همیشہماندن
دلیلبرعاشقبـودننیست!
خیلۍهامیروند
تاثابتکنندکہعاشقند....
#شهید_محمدمهدی_احمدی🕊
#صبحتون_شهدایی🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
قرنهاست زمین انتظار مردانی اینچنین را میکشد تا بیایندوکربلای ایران را عاشقانه بسازند و زمینهساز ظهور باشند…آن مردان آمدندورفتند، فقط من وتو ماندیم واز جریان چیزی نفهمیدیم…
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅
#سلام_امام_زمانم💚
میدانم که می آیی …
مدتی است که دیگر
تقـویم را ورق نمیزنم
حال عجیبی دارم…!!
همه چیز از نبودنت حکایت میکند!!
به جز دلـــــم
که مانند دانه ای در دل خاک…
در انتظار آمدن بهار است
میدانم که میآیی
خیلی زود ...
🌤اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 منو از دغدغههات قرار بده امام رضا
ای دلارامـــی
که جــانِ ما تویــــی
بـــی تو ما را یک نفس آرام نیست...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_حسین_پور_جعفری🌷
هدایت شده از [ ♡قـنـوت♡ ]
...
.•••
فرشته ای که روی شونه سمت راستم بود
امروز بهم گفت:؛ داداش حداقل یه صلوات بفرست ببینم خودکارم کار میکنه یا نه
😂😐
🌸🔰سبک زندگی مهدوی 🔰🌸
❤️ ازدواج به سبک شهدا ❤️
💰 یک سکه به نیت امام(ره)
💵وقتی آمدند برای تعیین مهریه، اول از رسم و رسوم ما پرسید واین که دوست دارم مهریه ام چه قدر باشد. گفتم: خیلی دوست دارم برم مکه، یک سکه هم به نیت امام خمینی بگذاریم. خندید وگفت: من هم چهارده تا سکه به نیت چهارده معصوم می گذارم.😊
🎤راوی: همسر شهید ناصر کاظمی
🏡 تنها اتاق
✈️پسر دایی ام خلبان ارتش بود، من هم دانش سرا درس می خواندم. همین که عقد کردیم، کلی اصرار کرد که باید مستقل زندگی کنیم؛
🔰 اما پدر و مادرم می گفتند:«تو هم مثل پسر خودمونی، پروانه هم درس داره؛ زوده حالا بره زیر بار مسئولیت و خانه داری. این جوری، همه شما راحتید هم ما خیالمون راحت تره.»😊
🥀سخت بود، ولی این قدر اصرار کردند تا بالاخره قبول کرد. بعد هم، اتاق خودم را که طبقه بالای ساختمان بود مرتب کردیم و یک سال اول زندگی راتوی همان اتاق سر کردیم.😍
🎤راوی: همسر شهید علیرضا یاسی
🎁 هدیه امام خمینی
🛣سفره عقدمان با همه سفره ها فرق داشت!به جای آینه شمعدان،تفسیر المیزان را دور تا دور سفره چیده بودیم!
🌹برکتی که این تفسیر به زندگیمان می داد،می ارزید به هزاران شگونی که آینه شمعدان می خواست داشته باشد.
🍯برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم ولی فتح الله نگذاشت بارش کنیم!می گفت: ((حالا که این همه آدم ندار و گرسنه داریم،چگونه شب عروسیم چنین غذای گران قیمتی بدهم؟!)).🤔
🍚برنج ها را بسته بندی کردیم و به خانواده های نیازمند دادیم.وقتی برنج ها را می دادیم.فتح الله می گفت: این هدیه امام خمینی(ره) است.😍
🎤راوی: همسرشهید فتح الله ژیان پناه
🌈 از تبار یوسف
🌸هم خوش تیپ و زیبا بود، هم درس خوان؛ اینجور افراد هم توی کلاس، زودتر شناخته می شوند.
