#مدافعان_حرم_الله_خانم_زینب
شب آخر بہ همسرم گفتم:
گرچہ نمیدونم زمان عملیات چہ شبی است،
اما
بشین تا برایت حنـا ببندم❤️
روے مبل،
ڪنار بوفه نشست
و موها،محاسن و پاهایش را حنـا بستم ...
مسواڪش را ڪہ دیگر لازم نداشت بیرون انداخت و مسواڪ دیگرے برداشت!
اما
من مسواڪ قبلی اش را برداشتم و گفتم مے خواهم یادگارے بماند..😌
گاهے انگار برخے احساسات خبر از وقوع اتفاقات مهمی میدهد😢
تا صبح خوابم نمے برد
و به همسرم ڪہ خوابیده بود نگاه مےڪردم تا ببینم نفس مے ڪشد😢
ساعٺ چهار بامداد
صبحانه آماده ڪردم و وقٺ رفتن
سہ بار در ڪوچہ ب پشت سرش نگاه ڪرد
چہره خندانش🙂☺️
را هیچ وقت فراموش نمےڪنم😔
❣گر بیاید به میدان حرفی زِ اولاد علے(ع)
❣خود تو را آماده و راهی میدان مے ڪنم...
✍🏻خاطرات
همسر بیست و دوساله
شهید مدافع حرم
حمید سیاهکلی مرادی
#مدافعان_حرم_الله_خانم_زینب
شب آخر بہ همسرم گفتم:
گرچہ نمیدونم زمان عملیات چہ شبی است،
اما
بشین تا برایت حنـا ببندم❤️
روے مبل،
ڪنار بوفه نشست
و موها،محاسن و پاهایش را حنـا بستم ...
مسواڪش را ڪہ دیگر لازم نداشت بیرون انداخت و مسواڪ دیگرے برداشت!
اما
من مسواڪ قبلی اش را برداشتم و گفتم مے خواهم یادگارے بماند..😌
گاهے انگار برخے احساسات خبر از وقوع اتفاقات مهمی میدهد😢
تا صبح خوابم نمے برد
و به همسرم ڪہ خوابیده بود نگاه مےڪردم تا ببینم نفس مے ڪشد😢
ساعٺ چهار بامداد
صبحانه آماده ڪردم و وقٺ رفتن
سہ بار در ڪوچہ ب پشت سرش نگاه ڪرد
چہره خندانش🙂☺️
را هیچ وقت فراموش نمےڪنم😔
❣گر بیاید به میدان حرفی زِ اولاد علے(ع)
❣خود تو را آماده و راهی میدان مے ڪنم...
✍🏻خاطرات
همسر بیست و دوساله
شهید مدافع حرم
حمید سیاهکلی مرادی