هدایت شده از شهر پرستاره🇵🇸♡
رویداد شهر پرستاره
هفته ای دیگر در کنار شهدا
جمعه ۲۲ اردیبهشت ماه
مزار شهدای فاطمیون
بهشت رضا علیه السلام
سلام مولای من مهدی جان
ای عشق بیا که سینه هامان چاک شد
این_النبا_العظیم ؟گشتیم هلاک
چشمی که تو را ندیده باشد ور است
خون شد دل ما، متی_ترانا_و_نراک
#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفرج
مادر در خواب پسر شهیدش را میبیند
پسر به او میگوید:
توی بهشت جام خیلی خوبه...چی میخوای برات بفرستم؟
مادر میگوید:
چیزی نمیخوام؛ فقط جلسه قرآن که میرم، همه قرآن میخونن و من نمیتونم بخونم خجالت میکشم...
میدونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون!!🥀
پسر میگوید:
نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون!
.بعد از نماز یاد حرف پسرش میافتد!
قرآن را بر میدارد و شروع میکند به خواندن...
خبر میپیچد!
پسر دیگرش، این را به عنوان کرامت شهید، محضر آیت الله نوری همدانی مطرح میکند و از ایشان میخواهد مادرش را امتحان کنند...
حضرت آیتالله نوری همدانی نزد مادر شهید میروند!
قرآنی را به او میدهند که بخواند!
به راحتی همه جای قرآن را میخواند؛
اما بعضی جاها را نه!
میفرمایند: «قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!»
مادر شهید شروع میکند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط
آیت الله نوری با گریه، چادر مادر شهید را میبوسند و میفرمایند:
«جاهایی که نمیتوانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.»✨
شهید کاظم نجفی رستگار💚
ما را اگرچه چشم تماشا ندادهاند
ای غایب از نظر، به خیالِ تو سوختیم..
-
سـلامـ
صبحـ آدینتـون بخیر
تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمدوعجل_فرجهم
😊آمبولانس لودری😊
شملچه بودیم!
گلوله صاف اومد رو آمبولانس و تیکه، تیکهاش کرد.
اسماعیل گفت:« حالا با نادعلی چیکار کنیم؟»
حاجی گفت : «لودرو بیارید جلو». بعد دست و پای نادعلی رو گرفتند و گذاشتنش داخل بیلِ لودر. حاجی گفت:« تند ببریدش اورژانس، امّا با احتیاط! مواظب باشید اذیّت نشه!».
اسماعیل پرید بالا و پیرمرادی هم ایستاد کنارش. لودر رو بستند به گاز و رفتند تا رسیدند درِ اورژانس.
پیرمرادی پرید پایین و رفت تا امدادگرها رو خبر کنه. اسماعیل بازیاش گرفت. بیلِ لودر رو کمی آورد بالا. پیرمرادی و امدادگرها با برانکارد دویدن بیرون.
گلوله ی خمپاره ای خورد نزدیکِ لودر. اسماعیل حواسش رفت طرف گلوله. پیرمرادی داد زد و دستشو تکون داد. اسماعیل نگاش کرد و بیلو برد بالاتر. پیرمرادی دوباره جیغ زد و دستشو به طرف پایین تکان داد. گلوله ای دیگه به زمین خورد. اسماعیل حسابي قاتی کرده بود. فکر کرد میگه بیلو خالی کن. دسته رو فشار داد. سرِ بیل، وارونه شد. امدادگر، جیغ زد...
اسماعیل یادش اومد به نادعلی؛ که ديگه کار از کار گذشته بود و نادعلی زخمی و خونی مثل گونی وِلُو شد رو زمین و جیغش رفت به آسمون.
اسماعیل ترسید. خواست بپره پایین. پاش گیر کرد به دستهای و از بالای لودر پرت شد رو زمین.
دمِ در اورژانس شده بود بازار خنده. حالا نخند و کی بخند.
✨لبخندهای پشت خاڪریز😊
🔰سبک زندگی مهدی یاوران🔰
👦🏻روزی احمد با تعداد زیادی مجله که تصاویر خواننده ها
و رقاصه روی اون بود اومد خونه!
👩🏻مامان گفت: احمد جان اینا چیه آوردی؟ چرا خریدی ؟
احمد رفت طرف باغچه و مجله ها رو آتیش زد
و گفت: مامان اینا رو از باجه سر کوچه خریدم تا هم محله ای هام به گناه نیوفتن،
👩🏻مامان گفت: پولشو از کجا اوردی؟💰
👦🏻گفت: حقوق کار تابستونم رو استفاده کردم ،
👆مامان گفت: مگه نمی خواستی موتور بخری؟
👏گفت: هرچی فکر کردم دیدم موتور منو تا سر کوچه می بره ولی این کار تا بهشت.
✋مامان گفت:ولی تو این شهر ک فقط همین یه باجه نیست.
👆احمدگفت:می دونم ولی وقتی مُردم به خدا میگم وُسع من در همين حد بود!
👏🏻👏🏻
🌿اینچنین بود کودکی شهید احمد کشوری🌿
شادي روح مطهرش صلوات🌹
15.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥محشره این #کلیپ
بسیار آموزنده و بصیرت افزا
حضرت پدر!
ما که مثل آن پیرزن یهودی
راه و رسم دادخواهی نمیدانیم ...
که اگر میدانستیم و اشک چشمانمان
بر حسین با معرفت همراه بود،
اشک شما را جاری نمیکردیم
ولله نابلدیم و هرچه میدویم نمیرسیم
میشود خودت بیایی؟
میشود اِذن دیداری عنایت کنی؟!
#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کجا رو نگاه می کنید؟
رو کنید سمت امام زمان علیه السلام
#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفرج
🌱در التهابِ زمین؛ در اضطرابِ زمان؛
یادِ شما چتر امان من است
زیر باران دردها...
السَّلامُعَلَيْڪَيَاوَعْدَاللَّہِالَّذِےضَمِنَہُ...
...
هرجا خدا امتحانت کرد و یک خورده
عقب رفتی، غصه نخور.. این امتحان
لازم بود تا به ناقص بودن خودت پی ببری.
یکمی تلاش میکنی جبران میشود، امتحان
فضل خداست و برای رشد خلق نافع و لازم است!
#میرزااسماعیلدولابی🍃
-
#حاجحسینیکتا میگفت:
به خدا از شهدا جلو میزنید
اگه رعایت کنید دلِ امام زمان نلرزه.
˹
کار کردن تو مملکت امام زمان رو عشقه!
هر جا لازم باشه حاضرم کار کنم
چه فرماندهی تو جنگ
چه کارگری تو کارخونه...
‹ شهیدشکریپور ›
هدایت شده از شهر پرستاره🇵🇸♡
رویداد شهر پرستاره
هفته ای دیگر در کنار شهدا
جمعه ۲۲ اردیبهشت ماه
مزار شهدای فاطمیون
بهشت رضا علیه السلام
هدایت شده از شهر پرستاره🇵🇸♡
پروردگارا، تو را به حسینت قسم میدهیم، دنیا را از عینکِ حسین بر ما بفهمان. حیات را از دیدگاهِ حسین بر ما روشن فرما.
| علامه جعفری |
🌸سعی کنید عاشق باشید، عاشق خدمت کردن
منتظر نباشید که کسی به شما بگوید:
"خدا قوت" و یا کسی از شما تشکر کند
و یا کسی قدر کار و تلاش و مشقتی را که کشیدهاید بداند
کار را برای خدا انجام بدهید...
شهید #محمد_حسین_معزغلامی🕊
🔰 لوح | بصیرت خرازی
🔻رهبر انقلاب: شهید خرازى به رفقایش گفته بود:«من اهمیت نمىدهم درباره ما چه مىگویند؛ من مىخواهم دل ولایت را راضى کنم.» او مىدانست که آن دل آگاه و بصیر، فقط به ایران، به جماران، به تهران و به مجموعهی یک ملت نمىاندیشد؛ به دنیاى اسلام مىاندیشد و در وراى دنیاى اسلام، به بشریت. عزیزان من! این بصیرت چگونه حاصل مىشود؟ بر اثر گذشتن از خود؛ همین یک کلمه آسان، اما در عمل، آنقدر مشکل که اکثر انسانها در همین دو قدم این یک کلمه، درجا زده و ماندهاند! ۱۳۸۰/۸/۹
شهید #خرازی
آیتالله بهجت ره:
در زمان نزدیک به ظهور که ظلم فراگیر میشود به افرادی که در دین و ایمان ثابتقدم هستند، عنایات خاصی میشود، تا از دین خارج نشوند.
شهید ابوالفضل شیروانیان
کرامت شهید...
هدیه با واسطه...
از بس گریه کرده بودم چشمم نور نداشت. رفتم رو به روی عکسش نشستم و گفتم، «ابوالفضل، دیدی آنقدر قلم قرآنی برای من نگرفتی تا شهید شدی. اگر قلم قرآنی داشتم قرآن میخواندم، تا هم من آرام شوم، هم ثواب آن را به تو هدیه کنم.»
ده دقیقه نشده بود که حاج آقا تماس گرفت و گفت، «آقای معدنی از طرف سپاه دارند میآیند دیدار.»
هنگام ورود بستهای را گرفتند سمت من و گفتند، «ببخشید اظلاع نداده آمدیم. قرار بود هفته دیگر مزاحم بشویم، اما یک ربع پیش تماس گرفتند که تا اینجا آمدید منزل شهید شیروانیان هم بروید.»
داخل بسته یک کیف قرآن و قلم آن بود.
راوی: همسر شهید