🍁نفهمیدن درس،کمک برای نوشتن مقاله یا پایان نامه و یا گرفتن جزوه های درسی،بهانه هایی بود که دخترها👩
برای هم کلام شدن با او انتخاب می کردند.پاپیچش می شدند،ولی محلشان نمی گذاشت؛سرش به کار خودش بود.😊
💍وقتی هم علنی به او پیشنهاد ازدواج می دادند،می گفت:(( دختری که راه بیفته دنبال شوهر برای خودش بگرده که به درد زندگی نمی خوره! نمی شه باهاش زندگی کرد.))🍁
🎤راوی: همسر شهید محمدعلی رهنمون
💚 تقرب به خدا
🤔دو دل شده بودم؛ از طرفی پیشنهاد ازدواج نصرالله ذهنم را آرام نمی گذاشت و از طرفی، عدم آشنایی کافی با او،پاسخ دادن را برایم سخت کرده بود!
🎓 تا اینکه یکی از استادانم درباره اش با من صحبت کرد و همان صحبتها،آرامش را به قلبم هدیه کرد.
🌹استادم گفت: (( آقای شیخ بهایی از نظر ایمان خیلی قوی است و به خدا نزدیک.به نماز شب و مستحبات هم توجه خاصی دارد؛اگر می خواهی به خدا تقرب پیدا کنی،درخواستش را بی جواب نگذار.))😊
😍با این حرفها دیگر مشکلی برای پاسخ دادن نداشتم.
🎤راوی: همسر شهید نصرالله شیخ بهایی
🙏 اهل نماز و روزه
🎀خواستگارها آمده و نیامده،پرس و جو می کردم که اهل نماز و روزه هستند یا نه؛باقی مسائل برایم مهم نبود.
🌹حمید هم مثل بقیه؛اصلا برایم مهم نبود که خانه دارد یا نه؛وضغ زندگیش چطور است؛اینها معیار اصلیم نبود.
🍀شکر خدا حمید از نظر دین و ایمان کم نداشت و این خصوصیتش مرا به ازدواج با او دلگرم می کرد.
🌷حمید هم به گفته خودش حجاب و عفت من را دیده بود و به اعتقادم درباره امام و ولایت فقیه و انقلاب اطمینان پیدا کرده بود،در تصمیمش برای ازدواج مصمم تر شده بود.😍
🎤راوی: همسر شهید حمید ایرانمنش
💛 برای تکمیل ایمان
🌷به قد و قواره اش نمی آمد که درباره ازدواج بگوید؛اما با صراحت تمام موضوع را مطرح کرد!😊
😳گفتیم:زود است،بگذار جنگ تمام شود،خودمان آستین بالا می زنیم.
🌷گفت: (( نه،پیامبر فرموده اند ازدواج کنید تا ایمانتان کامل شود،من هم برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم،باید!)).
🍀همین ها را گفت که در سن نوزده سالگی زنش دادیم!
😊گفتیم:حالا بگو دوست داری همسرت چگونه باشد؟گفت: (( عفیف باشد و با حجاب.))
🎤راوی: همسر شهید حسین زارع کاریزی
⛔️ حرام است، حرام
📛نگذاشت تالار بگیریم. ما هم تمام مراسمات را توی خانه گرفتیم. خانم ها دور تا دور نشسته بودند و طبق رسم، داماد باید می آمد کنار عروس می نشست تا هدایای خانواده ها تقدیمشان شود.
🌹گفتم: «مادرجان! پاتختی است، همه منتظرند؛ چرا نمیای؟ اگر نیای فکر می کنند عیب و ایرادی داری!
🌷 گفت: نه، هر فکری می خوان بکنن؛ از نظر اسلام درست نیست جایی برم که این همه خانم نشستند. کنترل نگاه ها در این شرایط سخته مادر، سخت!
