eitaa logo
شـهــود♡
37 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
592 ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ 🌴رمـــــ ؏ملیاتـــ ـــــز🌴 عجیب شهید ناشنوایی که یک عمر همه مسخره اش میکردند... 💐 زمان جنگ کارش مکانیکی بود. در ضمن ناشنوا هم بــود. پسر عموش غلامرضا که شهید شد، عبدالمطلب سر قبــرش نشست، بعد با زبـون کــرولالی خودش، با ما حــرف می زد. 🍃 ما هم میگفتیم: چی میگی بابا؟! محلـش نذاشتیــم، هرچی سر و صــدا کرد هیـچ کس محلش نذاشت. 🌸 دید ما نمی فهمیــم ، بغل قبر شهید با انگشت، یه دونه قبر کشید؛ روش نـوشت : شهید عبدالمطلــب اکبری، بعد به ما نگاه کـرد، خندید، ما هم خــندیدیـم. 🌼 گفتیم شوخیـش گرفتــه؟! دید همه ما داریم میخندیم، طفلک هیچ نگــفت… یه نگاهی به سنگ قبر کرد، سـرش رو پائیــن انداخـت و آروم رفـت… 🍀 فرداش هم رفت جبهه؛ ۱۰ روز بعد جنازه اش رو آوردند؛ دقیقاً تـوی همون جایی که با انگشـت کشیده بود خاکش کردند. 💠 توی وصیت نامه اش اینجور نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم یک عمر هرچی گفتم به من میخندیدند، یک عمر هرچی میخواستـم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم، مسخره ام کردن، یک عمر هـرچی جدی گفتم ، شوخی گرفتند؛ یک عمر کسی رو نداشتــم باهاش حــرف بزنم ، خیلـی تنها بودم. 🌴 اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام حرف میزدم. آقا بهم گفت: تو شهیـد میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد.. این رو هم گفتم اما باور نکردید! اکبری🌷🌷 /۱۲/۴ روح شهدا صلوات🌹
هر کاری مى كردن دکترا، سید به هوش نمی ‌اومد. اگر هم می اومد.. یه (س) می‌ گفت؛ دوباره از هوش می‌ رفت😔. کمی آب با به دستم رسیده بود، با هم قاطی کردم مالیدم رو لبای سید.🍃 چشماشو باز کرد وگفت: این چی بود؟ گفتم: ... گفت: نه آب نبود، ولی دیگه این کارو نکن..!😔من با مادرم تو کوچه های بودیم😭،تازه یازهرا(س) گفتناشو فهمیدم.💔 🌹 🌺