
#ایام_فاطمیه🖤
ذکرۍبےنظیربراۍاستجابتدعا🤲🏻✨!
- حجتالاسلامعالۍ
معرفی کتاب ساجی 🌱
بریده ای از کتاب:
یاد بچگیهایم افتادم که همیشه موهایم را میکشید و نمیگذاشت سوار موتورش شوم.
وقتی ازدواج کردیم گفت: "از بچگی دوستت داشتم."
پرسیدم: "پس چرا اون همه اذیتم میکردی و موهامو میکندی؟"
میخندید و میگفت: "اگر با من نبودش هیچ میلی/ چرا ظرف مرا بشکست لیلی!"
گفتم: "بهمن، حتماً باز مثل بچگی داری سربهسرم میذاری. میدونم از اینکه اذیتم کنی لذت میبری. باشه قبول. من حرفی ندارم. باز اذیتم کن. میدونم دوستم داری. میدونم اگر با من نبودت هیچ میلی، چرا ظرف مرا بشکست لیلی. باز ظرف منو بشکن. باز قلب منو بشکن. حالا دیگه قلبم جای تو و بچههای توست. باشه. همهچی قبول. اما بیا و برگرد. من و بچهها دلمون برات تنگ شده؛ برای چشمای سیاه و قشنگت، برای اون شونههای قوی و پهنت، برای اون قد و بالای بلندت که هر چی میپوشیدی تو تنت مینشست."
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_بهمن_باقری 🕊🌱
🖤🖤
رفیق...
بهدنیا،زیادۍمَحَلندھ...
دنیایِزیادیروحروخَفِهمےکنه!!(:
یابهقولمعروف...
-غرقدنیاشدھراجامشہادتندهند🖤🌿
#سلام_بر_ابراهیم
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
🖤🖤
.
لازم نیست حتما به دنبالشهادت باشیم،
عمل به وظیفه ، اثرات وضعی دارد که
ممکن است منجر به شهادت شود…
.
.
#حاجحسین_یکتا
🚩 سنگر خاطره...
سن من زیاد نبود. اولین باری بود که به جبهه می آمدم. تعریف گردان یا زهرا علیها السلام را زیاد شنیده بودم. رفتیم برای تقسیم. چند نفر دیگر هم مثل من دوست داشتند به همین گردان بروند. اما مسئول تقسیم نیرو گفت: ظرفیت این گردان تکمیل است. از ساختمان آمدم بیرون. جوانی را دیدم که به طرف ساختمان آمد. چهره اش بسیار جذاب و دوست داشتنی بود. چند نفر به استقبالش رفتند. او را تورجی صدا میکردند. فهمیدم خودش است! آنها سوار تویوتا شدند و آماده حرکت. جلو رفتم و سلام کردم. بی مقدمه گفتم: آقای تورجی من دوست دارم به گردان یا زهرا علیها السلام بیام. گفت شرمنده، جا نداریم. بعد گفتم: من میخواهم به گردان مادرم بروم برای چه جا ندارید! نگاهی به من کرد و پرسید: اسمت چیه؟ گفتم: سید احمد. یکدفعه پرید توی حرفم و با تعجب گفت: سید هستی! با تکان دادن سر حرفش را تأیید کردم. آمدم پایین و برگه من را گرفت. رفت داخل پرسنلی و اسم مرا در گردان ثبت کرد. بعد هم با اصرار من را به جلو فرستاد و خودش در قسمت بار ماشین نشست! من به گردان آنها رفتم. تازه فهمیدم که نه تنها من بلکه بیشتر بچه های گردان از سادات هستند. با آنها هم بسیار با محبت برخورد می کرد.
🔸️آمدم چادر فرماندهی گردان ها. برادر تورجی تنها نشسته بود. جلو رفتم و سلام کردم. طبق معمول به احترام سادات بلند شد. گفتم: شرمنده محمد آقا ! من با یکی از دوستان قرار دارم. باید بروم مرخصی و تا عصر برگردم. بی مقدمه گفت: نه نمی شود! گفتم: من قرار دارم. آن آقا منتظر من است! دوباره با جدیت گفت: همین که شنیدی. کمی نگاهش کردم. با تمام احترامی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود. عصبانی شدم. از چادر بیرون آمد و با ناراحتی گفتم: شکایت شما را به مادرم می کنم! هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم. دوید دنبال من با پای برهنه. دستم را گرفت و گفت: این چی بود گفتی؟ به صورتش نگاه کردم .خیس اشک بود. بعد ادامه داد: این برگه مرخصی سفید امضاء کردم هر چقدر دوست داری بنویس! اما حرفت را پس بگیر! گفتم: به خدا شوخی کردم. اصلا منظوری نداشتم. خودم هم بغض کرده بودم. فکر نمی کردم اینگونه باشد. یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعت قبل از شهادتش بود. مرا دید باز یاد آن خاطره تلخ را برای من زنده کرد و پرسید: راستی آن حرف را پس گرفتی؟ گفتم به خدا غلط کردم. اشتباه کردم. من به کسی شکایت نکردم. اصلا غلط میکنم چنین کاری را انجام بدهم.