🎤راوی: مادر شهید حسن آقاسی زاده شعرباف
🌴جهت تعجیل در فرج حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی روح امام و شهدا۱۴ صلوات
🙏اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک بحق محمد و ال محمدوعجل فرجهم واهلک اعدایهم اجمعین 🍀
🌷🍀🌷🍀🌷
اواخر مجروحیت ابراهیم بود. زنگ زد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: ماشینت رو امروز استفاده می کنی؟! گفتم: نه، همینطور جلوی خانه افتاده. بعد هم آمد و ماشین را گرفت و گفت: تا عصر برمی گردم. عصر بود که ماشین را آورد. پرسیدم: کجا می خواستی بری؟! گفت: هیچی، مسافرکشی کردم! با خنده گفتم: شوخی می کنی؟! گفت: نه، حالا هم اگه کاری نداری پاشو بریم، چند جا کار داریم. خواستم بروم داخل خانه. گفت: اگر چیزی در خانه دارید که استفاده نمی کنی مثل برنج و روغن با خودت بیاور. رفتم مقداری برنج و روغن آوردم. بعد هم رفتیم جلوی یک فروشگاه و ابراهیم مقداری گوشت و مرغ و ... خرید و آمد و سوار شد. از پول خردهائی که به فروشنده می داد فهمیدم همان پول های مسافرکشی است. بعد با هم رفتیم جنوب شهر، به خانه ی چند نفر سر زدیم. من آن ها را نمی شناختم. ابراهیم در می زد، وسائل را تحویل می داد و می گفت: ما از جبهه آمده ایم، این ها سهمیه شماست! ابراهیم طوری حرف می زد که طرف مقابل اصلا احساس شرمندگی نکند. اصلا هم خودش را مطرح نمی کرد. بعدها فهمیدم خانه هایی که رفتیم، منزل چند نفر از بچه های رزمنده بود. مرد خانواده آن ها در جبهه حضور داشت. برای همین ابراهیم به آن ها رسیدگی می کرد.
کارهای او مرا به یاد سخن امام صادق (ع) انداخت که می فرماید: سعی کردن در برآوردن حاجت مسلمان بهتر از هفتاد بار طواف دور خانه خداست و باعث در امان بودن در قیامت می شود. این حدیث نورانی چراغ راه زندگی ابراهیم بود. او تمام تلاش خود را در جهت حل مشکلات مردم به کار می بست.
#جاویدالاثر ، علمدار ڪانال ڪمیل _ ابراهیم هادی🌷🌷
قابل توجه آقایون پوست کلفت که حقوق چند ده میلیونی میگیرند واما.... *****
⚜ یاد شهید بابایی بخیر که طلاهای همسرش را فروخت و به افسران و سربازان متاهل داد و گفت : مایحتاج عمومی گران شده و حقوق شما کفاف خرج زندگی رو نمیده !!
⚜یاد شهید رجبی بخیر که پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت کسی دیگر پرداخت میکند.
⚜یاد شهید بابایی بخیر که یکی از دوستانش تعریف میکرد که : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده که معلوله ... شناختمش و رفتم جلو که ببینم چه خبره که فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !!
⚜یاد شهید حسین خرازی بخیر که قمقمه آبش را در حالی که خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت که کامش از تشنگی به هم نچسبه !!
⚜یاد شهید مهدی باکری بخیر که انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر کار میکنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باکریه که صورتشو پوشونده کسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !!
🔱آره یاد خیلی شهدا به خیر که خیلی چیزها به ما یاد دادند که بدون چشم داشت و تلافی کمک کنیم و بفهمیم دیگران رو اگر کاری میکنیم فقط واسه رضای خدا باشه و هر چیزی رو به دید خودمون تفسیر نکنیم !!
برای رد شدن از سیم خاردار باید یه نفر روی سیم خاردار میخوابید تا بقیه از روش رد بشن(!!) داوطلب زیاد بود.
قرعه انداختند، افتاد بنام یک جوان زیبارو !! همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد که گفت: چکار دارید بنامش افتاده دیگه ...
همه تودلشون گفتند : عجب پیرمرد سنگدلی !! دوباره قرعه انداختند، باز هم افتاد بنام همون جوون ...
جوان بدون درنگ خودش رو انداخت روی سیم خاردار
تو دل همه غوغائی شد ...!!
بچه ها گریان و با اکراه شروع کردند به رد شدن از روی بدن جوان ... همه رفتند الا همون پیرمرد ... گفتند چرا نمیای ؟؟
گفت : نه شما برید من باید بدن پسرم رو ببرم برای مادرش
آخه مادرش منتظره ... درود بر شهامت و غیرت آنان !!
