eitaa logo
شـهــود♡
32 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
593 ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ابراهیم می گفت: همیشه به دنبال باش! مال حرام زندگی را به آتش می کشد، پول حلال کم هم باشد دارد... 🕊 @vlaiatx
در این سـکــوت و افق هاے مہ آلود ، نورے بفرست تا روشن شود راهم تا گام هایم محڪم تر شود حرف‌ها مرا مــایــوس نسازد . . !
🌹🕊🌹🕊🌹 🌷 بارها می دیدیم با بچه هایی که دنبال مسائل دینی نبودن می شد ؛ و آنها را پس از به ورزش ، جذب به مسجد و می کرد .🌺 🌷 یکی از آنها خیلی از همه بود .همیشه خوردن و کارهای را می گفت 🌺 🌹🕊🌹🕊🌹 🌷 به آقا گفتم : آقا ابراهیم اینا کیند دنبال خودت ؟! با پرسید : چطور ، چی شده ؟! گفتم : دیشب این پسر دنبال شما اومد ؛ حاج آقا داشت از امام حسین و یزید می گفت : این با عصبانیت نگاه می کرد .🌺 وقتی برقها خاموش شد ، به جای اینکه اشک بریزه ، مرتب ناجور به می داد . 🌹🕊🌹🕊🌹 🌷 ابراهیم که داشت با تعجب می کرد ؛ یکدفعه زد زیر گفت: عیبی نداره این پسر تا حالا نرفته ، باش وقتی با امام حسین بشه می کنه🌺 🌷 گفت : ما اگه این بچه ها را کنیم کردیم.🌺 🌷 دوستی با این پسر به جایی رسید که همه ی کارهای را کنار گذاشت.و یکی از بچه های ورزشگار شد .🌺 🌷 در یکی از روزهای عید همان سال پسر را . در حال پخش یک جعبه شیرینی بود ؛ بعد گفت : من مدیون همه ی شما هستم🌺 🌷 من آقا هستم . من از خیلی ممنونم . من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و..🌺
ڪاش میدانستي هوایت ڪہ بہ سرم مي زند دیڪَر درهیچ هوایي نمي توانم نفس بڪشم! عجب نفسگَیر است هواے بي تو ... 🕊 🌷
ادعــایی درتـــو نمی‌بینم و تمــام هویت تو ... خلاصه شده در ؛ همیــن بی ادعــــایی ... مـــرا دریاب ... ای مَــرد بی‌ادعـا 🕊 🌷
بهتره که شبها زود بخوابیم تا نماز صبح رو اول وقت و سرحال بخونیم. کسی که نماز ظهر و مغرب رو اول وقت بخونه هنر نکرده چون بیدار بوده. آدم باید نماز صبح هم اول وقت بخونه.‌
ابراهیم همه چیز را در وجود خودش از بین برد مگر آدمیت را ... ! او یک انسان واقعی بود ...✨ 🕊 🌷
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠 خوش تیپ باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچه‌ها به ابراهیم گفت: «ابرام جـون! تیپ و هیکـلت خیلی جالـب شده. توی راه که می‌اومدی دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف می‌زدند». بعد ادامه داد: «شلوار و پیرهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملاً معلومه ورزشکاری!» ابراهیم خیلی ناراحت شد. رفت توی فکر. اصلا توقع چنین چیزی را نداشت. جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خنده‌ام گرفت؛ پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی می‌خورد غیر از کشتی‌گیر. بچه‌ها می‌گفتند: «تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟!» ابراهیم به این حرف ها اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد: «ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگه‌ای باشه، فقط ضرره» 📗سلام بر ابراهیم، ص41 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠
🔴صدای بلندگو را اجازه نمی داد زیاد کنند. توی مداحی داد نمی زد. وقتی هنوز هیئت شروع نشده بود، سر بلندگوها را به سمت داخل محل هیئت می چرخاند تا همسایه ها اذیت نشوند. 🔴اجازه نمی داد رفقای جوان، که شور و حال بیشتری دارند، تا دیر وقت در هیئت عمومی عزاداری را ادامه دهند. مراقب بود مردم به خاطر مجلس عزای اهل بیت اذیت نشوند. 🔴همچنین زمانی که هنوز چراغ روشن نشده بود هیئت را ترک می کرد. علت این کار او را بعدها فهمیدم. وقتی شاهد بودم دوستان هیئتی، بعد از هیئت مشغول شوخی و خنده و... میشدند و به تعبیری بیشتر اندوخته معنوی خود را از دست می دهند. 📚کتاب سلام بر ابراهیم2
بیاد مردم غزه 🔰امروز جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ پنج روز است که در هستیم. آب و غذا و مهمات نداریم. شمار بچه های بسیار کم است و بسیاری شهید و یا زخمی شدند. باقی از هم از عطش فراوان توانی برایشان نمانده است. امیدواری دادن های ابراهیم بهترین رزق این چند روز برای بچه ها بود.. ابراهیم می گفت : اگر همگی هم شهید شویم تنها نیستیم، مطمئن باشید مادرمان سلام الله علیها می آید و به ما سر می زند. در همین حال رزمنده ای فریاد زد : مادر بخدا قسم اگر گردان کمیل در مدینه بود هرگز نمی گذاشتند به تو سیلی بزنند. نوای مادر مادر در کانال طنین انداز شده بود...😭 کماندو های عراقی به کانال رسیدند و شروع کردند به بچه های باقی مانده کمیل و حنظله بچه های کمیل و حنظله همراه با راهپیمایی ۲۲ بهمن در شهرهای مختلف ایران داشتند حماسه دیگری رقم می زدند. ابراهیم باقی رزمندگان را به عقب راند و خود در برابر کماندوها مقاومت می کرد که ناگهان نوایی بلند شد : ابراهیم شهید شد...😭😭😭 🌷
✍ خواهر شهید ابراهیم هادی می گفت یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند، عده ای دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین. ابراهیم رسید و دزد زخمی شده را بلند کرد. نگاهی به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید. ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد. آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد. ابراهیم از زندگی اش سوال کرد، کمکش کرد و برایش کار درست کرد. طرف نماز خوان شد، به جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد... مچ گرفتن اسان است، دست گیری کنیم. . 👌👌👆😔😔
🌹🕊🌹🕊🌹 🌷 بارها می دیدیم با بچه هایی که دنبال مسائل دینی نبودن می شد ؛ و آنها را پس از به ورزش ، جذب به مسجد و می کرد .🌺 🌷 یکی از آنها خیلی از همه بود .همیشه خوردن و کارهای را می گفت 🌺 🌹🕊🌹🕊🌹 🌷 به آقا گفتم : آقا ابراهیم اینا کیند دنبال خودت ؟! با پرسید : چطور ، چی شده ؟! گفتم : دیشب این پسر دنبال شما اومد ؛ حاج آقا داشت از امام حسین و یزید می گفت : این با عصبانیت نگاه می کرد .🌺 وقتی برقها خاموش شد ، به جای اینکه اشک بریزه ، مرتب ناجور به می داد . 🌹🕊🌹🕊🌹 🌷 ابراهیم که داشت با تعجب می کرد ؛ یکدفعه زد زیر گفت: عیبی نداره این پسر تا حالا نرفته ، باش وقتی با امام حسین بشه می کنه🌺 🌷 گفت : ما اگه این بچه ها را کنیم کردیم.🌺 🌷 دوستی با این پسر به جایی رسید که همه ی کارهای را کنار گذاشت.و یکی از بچه های ورزشگار شد .🌺 🌷 در یکی از روزهای عید همان سال پسر را . در حال پخش یک جعبه شیرینی بود ؛ بعد گفت : من مدیون همه ی شما هستم🌺 🌷 من آقا هستم . من از خیلی ممنونم . من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و..🌺