🔸️محمد در عملیات ها میگفت بچه سید ها پیشانی بند سبز ببندند. صحنه زیبایی بود. نیمی از گردان ما پیشانی بند سبز داشتند. خود محمد به شوخی میگفت: یک اشتباه صورت گرفته من باید سید میشدم! برای همین من شال سبز میبندم. بعد از کربلای پنج گردان به عقب برگشت. آن زمان محمد تورجی فرمانده گردان شده بود. نشسته بود داخل چادر. برگه ای در مقابلش بود. خیره شده بود و اشک می ریخت. جلو رفتم و سلام کردم. برگه اسامی شهدای گردان در شلمچه بود. تعداد شهدای ما صد و سی و پنج نفر بود. محمد گفت :خوب نگاه کن. نود نفر اینها سادات هستند. فرزندان حضرت زهرا علیها السلام. آن هم در عملیاتی که با رمز یا فاطمه الزهرا علیها السلام بود.🎤راوی: دکتر سید احمد نواب
📕برگرفته از کتاب یازهرا
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
💠
🚩 کلام شهید...
بهزودی فتنههایی پیــش روی خواهیـد داشـت که کل شهدا، آرزوی حضور به جای شما را خواهنـد داشت! آن روز من نیستـم، ولی شمـا پـشــت آقـــا را خالـی نکنیـد
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#لبیک_یا_خامنه_ای
💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپویژه📽🌱
خدایاچراهمشمن؟
چراهمشمندچاربلامیشم؟😩😢
- حتماببینید👌🏻
34.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 نماز به کی مزّه میده؟
🔹 راه لذت بردن از عبادت چیه؟
#کلیپ
🌹خاطرات شهدا🌹
و یطعمون مسکینا و یتیما واسیرا ✨🍀
نوجوانی شهید ابراهیم امیرعباسی✨
🌹مادر بهش گفت: ابراهیم، سرما اذیتت نمی کنه؟
🌷گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست.
❄️هوا خیلی سرد بود، ولی نمی خواست ما را توی خرج بیندازد.💦
💥دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم. صبح فردا، کلاه را سرش کشید و رفت. ظهر که برگشت، بدون کلاه بود!
🌷گفتم: کلاهت کو؟ گفت: اگر بگم، دعوام نمی کنی؟
💥گفتم: نه مادر؛ مگه چیکارش کردی؟
🌹گفت: یکی از بچه های مدرسه مون با دمپایی میاد؛ امروز سرما خورده بود؛ دیدم کلاه برای اون واجب تره.🖕
#شهید_ابراهیم_امیر_عباسی
📚 کتاب ساکنان ملک اعظم، ص 5
📚🌷📚🌷📚🌷📚🌷📚🌷📚
باغ خاطرات شهدا ✨🍀
🔰سبک زندگی شهدا🔰
🌷دغدغه های یک فرمانده🌷
✏️ یک روز جهت انجام کاری در دفتر شهید بابایی بودم.🌹
مسئول تأسیسات پایگاه هم آنجا حضور داشت.
📝 می گفت:
کارگران به خاطر کهولت_سن، علی رغم تلاش خود، بازده مطلوبی ندارند!
💥به همین خاطر با حقوقی که به آنها میدهیم، پول بیت المال هم به هدر می رود!😒
🌷شهید بابایی با متانت همیشگی گفتند:
😊برادر جان!
شما میدانید که این کارگران سالخورده با انجام کار های سخت و طاقت فرسا، عمر و جوانی خود را از دست داده اند😔
💥و حالا دیگر با داشتن چندین سر عائله تحت تکفّل، قادر به انجام کار دیگری نیستند!😔
🌸ما می خواهیم به صورت آبرومندانه ای به آن ها کمک کنیم!💰
💥علاوه بر این وقتی ببینند که از دسترنج و تلاش خود پولی دریافت می کنند، #خوشحال میشوند و اعتماد به نفس پیدا می کنند!😍
🌺گذشته از همه،
یکی از هدف های انقلاب اسلامی حمایت از ضعیفان و محرومان است
و همین ها مستحق دریافت پول ازبیت_المال هستند!😊
سرلشکر_شهید عباس_بابایی🌹
📚 پرواز تا بی نهایت✨🌕
🌤او باسپاهی از شهیدان خواهد آمد🌤
☀️اللهم عجل لولیک الفرج بحق سیدتنا زینب سلام الله علیها☀️
🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀
❄ این گونه در برف نماز خواندند تا ما نمازمان قضا نشود.
تصویری زیبا از رزمندگان در حال نماز در برف.