نمیدونم الان برای رد شدن و رسیدن به عرش دنیا پاتون رو روی خون کدام شهید گذاشتید ؟؟!!
آنقدر انتشار بدین بزار بفهمند چه کسانی رفتند
تا امروز در آسایش، زندگی کنیم ....!!!
روایت طنز جبهه ها 😂
آقا مهدی فرمانده گروهانمان درست و حسابی ما را روحیه داد و به عملیاتی که میرفتیم
توجیه همان کرد. همان شب زدیم به قلب دشمن و تخته گاز جلو رفتیم.
صبح کله سحر بود و من نزدیک سنگر آقا مهدی بودم که ناغافل خمپاره ای صوت کشان🍀🍀
و بدون اجازه آمد و زرتی خورد رو خاکریز.
زمین و زمان به هم ریخت و موج انفجار مرا بلند کرد ومثل هندوانه کوبید زمین.
نعره زدم"یا مهدی"
یکهو دیدم صدای خفه ای از زیرم می گوید:✨
"خانه خراب بلند شو تو که مهدی رو کشتی"
ازجاجستم خاکها را کنار زدم .آقا مهدی داشت زیر آوار می خندید خودم هم خنده ام گرفت😂😂😂
#سلام_امام_زمانم💚
عشق،هر روز بہ تڪرار تو برمےخیزد
اشڪ هر صبح بہ دیدار تو برمےخیزد
اے مسافر بہ گلاب نگهم خواهم شسٺ
گرد و خاڪے ڪہ ز رخسار تو برمےخیزد
🌤اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🍂
⭕️ خــاطــرات بــنــد انگشتی
🔅 مجروح
می گفت در یكی از عملیات ها برادری مجروح می شود و به حالت اغما می افتد.
آمبولانسی 🚑 كه شهدای منطقه را جمع می كرده و به معراج می برده از راه می رسد و او را قاطی بقیه می اندازد بالا و گاز ماشین را می گیرد و دِ برو. راننده در آن جنگ و گریز تلاش می كرده كه خودش را از تیررس دشمن دور كند و از طرفی مرتب ویراژ می داده تا توی چاله چوله های ناشی از انفجار نیفتد، كه این بنده خدا در اثر جابه جایی و فشار به هوش می آید ویك دفعه خودش را میان جمع شهدا می بیند.
اول تصور می كند كه ماشین دارد مجروحین را به پست امداد می برد، اما خوب كه دقت می كند می بیند نه، انگار همه شهید شده اند و تنها اوست كه سالم است.
دستپاچه می شود و و هراسان 😱 با صدای بلند بنا می كند داد و فریاد كردن كه:
برادر! برادر!
منو كجا می بری، من شهید نیستم، نگه دار می خواهم پیاده بشوم، منو اشتباهی سوار كردید، نگه دار من طوریم نیست...
راننده كه گویی فرصتی پیدا کرده بود برای شوخی یا شایدم جدی، با همان لحن داش مشتی اش می گوید:
🤠 تو هنوز بدنت گرمه، حالیت نیست.
دراز بكش، بذار به كارمون برسیم.
او هم دوباره شروع می كند كه :
به پیر و پیغمبر من چیزیم نیست، خودت نگاه كن ببین.
و راننده می گوید:
بعداً معلوم می شود.
خودش وقتی برگشته بود می گفت:
این عبارات را گریه می كردم و می گفتم.
اصلا حواسم نبود كه بابا! 🤔
حالا نهایتاً تا یك جایی ما را می برد، بر می گردیم دیگر.
ما را كه نمی خواهد زنده به گور كند.
اما او هم راننده با حالی بود چون این حرف ها را آنقدر جدی می گفت كه باورم شده بود شهید شده ام.😂
کانال حماسه جنوب، خاطرات
🍂
🌸خاطرات ناب آسمانیها🌸
🍀 همہ ے رزمندگان با شور و سر و صدا دنبالش مے دویدند و روے دست بلندش مے کردند و شعار " فرمانده آزاده" سر مے دادند. ✋
🌷آقا مهدے بہ سختے توانست خودش را از چنگ بچہ ها نجات دهد ،
اندکے بعد ، با چشمانے اشک آلود در گوشہ اے نشستہ بود و با تشر به نفس خود مے گفت : 😭
⚠️« مهدے ...!
خیال نکنے آدم مهمے شده اے که اینہا اینقدر بہ تو اهمیت مے دهند ،
⛔️تو هیچے نیستے ،
تو خاک کف پاے بسیجیان هستے .....» 😊
🥀همینطور مے گفت و آرام آرام مے گریست ...
🌹شهید مهدی زینالدین
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
هدایت شده از [ ♡قـنـوت♡ ]
1_3969957091.mp3
20M
_
#شب_جمعه
#یادشهداباذکرنورانی_صلوات
♡🌱
شدم خرابِ زیارت ..
یکی مرا ببرد ..
کسی به کرببلای حسین(ع)
عازم نیست ..؟!
♡🌱
@Ghonott
🌹
#سالروزدرگذشت آزاده مقاوم،سیدِ آزادگان نماینده ولی فقیه در امور آزادگان
حجت الاسلام و المسلمین
#سیدعلیاکبرابوترابیفرد گرامی باد
🖤🖤
در سال ١٣١٨ در قم متولد شد.
در سال ١٣٣٧ برای تحصیلات علوم حوزوی به مشهد عزیمت کرد.
با شروع جنگ تحمیلی، با لباس رزم در جبهه حاضر شد و در کنار شهید دکتر چمران به سازماندهی نیروهای مردمی پرداخت. شخصاً به مأموریتها و عملیات رزمی شناسایی میرفت و در یکی از همین مأموریتها، به اسارت در آمد. در دوران اسارت با تمسک به سیره ائمه (ع) مکر و حیله دشمن را بیتأثیر کرد و شمع محفل اسیران ایرانی شد.
او به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی «همچون خورشیدی بر دلهای اسیران مظلوم میتابید و چون ستاره درخشانی، هدف و راه را به آنان نشان میداد و چون ابری فیاض، امید و ایمان را بر آنان میبارید»
پس از آزادی، همراهی با آزادگان و رفع مشکلات را، وظیفه خود میدانست و در این راستا هیچ سختی و مشکلی مانع او نشد.
سرانجام در تاریخ ۷۹/۳/۱۲ در حالی که به همراه پدر بزرگوارش آیتالله حاج سیدعباس ابوترابی عازم مشهد و زیارت حضرت ثامنالحجج (ع) بودند به لقاءالله پیوست.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
♡✓
هدایت شده از [ ♡قـنـوت♡ ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما برای تحکیم این رفاقت و ادامه پیدا کردنش
با هم یک قرار گذاشتیم.
و آن اینکه در جمع از چیزهایی که به اعتقادات
یا رابطه مان صدمه میزند واقعاً پرهیز کنیم.
حساسیت روی بحث نامحرم،
به صفر و حداقل رساندن غیبت،
رعایت حریم شخصی و خانوادگی بچه ها
اصول ساده ای بود که رعايتش
حتی خیال خانواده را راحت کرده بود
📚: رفیق مثل رسول(مدافع حرم رسول خلیلی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱داری غرق میشی فقط بگو یاصاحبالزمان ادرکنی...
#امام_زمان_عج
#سیدحسنمؤمنی
#اللهمعجللولیکالفرج
♡🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ویدیو حرفهای صاف و ساده یک پدر درباره شفا گرفتن دخترش است
جملات پایانی اگر نامفهوم هست
اینجا نقل به مضمون بخوانید:
🔹رسیدم خونه دیدم داره دوتا پاشو تکون میده.
یه کاشی از حرم امام رضا داشتیم
بچه یک ساله خم شد سرشو گذاشت رو کاشی حرم آقا...
دیگه نمیتونم صحبت کنم!😢
🍃🌹
باران شدت گرفته بود.
بیرون از سنگر را نگاه میکردم، ناگهان چیزی در میان باران توجه مرا به خودش جلب کرد، دقت که کردم دیدم یک نفر در حال نماز خواندن است!
زیر باران؟!
با دقت بیشتری که نگاه کردم از تعجب دهانم باز مانده بود
مصطفی بود که زیر باران داشت نماز میخواند!
بعد ها ازش پرسیدم که چرا زیر باران نماز میخواندی؟!
گفت: میخواهم خودم را برای خدا لوس کنم!
🍃🌹
🌹 #غواص_شهید_مصطفی_رحمانی
⚫️امام حسین علیه السلام و آرزوی شهید(بسیار زیبا)
❎ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید:
🔴توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست وخبر کشته شدن پسرم رو بهم داد.
خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم.
🔰اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست!
🔷افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده.
☑️ هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد.
✳️من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم.
به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم.
🔳 اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم.
🔆 چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد.
🍃خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم.
✔️... سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است!
اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟
❄️پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده.
وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم.
💥 بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخوای.
🌹 اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم.
🔵قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید...
⚫️شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه ، اونوقت جاده ی آرزوهای ما ختم میشه به پول ، ماشین ، خونه ، معشوقه زمینی ، گناه و ...
🌹خدایا! ما رو ببخش که مثل شهدا بین آرزوهامون،جایی برای تو باز نکردیم...
📗 منبع:کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 صفحه 54
امام خمینی (ره) :
شهادت رمز پيروزے است.
ملتے كه شهادت را آرزو دارد پيروز است.
شما چه در دنيا پيروز بشويد يا به شهادت برسيد ، پيروزمنديد.
شهادت عزت ابدے است.
📖فرازی از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
راه امام، مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم ولیّفقیه است.
پیشاپیش
14 خرداد #سالروزعروج_ملکوتی امام راحل خدمت شما تسلیت باد🌹▪️
هدیه کنیم صلواتی نثار ارواح مطهرشان
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 قسمتی فوق احساسی از مستند «روایت فتح» با صدای آسمانی شهید آوینی
♦️بچه های که از پشت میله های مهدکودک همراه با رزمندگان شعار جنگ جنگ تا پیروزی سر می دهند.
🔸چه زیبا گفت امام خمینی (ره) که در سال ۱۳۴۲ و پس از قیام ۱۵ خرداد و بازداشت خود خطاب به مامور ساواک فرمود: «سربازان من در گهواره ها هستند» و گهواره نشین های آن زمان امروز چه زیبا در پشت مرزهای بین المقدس پا بر زمین می کوبند و عنوان شهید مدافع حرم را به خود اختصاص داده اند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
عده ای جوانان از علامه حسن زاده آملی درخواست نصیحت کردند، ایشان فرمودند: سعی کنید با نامحرم رابطه نداشته باشید، چه زن باشد چه مرد!!
گفتند: آقا مگر مرد هم نامحرم می شود؟
علامه فرمودند:هرکس با خدا رابطه ندارد نامحرم است.
ره📌جبران کردن مسائل اقتصادی مردم
🔴اگر خدای نخواسته جمهوری اسلامی نتواند جبران کند این مسائل اقتصادی را، که اول مرتبۀ زندگی مردم است، و مردم مأیوس بشوند از جمهوری اسلامی و مأیوس بشوند از اینکه اسلام هم برای آنها بتواند در اینجا کاری انجام بدهد، اگر در این محیط یک انفجار حاصل بشود، دیگر نه من و نه شما و نه هیچ کس، نه روحانیت و نه اسلام، نمیتواند جلویش را بگیرد.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
نظر امام درباره جبران کردن مسائل اقتصادی
🔸شهیدمصطفی ردانی پور🔸
💠وقت اختصاصی برای خدا💠
🔹گفتم:" با فرمانده تان کار دارم."
گفت:"الان ساعت یازده است،ملاقاتی قبول نمی کند."
رفتم پشت در اتاقش در زدم،گفت:"کیه؟"
🔹گفتم :"مصطفی من هستم.""
گفت :"بیا تو."
🔹سرش را از سجده بلند کرد ،چشمهای سرخ، خیس اشک و رنگش پریده بود.
نگران شدم :"گفتم چه شده مصطفی؟ خبری شده؟کسی طوری اش شده؟"
🔹دو زانو نشست. سرش را انداخت پایین.زُل زد به مهرش .دانه های تسبیح را یکی یکی از لای انگشتهایش رد می کرد.
گفت :"ساعت یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم.بر می گردم کارهایم را نگاه می کنم.
🔸از خودم می پرسم کارهایی که کردم ،برای خدا بود یا برای دل خودم؟"
💠منبع:(داستان شهیدان)
خاطرات_شهدا
شهید_مصطفی_ردانی_پور
💠
🔹#اگر_امام_خمینی_نبود
الان برای ذکر اهل بیت باید مخفیانه و با ترس و لرز در سوراخ سمبهها مراسم میگرفتیم
🔸#اگر_امام_خمینی_نبود
آن مداح
آن سخنران و منبری
آن هیاتی
که در شب رحلت امام حاضر نیست به اندازه یک استوری و انتشار تصویر از امام از آن مرد یاد کند، دیگر به این صورت مداح و سخنران معروف و مشهور و محبوب دلهای مردم نمیبود. دیگر پاتوقی برای هیأت های هفتگی و مناسبتهای سالانه پیدا نمیکرد
🔹#اگر_امام_خمینی_نبود
ایران زیر سلطه ی آمریکا بود
🔸#اگر_امام_خمینی_نبود
رضا پخمه میشد شاه ایران و ایران رو به چُخ عظما میداد میرفت😄
🔹#اگر_امام_خمینی_نبود
ایران گاو شیر ده میشد...
🔸#اگر_امام_خمینی_نبود
ایران اندازه ی تهران بود ... یا حتی کوچیکتر
🔹#اگر_امام_خمینی_نبود
الان برای زیارت امام رضا ویزا میگرفتیم
🔸#اگر_امام_خمینی_نبود
هنوز هم ارزش ایرانی با سگ برای آمریکایی ها یکی بود...
🔹#اگر_امام_خمینی_نبود
الان اثری از حجاب نبود که سر قانونش بحثی باشد
🔸#اگر_امام_خمینی_نبود
هنوز هم ایرانی ها کسانی تلقی میشدن که یک آفتابه هم نمیتوانند بسازند!
🔹#اگر_امام_خمینی_نبود
خبری از پیاده روی اربعین نبود
🔸#اگر_امام_خمینی_نبود
خبری از عزت نفس برای ایرانی نبود
🔹#اگر_امام_خمینی_نبود
خبری ایران قدرتمند نبود و هر ننه قمری از راه میرسید یکی میزد تو سرمون
🔸#اگر_امام_خمینی_نبود
خبری از سرداران رشید اسلام ، حاج قاسم و چمران و همت و باکری و هادی و خرازی و باقری و همدانی و حججی و …نبود
...
♦️ترجمه یادداشت یک شهروند عراقی:
او مرتباََ چشم خود را پاک می کرد،
چون ما با مواد شیمیایی به آنها آسیب زدیم. اما چشمان او برای هر شهید عراقی اشک می ریخت.
دست راست وی به دلیل جنگ ناعادلانه ما علیه ایران معلول بود و او برای گرفتن دست ما و کمک به ما آن را به سوی ما دراز کرد...
سینه عزیز او نیز تحت تاثیر سوختگی های قدیمی جنگ ما قرار گرفت و او ما را به سینه در آغوش گرفت...]]
ازدورانی که یک سگآمریکاییبالاتر
از شاه ایران بود ...رسیدیم بهدورانیکه
لنگه کفش یکسردار رزمندهایرانی
قیمتیتر از سررئیسجمهور آمریکاشد.
[ روحت شاد امامخمینی کبیر(ره)🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
رحلت امام خمینی(ره)رهبرفقیدوبنیان
گذارجمهوری اسلامی رابهتمامآزادیخواهان
جهانتسلیت میگوییم.