اگه جایمان گرم و نرم است ولی در نمازمان تاخیر میکنیم این عکس کمک حالمان میشود.
🌸🍃
#برای_ایران #برخوردقاطع #پایان_مماشات
✋
اسیر که شد ، بعثیها فهمیدن مسیحیه
🔹بهش گفتن تو که مسلمون نیستی، علیه جمهوری اسلامی مصاحبه کن تا پناهندگی بگیری!
🔹گفت مسلمون نیستم ، ایرانی که هستم
🔻خاک کاهو بر سر فرخ نژاد
🔻 خاک کاهو بر سر احسان کرمی
🔻خاک کاهو بر سر هرچی سلبریتی وطن فروشه...
#لبیک_یا_خامنه_ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپویژه📽♥️
بلاهایۍکهنمازنخوندنسرآدممیاره !
- حجتالاسلاممؤمنے🌱
وقتیداریروزایسختیرومیگذرونے
ومتعجبیازاینکہخداکجاست
یادتبیارڪھ استادهمیشہ
موقعامتحانسکوتمیڪنھ(:🌱. .
#خداۍمهربونۍها☁️💕
آیـا میدانیـد ⁉️
✍️ اگر در انتخاب مرجع تقلید از راهی که رساله گفته انتخاب مرجع نکنیم و دلبخواهی انتخاب مرجع کنیم تقلید مان باطل است.
راهی که رساله گفته و مناسب اکثر مردم است اینست که از2 نفر عالم مجتهدشناس عادل که می توانند تشخیص دهند کدام مرجع عالمتر هست بپرسیم کدام مرجع عالمتر است بشرطی که2نفرعالم عادل دیگر با گفته آنها مخالفت نکنند.
لذا در مثالهای زیر👇 تقلید باطل است:
1-مرجع من رهبری است چون محبوبتر است یا چون خوشگلتر است.
2- من فلان مرجع رو که در هلال ماه رمضان و عید فطر نظرش فرق می کند انتخاب نمیکنم.
3- مرجع من فلانی است چون احساس میکنم ساده تر گرفته یا چون در فلان مساله که ابتلای من است ساده تر گرفته است.(مثل بحث خمس و ...)
4-مرجع من فلانی است چون از شهر ماست.
5-باقی ماندن بر مرجع میت بدون اجازه از مرجع زنده (یا تقلید ابتدایی از میت بنابر مشهور)
نکته: اگر به2عالم مجتهدشناس دسترسی ندارید می توانید تحقیق شخص مورد اعتماد را جای تحقیق خودتان بزارید و مرجع او مرجع شما هم باشد.
✨صفات بارز اخلاقی: مهربان، شوخ طبع، صبور، خنده رو، ماخوذ به حیا، فداکار، مسولیت پذیر، مشتاق در انجام کار خیر، صادق و بی ریا
✨علایق: فعالیت ورزشی، مسافرت، حضور در هییتهای مذهبی، علمداری حضرت ابولفضل العباس «ع»، دایر کردن چای خانه اباعبدالله الحسین «ع» در دههی اول محرم،•••
#شهید_امیر_سیاووشی🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه تلاششون اینه💔
یک کلام به کل دنیا:
ما ملت امام حسینیم♡:)
#فاطمیه
#ملتامامحسین_ع
10روزمانده یا شرح دلتنگی
#سالگردسردار
☘تلنگر ناب شهید به ملت شهیدپرور☘
یک تکه از میراث گرانبها
#وصیتنامه
🌸#شهید_احمد_خانی : 🌸
🌹اى ملت شهيدپرور زنجان خدا نكند در رختخواب بميريد كه امام حسين (ع) در ميدان جنگ شهيد شد. 💎اى مردم خدا نكند درذلت بميريد كه حضرت على (ع) در(محراب عبادت) شهيد شد.🌹
🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔شب عملیات کربلای۴
🌹شهید ساعد صمدی
تاریخ شهادت ۴دی ماه ۱۳۶۵
🇮🇷فرمانده محور شناسایی و غواص خط شکن
از شهر میبد استان یزد
🥀فرمانده محور و مسئول تیم اطلاعات عملیات بود و به همراه دوستان صمیمیاش امیرعلی نامجو و ضیاء شریف با مجاهدت فراوان و برای نجات بقیه رزمندگان به شهادت رسیدند.
...داشتم از پلههای بلند و بسیاری که از ایوان آغاز میشد و به حیاط ختم میشد، پایین میآمدم که یکدفعه پسر جوانی روبهرویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را میشنیدم که داشت از سینهام خارج میزد. آنقدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یک نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زن برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب میکشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بودم، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!» کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او بسیار راحت و خودمانی بودم. او از همه زن برادرهایم به من نزدیکتر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسر ندیده...
برشی از کتاب #دختر_شینا📚
زندگینامه قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر)